fbpx
Skip to content

5000 Daily use & the most helpful English to Persian sentences

English to Persian sentences collection for daily use sentences & to improvise English & Persian Language.

For more sentences try our free android app.

1

I just don’t know what to say.

من فقط نمی دانم چه بگویم.

2

Education in this world disappoints me.

آموزش در جهان من را نا امید کرده است.

3

I’m going to go.

می خواهم بروم.

4

Hurry up.

عجله کن!

5

This is always the way it has been.

کارها همیشه به این قرار بود.

6

No, he’s not my new boyfriend.

نه، او دوست‌پسر جدید من نیست.

7

I love you.

عاشقتم

8

I love you.

من ترا دوست دارم.

9

I love you.

من عشق تو هستم.

10

I don’t like you anymore.

من دیگر تو را دوست ندارم.

11

I don’t speak Japanese.

من ژاپنی صحبت نمی‌کنم.

12

Nobody understands me.

هیچکس مرا درک نمی‌کند.

13

I learned to live without her.

یاد گرفتم که بدون او زندگی کنم.

14

It’s useless to keep on thinking any more.

فکر کردن دیگر فایده‌ای ندارد.

15

I have too many things on my mind these days.

این روزها افکار زیادی در سر دارم.

16

I just wanted to check my email.

فقط می‌خواستم ایمیلم را چک کنم.

17

Do you really need to ask the question to know the answer?

آیا برای فهمیدن جواب حتماً باید سؤال بپرسی؟

18

You can’t expect me to always think of everything!

نباید همیشه انتظار داشته باشی که من فکر همه چیز را بکنم!

19

I suppose that behind each thing we have to do, there’s something we want to do…

به نظر من، در ورای هر چیزی که مجبور به انجام دادنش هستیم، چیزی هست که مایل به انجام آن هستیم

20

You really don’t have the right priorities!

شما واقعاً واجد اولویت‌های مناسب نیستید!

21

Don’t expect others to think for you!

انتظار نداشته باشید که دیگران به جای شما فکر کنند!

22

You never have time for important things!

تو هیچگاه برای چیزهای مهم وقت نداری!

23

What’s going on in the cave? I’m curious. “I have no idea.”

 در این غار چه می گذرد؟ من کنجکاو هستم. “من هیچ حدسی نمی زنم.”

24

Thank you for helping me. “Don’t mention it.”

ممنون برای کمکتان. “قابلی نداشت.”

25

Do you speak Italian?

ایتالیایی صحبت می‌کنی؟

26

If you don’t want to put on sunscreen, that’s your problem. Just don’t come complaining to me when you get a sunburn.

اگر تو نمی خواهی ضد آفتاب بزنی مشکل خودت است. پس دیگر از آفتاب سوختگی پیش من شکایت نکن.

27

You did this intentionally!

از قصد این کار رو کردی.

28

I can’t cut my nails and do the ironing at the same time!

من قادر نیستم همزمان ناخن هایم را کوتاه کنم و اتو بزنم!

29

What is your greatest source of inspiration?

منبع بزرگ الهام گرفتنت چیست؟

30

People who love doubt nothing, or doubt everything.

مردم دوست دارند یا به هیچ چیز شک نکنند یا به همه چیز شک کنند.

31

You had plenty of time.

تو وقت زیادی داشتی.

32

What are you talking about?

درباره چه حرف می زنید؟

33

You have been thinking about this problem the whole morning. Take a break; go eat lunch.

تو روی این مسئله تمام صبح فکر کرده ای. استراحتی کن و ناهار بخور.

34

Open the cupboard to the left, the bottles are in there.

در سمت راست قفسه را باز کن.بطری ها در آنجا قرار دارند

35

I suggest that we go out on Friday.

من پیشنهاد می کنم جمعه بیرون برویم.

36

I need your advice.

من به مشوت شما احتیاج دارم.

37

Death is only a horizon, and a horizon is nothing save the limit of our sight.

مرگ تنها یک افق است؛ و افق چیزی بیش از حد دید ما نیست.

38

Until you make peace with who you are, you’ll never be content with what you have.

تا زمانی که با خود، سازش نکرده ای، هرگز نسبت به آنچه که داری، راضی نخواهی شد.

39

The early bird catches the worm.

زود بری بهتر گیرت میاد

40

It was raining when we left, but by the time we arrived, it was sunny.

وقتی که بیرون آمدیم باران می آمد، اما حدود زمانی که رسیدیم آفتابی بود.

41

I went to drink a beer with friends.

من برای نوشیدن آبجو با دوستانم بیرون رفتم.

42

The film started at 2 o’clock.

فیلم ساعت دو شروع شد.

43

I work even on Sunday.

من حتی روزهای یکشنبه هم کار می کنم.

44

Are you not tired?

آیا خسته نیستی؟

45

You should tell him the truth.

شما باید حقیقت را به او بگویید

46

You should work hard.

تو باید سخت کار کنی.

47

Do you know how to use a dictionary?

آیا بلدید چگونه از لغت نامه استفاده کنید؟

48

Your hair wants cutting.

بایست موهایت کوتاه شوند.

49

Can you make yourself understood in English?

می‌توانید به زبان انگلیسی منظورتان را بفهمانید؟

50

You can’t swim, can you?

نمی توانی شنا کنی، می تونی؟

51

How about you?

تو چطور؟

52

Why did you say such a thing?

برای چه چنین چیزی گفتی؟

53

You are old enough to know better than to act like that.

تو آنقدر بزرگ شده ای که بدانی بهتر از آن باید رفتار کنی.

54

You’re forever making mistakes.

تو به طور مکرر اشتباه می کنی.

55

You should ask your father for his advice and follow it.

تو باید از پدرت راهنمایی بخواهی و به آن عمل کنی.

56

Go back to your seat.

به صندلی خود برگرد.

57

Is your watch correct?

آیا ساعتت درست است؟

58

Just follow your heart.

به سادگی از قلبت پیروی کن.

59

I think you’re right.

فکر می کنم حق با توست.

60

I expect you know all about it.

انتظار دارم همه چیز را راجع به آن بدانی.

61

I’ll treat you.

من از تو مراقبت خواهم کرد..

62

I as well as you am to blame.

منم به اندازه تو مقصر هستم.

63

It is hard to distinguish you from your brother.

تشخیص دادن تو از برادرت دشوار است.

64

I would prefer to speak to you in private.

من ترجیح می دادم که به طور خصوصی با شما سخن بگویم.

65

All of you did good work.

کار همه‌تان خوب بود.

66

Nothing is so tasty as the dish you make.

هیچ چیزی به اندازه ی غذایی که درست می کنی خوشمزه نیست.

67

I do not for a moment think you are wrong.

حتی برای یک لحظه فکر نمی کنم که اشتباه می کنی.

68

We will miss you badly.

بدجوری دلمان برایت تنگ خواهد شد.

69

It is because you work too much that you are sleepy all the time.

به این دلیل که تو بسیار کار می کنی، همیشه خواب آلود هستی.

70

Are my socks dry already?

آیا جوراب هایم خشک شده اند؟

71

Air is a mixture of gases.

هوا مخلوطی از گازها است.

72

Many stars were shining in the heavens.

ستاره های بسیاری در آسمان می درخشیدند.

73

Seen from the sky, the bridge appears more beautiful.

اگه از بالا ببینی این پل خیلی قشنگ تر به نظر میاد.

74

Is there a table available for two on Friday?

آیا میزی برای دو نفر در روز جمعه وجود دارد؟

75

To make money is not the purpose of life.

پول در آوردن هدف زندگی نیست.

76

A blonde is speaking to her psychiatrist.

یک زن بلوند با روانپزشکش صحبت می‌کند.

77

The gold coin was much more valuable than was supposed.

سکه طلا از آنچه که تصور می شد، ارزش بیشتری داشت.

78

Money ruins many.

پول بسیاری را فاسد می کند.

79

Too much money?

پول خیلی زیاد؟

80

Little money, few friends.

پول کم، دوستان کم.

81

Money enables you to buy anything.

پول شما را قادر می سازد تا هر چیزی را بخرید.

82

Prices have been gradually rising in recent years.

قیمت ها به تدریج در طی سالهای اخیر افزایش یافته اند.

83

I have seen little of him of late.

اخیراً، او را به ندرت دیده ام.

84

Slight inattention can cause a great disaster.

کوچک ترین بی توجهی ممکنه به فاجعه ختم بشه

85

Astonishment deprived me of speech.

از شدت تعجب زبانم بند آمد.

86

It is the students’ duty to clean their classrooms.

این وظیفه دانش آموزان است که کلاسهایشان را تمیز کنند.

87

Get out of the classroom.

گمشو از کلاس بیرون.

88

Let’s pass by the church.

بگذار از کنار کلیسا بگذریم.

89

The strong wind died away at night.

باد شدید شب قطع شد.

90

Effectively dealing with competition is an important part of life.

مواجهه‌ی مؤثر با مسئله‌ی رقابت بخش مهمی از زندگی محسوب می‌شود.

91

Add a little milk.

کمی شیر اضافه کن.

92

His low salary prevents him from buying the house.

حقوق کم او او را از خانه خریدن باز می دارد.

93

Suddenly rain began to fall.

ناگهان باران باریدن گرفت.

94

Hurry, and you will catch the train.

عجله کن، تا به قطار برسی.

95

Hurry up, or you will be late.

عجله کن، وگرنه دیر خواهی کرد.

96

Hurry up, and you will be on time.

عجله کن، تا به موقع برسی.

97

You make mistakes if you do things in a hurry.

اگر در انجام کار ها عجله کنی، اشنباه می کنی

98

The holiday ended all too soon.

تعطیلات خیلی زود تمام شد.

99

The chances are that the bill will be rejected.

هرچه شانس بود بیل از دست داد.

100

I don’t feel well. Could you give me some medicine?

حالم خوب نیست.می شود مقداری دارو به من بدهی؟

101

Take it easy.

آسان بگیرش.

102

Never mind. Anyone can make mistakes.

اشکالی ندارد. همه می توانند اشتباه کنند.

103

Several newspapers published the story.

مجلا ت گونا گونی آن داستان را منتشر کردند.

104

I try.

امتحان میکنم

105

I try.

تست میکنم

106

The countries concerned settled the dispute by peaceful means.

کشورهای ذیربط، اختلاف را از طریق ابزارهای مسالمت آمیز حل و فصل نمودند.

107

People who are afraid of making mistakes will make no progress in English conversation.

کسانی که از اشتباه کردن می ترسند،نمی توانند در مکالمه انگلیسی پیشرفت کنند

108

Don’t worry about making mistakes.

نگران اشتباه کردن نباش.

109

The cold weather continued for three weeks.

هوای سرد تا سه هفته ادامه یافت.

110

Do you play a musical instrument?

آیا تو سازی موسیقیایی می نوازی؟

111

After a storm comes a calm.

پس از طوفان، آرامش گسترده می‌گردد.

112

The school is two kilometers ahead.

مدرسه دو کیلومتر به سمت جلو است.

113

The more you study, the more you discover your ignorance.

هر چه بیشتر بخوانی، بیشتر به نادانیت پی می بری.

114

Don’t make fun of foreigners.

خارجی ها را مسخره نکن.

115

I’d rather stay home than go out.

ترجیح می دهم در خانه بمانم تا اینکه بیرون بروم.

116

I will show you a new approach to foreign language learning.

من شیوه ای نو برای یادگیری زبان نشانت می دهم.

117

We have to buy them from abroad.

باید آنها را از خارج بخریم.

118

The sea was as smooth as glass.

دریا مثل شیشه صاف بود.

119

I cast my net into the sea.

من تور ماهیگیری ام را به درون دریا انداختم.

120

The community is made up of individuals.

جامعه متشکل از اشخاص است.

121

The date and place of the meeting have been fixed.

تاریخ و زمان جلسه ثابت و معین شده است.

122

Absence makes the heart grow fonder.

دوری باعث علاقمندی می شود.

123

Absence makes the heart grow fonder.

دوری و دوستی.

124

We must preserve our peaceful constitution.

ما باید قانون اساسی صلح آمیز خود را حفظ کنیم.

125

We are a peace-loving nation.

ما ملت صلح دوستی هستیم.

126

We are working in the interest of peace.

ما در جهت صلح تلاش می کنیم.

127

We came to the conclusion that we should help him.

ما به این نتیجه رسیدیم که باید به او کمک کنیم.

128

We are longing for world peace.

ما مشتاق صلح جهانی هستیم.

129

We are anxious for world peace.

ما به شدت خواهان صلح جهانی هستیم.

130

We should make every effort to maintain world peace.

ما باید هر گونه تلاشی را جهت حفظ صلح جهانی انجام دهیم.

131

We talked in sign language.

ما با زبان اشاره صحبت کردیم.

132

We set out on our journey full of hope.

ما سفرمان را با پر از آرزو شروع کردیم ( میکنیم)

133

We got all the materials together.

ما تمام مواد را یکجا بدست آوردیم

134

We have enjoyed peace for more than forty years.

ما بیش از 40 سال است که از صلح برخوردار شده ایم.

135

Our project collapsed.

پروژه ی ما زمین گیر شده است.

136

Our ultimate goal is to establish world peace.

هدف غایی ما برقراری صلح جهانی است.

137

It is considered impossible to travel back to the past.

سفر کردن به گذشته مسئله ای غیر ممکن تلقی شده است.

138

In case of fire, you should dial 119.

در صورت آتش سوزی، شما باید با شماره 119 تماس بگیرید.

139

In case of a fire, use this emergency stairway.

به هنگام آتش سوزی از پله های اضطراری استفاده کنید.

140

There is no smoke without fire.

تا نباشد چیزکی، مردم نگویند چیزها.

141

The fire is going out; will you add some wood?

آتش دارد خاموش می شود.می توانی کمی چوب اضافه کنی؟

142

I have peace at home.

من در خانه آرامش دارم.

143

The house was in flames.

خانه شعله ور شده بود.

144

I had to help with the housework.

می‌بایست در کارهای خانه کمک کنم.

145

After a couple of drinks, the guy was feeling no pain.

بعد از چند نوشیدنی، دیگر آن مرد دردی احساس نمی کرد.

146

Many kinds of birds live in Japan.

در ژاپن، پرنده های گوناگون می زیند.

147

A fox is not caught twice in the same snare.

یک روباه دوبار در یک دام نمی افتد.

148

Above all, be patient.

بالاتر از هر چیز این است که صبور باشی.

149

It is good for nothing.

به هیچ دردی نمی خورد.

150

I want something cold to drink.

من چیزی سرد برای نوشیدن می خواهم.

151

What’s up?

چه خبر؟

152

If it were to rain tomorrow, the match would be postponed.

اگر قرار بود فردا باران ببارد، مسابقه به تعویق می‌افتاد.

153

I got soaked to the skin.

تا مغز استخوان خیس شدم.

154

Musicians are usually sensitive to criticism.

موسیقی‌دانان معمولاً نسبت به انتقاد حساس هستند.

155

Don’t make any noise, I’m studying.

سر و صدا ایجاد نکن, من دارم مطالعه می کنم

156

The temperature falls.

تب پایین آمده است.

157

The roof is really in need of repair.

پشت بام واقعا به تعمیر احتیاج دارد.

158

Could you pass me the salt, please?

می شود به من نمک را بدهی، لطفا؟

159

Please pass me the salt.

لطفا نمک را به من بده.

160

Pass me the salt, would you?

نمک را به من بده، ممکنه؟

161

Pass me the salt and pepper, please.

نمک و فلفل را بگردان، لطفا.

162

We season with salt.

ما با چاشنی نمک طعم می دهیم.

163

I wanted some salt, but there was none in the jar.

من نمک می خواستم، ولی در بطری شیشه ای هیچ نبود.

164

I saw a light in the distance.

من از دور یک روشنایی دیدم.

165

I could see Tokyo Tower far away.

برج توکیو را می‌توانستم در دوردست ببینم.

166

It’s too far to walk to the station, so let’s take a bus.

پیاده روی تا ایستگاه طولانی است پس بیا سوار اتوبوس شویم.

167

Learning English is hard work.

یادگیری زبان انگلیسی کار سختی است.

168

English has become an international language.

انگلیسی به یک زبان بین المللی تبدیل شده است.

169

It is difficult to express one’s thoughts in English.

بیان افکار به زبان انگلیسی دشوار است.

170

Permanent peace is nothing but an illusion.

صلح پایدار چیزی نیست بجز یک توهم.

171

I think a movie is more entertaining than any book.

من فکر می کنم که یک فیلم بیشتر از یک کتاب سرگرم کننده است.

172

The rain whipped against the window.

باران به پنجره تازیانه می زد.

173

Let’s go back before it begins to rain.

بیا برگردیم قبل از آنکه باران باریدن بگیرد.

174

I’ll explain how to take this medicine.

من توضیح خواهم داد که چگونه این دارو را مصرف کنید.

175

Ichiro puts friendship above profit.

ایچارو دوستی را بالاتر از منفعت می داند.

176

Don’t attempt two things at a time.

در یک زمان برای دو چیز تلاش نکن.

177

What on earth are you doing here?

اینجا داری چی کار می کنی؟

178

He worked hard.

خیلی سخت کار می کرد.

179

She told him once and for all that she would not go to the movie with him.

آن زن یک بار برای همیشه به او گفت که با او به سینما نخواهد رفت.

180

The doctor told her that she should take a rest.

دکتر به او گفت او باید استراحت کند.

181

A good doctor follows his own directions.

دکتر خوبی کسی است که به راهنمایی های خودش عمل کند.

182

Being a doctor helped me greatly during the journey.

دکتر بودنم در طی سفر به من کمک بزرگی کرد.

183

I lost consciousness.

من هوشیاری ام را از دست دادم.

184

The committee was split over the project.

اعضای کمیته در مورد پروژه دو دیدگاه متفاوت داشتند.

185

Have you met her before?

قبلا او را دیده بودی؟

186

There used to be a green field here; now there’s a supermarket.

اینجا قبلا یک مزرعه‌ی سرسبز بود، ولی حالا یک سوپرمارکت است.

187

We are not born for ourselves.

ما برای خودمان به دنیا نیامده ایم.

188

We discussed the matter with each other.

ما مساله را با یکدیگر مورد بررسی قرار دادیم.

189

I want to go with you.

می خواهم با تو بیایم.

190

I’m learning how to type.

من دارم یاد می گیرم که چگونه تایپ کنم.

191

I prefer coffee to tea.

قهوه را به چای ترجیح می دهم.

192

I exempted her from working overtime.

من او را از اضافه کار معاف کردم.

193

Do you think that my way of teaching is wrong?

آیا فکر میکنی که روش درس دادن من اشتباه است؟

194

I have a friend whose father is a famous pianist.

من دوستی دارم که پدرش پیانیست مشهوری است.

195

We made a contract with the firm.

ما با شرکت قرارداد بستیم.

196

There is little wine left.

کمی شراب باقی مانده است.

197

If you had a word processor, you’d be free from all this trouble.

اگر یک واژه‌پرداز می‌داشتید، از تمام این دردسرها خلاص می‌شدید.

198

I need a lot of cloth to make a long dress.

من برای درست کردن یک لباس بلند به مقدار زیادی پارچه احتیاج دارم.

199

Lobsters belong to a class of marine animals.

میگو به دسته ی حیوانات دریایی تعلق دارد.

200

Which do you like better, rock music or classical music?

از کدامیک بیشتر خوشتان می‌آید، موسیقی راک یا موسیقی کلاسیک؟

201

The candle went out by itself.

شمع خود به خود خاموش شد.

202

A tea with lemon, please.

یک چای با لیمو، لطفاً.

203

The radio was invented by Marconi.

رادیو توسط مارکونی اختراع شد.

204

Please turn off the light.

لطفا چراغ را خاموش کن.

205

Barking dogs seldom bite.

سگهایی که پارس می کنند، بندرت گاز می گیرند.

206

Good. No absentees.

خوب است. غایب نداریم.

207

I’ve told you over and over again not to do that.

بارها و بارها بهت گقتم این کار رو نکن.

208

You’re old enough to know better.

تو به اندازه کافی بزرگ هستی، که بیشتر بدانی.

209

I wish I had more time to talk with her.

کاش وقت بیشتری برای حرف زدن با او داشته باشم.

210

Sorry I didn’t e-mail you sooner.

ببخشید که زودتر به شما ایمیل نزدم.

211

The brightest student expressed gratitude on behalf of his classmates.

با هوش‌ترین دانش‌آموز از طرف همکلاسی‌هایش ابراز تشکر کرد.

212

If you can’t keep your promise, what excuse will you make?

اگر نتوانی به وعده‌ات عمل کنی، چه عذری خواهی آورد؟

213

If he wanted to get to London today, he should leave now.

اگر بخواهد امروز به لندن برسد، باید همین الان برود.

214

If peace cannot be maintained with honor, it is no longer peace.

اگر صلح را نتوان با شرافت حفظ کرد، این دیگر صلح نیست.

215

If you will lend me the money, I shall be much obliged to you.

اگر به من پول قرض بدهی،من بیشتر نسبت به تو وفادار خواهم شد.

216

I won’t talk with him anymore.

دیگر با او صحبت نخواهم کرد.

217

It was really good.

واقعا خوب بود.

218

I’m done up.

دیگه نمی تونم ادامه بدم.

219

Would you like another piece of cake?

یک تکه‌ی کیک دیگر میل دارید؟

220

It’s about time for the train to arrive.

الآن تقریبا زمانی است که قطار می رسد.

221

Meg looks pleased with her new dress.

به نظر میرسد مگ از لباس جدیدیش راضی است.

222

Meg talks too much.

مگ آدم پر حرفی است.

223

Meg is as tall as Ken.

مگ هم قد کن است.

224

Meg’s shoes are a little loose.

کفش های مگ کوچک شده اند.

225

I met Meg, who told me the news.

من مگ را دیدم که خبرها را به من گفت.

226

Mabel loves to chew the fat while playing bridge.

میبال عاشق گفت و گوی دوستانه است به هنگام کارت بازی.

227

Mary is not poor. On the contrary, she is quite rich.

ماری ندار نیست.اتفاقا او کمی پولدار است.

228

Mary is studying in her room.

مری در حال مطالعه در اتاق خود است.

229

I met a friend of Mary’s.

من یکی از دوستان مری را ملاقات کردم.

230

The man reading a paper over there is my uncle.

آن مردی که آنجا روزنامه می خواند دایی من است.

231

Everybody agreed with his idea.

همه با نظرش موافقت کردند.

232

It looks as if it’s going to rain.

به نظر می رسه بارون می خواد بیاد.

233

You will soon cease to think of her.

به زودی دیگر به او فکر نخواهی کرد.

234

It’s really horrible.

آن واقعاً ترسناک است.

235

It is likely to rain again.

به احتمال زیاد دوباره باران می بارد.

236

A friend in need is a friend indeed.

دوست نیازمند هنوز یک دوست است.

237

A friend in need is a friend indeed.

به هنگام نیاز، دوست واقعی شناخته می‌شود.

238

A friend in need is a friend indeed.

دوست آن باشد که گیرد دست دوست، در پریشان‌حالی و درماندگی.

239

Mother Teresa was born in Yugoslavia in 1910.

مادر ترزا در یوگسلاوی در سال 1910 به دنیا آمد.

240

I’m kind of happy.

یک جورایی خوشحالم.

241

Bob often tries to give up smoking.

باب چندین بار سعی کرد که سیگار را ترک کند.

242

Uncle Bob invited us to have dinner.

عمو باب ما را برای نهار دعوت کرد.

243

The more popcorn you eat, the more you want.

پاپ‌کورن هر چه بیشتر بخوری، بیشتر می‌خواهی.

244

I came across this book in a secondhand bookstore.

این کتاب رو اتفاقی توی یک کتابفروشی کتابهای دست دوم پیدا کردم.

245

Helen is playing in the yard.

هلن در حیاط در حال بازی کردن است.

246

A Persian cat was sleeping under the table.

گربه ای ایرانی زیر میز خوابیده بود.

247

Perry visited Uraga in 1853.

پری، اوراگا را در سال 1853 بازدید کرد.

248

Betty killed him.

بتی او را کشت.

249

Betty was the first girl who came to the party.

بتی اولین دختری بود که وارد مهمانی شد.

250

Some people keep rare animals as pets.

برخی افراد، حیوانات کمیاب را بعنوان حیوان خانگی نگه می دارند.

251

Beethoven was deaf in his late years.

بتهوون در سال‌های آخر عمرش ناشنوا بود.

252

How’s your project coming along?

پروژه‌ی شما چطور پیش می‌رود؟

253

France was at war with Russia.

فرانسه با روسیه در جنگ بود.

254

France is adjacent to Spain.

فرانسه چسبیده به اسپانیا است.

255

The boomerang hurtled whistling through the air.

بومرنگ در حالی که در هوا سوت می‌کشید، به حرکت در آمد.

256

She’s intent on going to New York to study fashion.

او قصد دارد برای تحصیل در زمینه مد به نیویورک برود.

257

Bill stopped smoking.

بیل سیگار را ترک کرد.

258

One speaks English, and the other speaks Japanese.

یکی انگلیسی صحبت می کند، و دیگری ژاپنی حرف می زند.

259

Hitler led Germany into war.

هیتلر آلمانی ها را به جنگ کشانید.

260

Where’s the aisle for vitamins?

کجا می تونم ویتامین ها رو پیدا کنم؟ (در فروشگاه)

261

Pizza is my favorite food.

پیتزا غذای مورد علاقه ی من است

262

A piano is expensive, but a car is more expensive.

یک پیانو گران است، اما یک ماشین گرانتر است.

263

The number of Japanese who live on bread has increased.

تعداد ژاپنی هایی که نان می خورند افزایش یافته است.

264

Where is Paris?

پاریس کجاست؟

265

What’s the bus fare?

کرایه‌ی اتوبوس چقدر است؟

266

I prefer going on foot to going by bus.

من قدم زدن رو به رفتن با اتوبوس ترجیح می دهم.

267

Here’s a magazine for you to read in the plane.

بفرمایید این مجله برای شماست تا در هواپیما مطالعه کنید.

268

My throat feels dry.

گلویم خشک شده است.

269

Get out your notebooks and pens.

دفترچه ها و خودکارهایتان را بیرون بیاورید.

270

New York is the busiest city in the world.

نیویورک شلوغ ترین شهر دنیا است.

271

New York is the busiest city in the world.

نیویورک شلوغ ترین شهر دنیاست

272

Nick owes me ten dollars.

نیک به من ده دلار را برگرداند.

273

I will finish this work somehow.

به هر طریقی، من این کار را تمام خواهم کرد.

274

What a nice friend you are!

تو چه دوست خوبي هستي.

275

He is poor, to be sure, but he is happy.

مطمئنا او مرد فقیری است با این حال، او شاد است.

276

There is a knife missing.

یک چاقو گم شده است.

277

I don’t think so.

من اینطور فکر نمی کنم.

278

At one time Nigeria was a British colony.

زمانی، نیجریه ، مستعمره بریتانیا بود.

279

What’s this chair doing here?

این صندلی اینجا چیکار می کنه؟

280

Me? I’m a plain old salaryman.

من؟ من فقط یک حقوق بگیر ساده پیرم.

281

Hey, Tom, forget about your worries.

هی تام، نگرانی هایت را فراموش کن.

282

Oh, the driver is a maniac.

اوه، راننده یک دیونه است.

283

Mrs. Thompson wants to conceal the fact that she is a millionaire.

خانم تامپسون می خواست این حقیقت را که میلیونر هست، پنهان کند.

284

Mr Thompson has been very busy today.

آقای تامپسون امروز خیلی مشغول بوده است.

285

Mr Thompson had lived in Tokyo for two years before he went back to Scotland.

آقای تامپسون، قبل از اینکه به اسکاتلند برگردد، دو سال در توکیو زندگی کرد.

286

We must select a suitable person for any post.

برای هر پست باید فرد مناسبی را انتخاب کنیم.

287

What line of work are you in?

کارت چیه؟

288

No words availed to persuade him.

هیچ حرفی نتواتست او را متقاعد کند.

289

No words availed to persuade him.

هیچ حرفی نتوانست او را برانگیزد.

290

No matter how rich he may be, he is never contented.

فرقی ندارد که او چقدر ثروتمند باشد، او هرگز قانع نخواهد شد.

291

Your dress is touching the wet paint.

لباست داره رنگی میشه.

292

How long can you hold your breath?

چه مدت می توانی نفست را حبس کنی؟

293

Tom was at a loss how to express himself.

تام این کمبود را داشت که چگونه خودش را ابراز کند.

294

Tom got so absorbed in his work that he forgot to eat.

تام به قدری جذب کارش شده بود که یادش می‌رفت غذا بخورد.

295

Tom is playing the violin now.

تام اکنون ویولن می نوازد.

296

Tom hurt himself.

تام به خودش آسیب می زند.

297

Where was Tom born?

تام کجا به دنیا آمده است؟

298

I wish Tom were my younger brother.

ای کاش (تام) برادر کوچکتر من بود.

299

Not all children like apples.

همه بچه ها سیب را دوست ندارند.

300

Nobody knows exactly how many races make up the population of the United States.

هیچکس دقیقاً نمی‌داند جمعیت ایالات متحده از چند نژاد تشکیل شده است.

301

At any rate, we have to finish this chapter before we can start on the next.

به هر طریقی که شده است، ما باید این فصل را تمام کنیم قبل از اینکه فصل بعد را شروع کنیم.

302

It was so dark.

هوا خیلی تاریک بود.

303

Which bag is yours?

کدام کیف مال تو است؟

304

Take whichever you want.

هر وقت می خواهی بگیر.

305

Sometimes machines can make an unconscious person breathe for years.

برخی از ماشین ها برای سالها می توانند برای فرد بیهوش نفس مهیا کنند.

306

From time to time, a proposal to pull down a much-loved old building to make room for a new block of flats raises a storm of angry protest.

در مقاطعی از زمان، درخواست تخریب یک ساختمان قدیمی محبوب به منظور ساختن یک بلوک از خانه ها، طوفانی از خشم ومخالفت را برمی انگیزد.

307

How does he gain his living?

او معاش خود را چگونه تامین می کند؟

308

I’m sorry.

من متاسفم.

309

Remember to lock the door.

یادت باشد در را قفل کنی.

310

Turn off the TV.

تلویزیون را خاموش کن.

311

Don’t watch TV.

تلوزیون را تماشا نکن.

312

How was your test?

امتحانت، چطور بود؟

313

Looks like you didn’t study much for the test.

به نظر می رسد زیاد برای امتحان مطالعه نکردی.

314

The tablecloth is in the cabinet.

رومیزی داخل کابینت است.

315

Computer technology is indispensable to access many pertinent items of data.

فناوری رایانه‌ای برای دسترسی به بسیاری از اقلام مرتبط داده‌ها ضروری است.

316

Dick had a traffic accident.

دیک یک حادثه‌ی رانندگی داشت.

317

Each person was given enough food and clothing.

به هر نفر، غذا و لباس کافی داده شد.

318

The weather here is getting cold and I really do not like that.

هوای اینجا در حال سرد شدن است و من واقعاً آن را دوست ندارم.

319

No man alive would believe it.

هیچ انسان زنده ای، آن را باور نخواهد کرد.

320

Everybody seeks happiness.

همه به دنبال خوشبختی هستند.

321

You can invite any person you like.

تو می توانی هر که را بخواهی دعوت کنی.

322

Who made the doll?

چه کسی عروسک را درست کرده است؟

323

Do you mind if I smoke?

ناراحت نمی شوی اگر که سیگار بکشم؟

324

Even though it is raining, I don’t care at all.

هرچند بارونیه هوا ولی اصلا اهمیتی نمی دم.

325

Not a word did he speak.

یک کلمه هم حرف نزد

326

I’ll call you a taxi.

من برایت به تاکسی تلفن خواهم کرد.

327

Many people were deceived by the advertisement.

خیلی ها از تبلیغات فریب خوردند.

328

A crowd of people were present at a party.

جمعیت زیادی از مردم در جشن حاضر بودند.

329

A good many people have told me to take a holiday.

خیلی ها به من پیشنهاد رفتن به تعطیلات را داده اند.

330

Numbers of people came from all over the country.

شمار زیادی از مردم از سرتاسر کشور آمده اند.

331

Many people were waiting in line.

خیلی ها در صف منتظر بودند.

332

A lot of things happened and my schedule was messed up.

اتفاقات زیادی افتاد و همه برنامه ریزی ام بهم ریخت.

333

Most Japanese temples are made of wood.

اکثر معبدهای ژاپنی از چوب ساخته شده‌اند.

334

People feel most at ease when they are at home.

مردم وقتی در خانه هستند، بیشترین احساس راحتی را می‌کنند.

335

Most people like watching TV.

خیلی از مردم تلویزیون دیدن را دوست دارند.

336

Most girls are kind.

اغلب دختران مهربان هستند.

337

It’s time you faced reality.

الآن زمانی است که با واقعیت روبرو شدی.

338

Can you make it on time?

می توانی آن را به موقع بسازی؟

339

It is up to you how you take it.

به تو بستگی دارد که چگونه آن را بپذیری.

340

It is he.

این او است.

341

It has developed into a very large city.

این شهر گسترش یافته و به شهر بزرگی تبدیل شده است.

342

That runs against my principles.

آن بر خلاف اصول من است.

343

That is the exactly the same idea as I have.

دقیقاً همان ایده ای است که من دارم.

344

It was a problem difficult to solve.

این مسئله‌ای بود که به سختی حل می‌شد.

345

It was a very long meeting.

این دیدار بسیار طولانی بود.

346

I have a rough idea where it is.

کمابیش می‌دانم کجا است.

347

Search your pockets again to make sure of it.

دوباره جیب هایت را بگرد تا مطمئن شوی.

348

The medicine tastes bitter.

دارو ها مزه تلخی دارند.

349

I got the book back from him.

کتاب رو ازش پس گرفتم.

350

Did you order the book?

آيا شما كتاب سفارش داديد؟

351

It is impossible to resolve the conflict.

حل مخاصمه، غیر ممکن است.

352

I had no choice but to take the plane.

من انتخاب دیگری نداشتم جز اینکه سوار هواپیما شوم.

353

One of the cats is black, the other is brown.

یکی از گربه ها سیاه است و دیگری قهوه ای است.

354

The store is open all the year round.

این فروشگاه در تمام طول سال باز است.

355

The investigation is under way.

تحقیقات شروع می شود.

356

He is a little slow, but otherwise he is a good student.

او کمی کند است، وگرنه شاگرد خوبی است.

357

Building the steel factory was a great enterprise.

ايجاد يک کارخانه فولاد، سرمايه‌گذاري بزرگي بود.

358

They are just waiting for the storm to pass.

آنها فقط منتظرند که توفان تمام شود.

359

The new store is going to open next week.

فروشگاه جدید هفته‌ی آینده باز می‌شود.

360

I cannot help laughing at the joke.

من نتوانستم جلو خنده ام را به آن جوک بگیرم.

361

The elephant was brought to the zoo.

آن فیل به باغ وحش برده شد.

362

The boy sat on a chair.

پسر روی یک صندلی نشست.

363

The novelist gathered materials for his work.

رمان نویس مستندات را برای کارش جمع آوری می کند.

364

The novel has sold almost 20000 copies.

این داستان تقریبا در 20000 نسخه فروش رفته است.

365

The little boy gazed at the huge elephant, eyes wide open.

آن پسر بچه با چشمانی باز به آن فیل بزرگ خیره شد.

366

The little girl is not capable of riding a bicycle.

آن دختر کوچولو قادر به سوار شدن به دوچرخه نیست.

367

The book is of great value.

آن کتاب ارزش والایی دارد.

368

The accident happened two years ago.

حادثه دو سال پیش اتفاق افتاد.

369

Who wrote the letter?

چه کسی این نامه را نوشته است؟

370

Since that time we have not seen him.

از آن موقع به بعد ما او را ندیدیم.

371

They are the only people who know the fact.

آنها تنها کسانی هستند که حقیقت را می دانند.

372

It is difficult for me to handle the case.

برای من مشکل است که از پس این مورد بر آیم.

373

That child has no fear of water.

آن کودک از آب ترسی ندارد.

374

The child was almost drowned.

احتمالا بچه غرق شده بود

375

This child did nothing but cry.

این بچه کاری جز گریه کردن نداشت.

376

The work is actually finished.

کارم واقعا تمام شده است.

377

The work requires ten men for ten days.

این کار به ده نفر برای ده روز نیاز دارد.

378

There are many monkeys on the mountain.

در آن کوهستان میمون زیاد است.

379

The idea is not in itself a bad one.

این ایده به خودی خود ایده بدی نیست.

380

What is the depth of the lake?

عمق دریاچه چقدر است؟

381

The old cottage had only one bed, so we all took turns sleeping in it.

آن کلبه‌ی قدیمی فقط یک تخت داشت. بنا بر این، به نوبت روی آن می‌خوابیدیم.

382

The whale has been found off the coast of Wakayama.

نهنگ در ساحل واکایاما پیدا شده بود.

383

Both brothers are still alive.

هر دو برادر هنوز زنده اند.

384

The army made inroads into the neighboring country.

ارتش کشور همسایه را اشغال کرد.

385

That fish lives in fresh water.

آن ماهی در آب شیرین زندگی می‌کند.

386

If he doesn’t want to learn, we can’t make him.

اگر او نمی خواهد یاد بگیرد، ما نمی توانیم او را مجبور کنیم.

387

The nurse cared for the patient very tenderly.

پرستار با ملاطفت بسیار از بیمار مراقبت کرد.

388

There is a very old temple in the town.

در شهر یک معبد خیلی قدیمی وجود دارد.

389

The company develops new products every other month.

شرکت یک ماه در میان محصول جدید تولید می کنه

390

The roof of the house is red.

سقف خانه قرمز است.

391

I found the film romantic.

این فیلم به نظرم عاشقانه آمد.

392

The doctor is known to everyone in the village.

دکتر در این روستا برای همه شناخته شده است.

393

I cannot hear such a story without weeping.

من نمی توانم چنین داستانی را بدون گریه کردن بشنوم.

394

The hen lays an egg almost every day.

آن مرغ تقریبا هر روز روی یک تخم می نشیند.

395

The drama brought a lump to my throat.

نمایش درام بغض بر گلویم آورد.

396

Will you put the glasses on the table?

آیا لیوانها را روی میز خواهید گذاشت؟

397

I can never bring myself to talk about it.

هرگز نمی توانم خودم را مجبور کنم راجع به آن صحبت کنم.

398

She seems the least shy of the three.

از سه تای دیگه کمتر خجالتی تره

399

The two mountains are of equal height.

دو کوه از بلندای یکسانی برخوردار هستند.

400

How’s the weather there?

آنجا هوا چه طور است؟

401

How often have you been there?

چند بار است که اینجا آمده ای؟

402

I must replace that fluorescent lamp.

باید آن لامپ مهتابی را عوض کنم.

403

Typhoons are frequent there in fall.

به هنگام پاییز طوفان بسیار می آید.

404

Everything is on schedule.

همه چیز طبق برنامه است.

405

Regarding Professor Scott’s final criticism I have nothing more to add to what I said in my previous reply.

در خصوص انتقاد نهایی پروفسور اسکات، چیز دیگری ندارم که به آنچه در پاسخ قبلی‌ام گفتم، اضافه کنم.

406

Late autumn in Scotland is rather cold.

اواخر پاییز در اسکاتلند نسبتاً سرد است.

407

Scotland is famous for its woollen textiles.

اسکاتلند به خاطر منسوجات پشمی‌اش شهرت دارد.

408

Some songs come from Scotland.

برخی از ترانه‌ها مال اسکاتلند هستند.

409

The union of Scotland and England took place in 1706.

اتحاد اسکاتلند و انگلستان در سال 1706 اتفاق افتاد.

410

Scotland can be very warm in September.

اسکاتلند در ماه سپتامبر ممکن است خیلی گرم باشد.

411

Scott was the first man to reach the pole.

اسکات نخستین انسانی بود که به قطب رسید.

412

Scott was a contemporary of Byron.

اسکات معاصر بایرون بود.

413

It will not be long before Scott gets well.

زیاد طول نمی‌کشد که حال اسکات خوب می‌شود.

414

Terrific!

فوق العاده

415

You had better set off at once.

باید خیلی سریع عمل می کردی

416

Opportunity makes a thief.

فرصت است که دزد می سازد.

417

Opportunity makes a thief.

فرصت دزد می سازد.

418

The soup is not cool.

سوپ سرد نیست.

419

I’ll put some salt in the soup.

من کمی نمک در سوپ خواهم ریخت.

420

Sue is an American student.

سو یک دانشجوی آمریکائی است.

421

Speaking of Switzerland, have you ever been there in winter?

حالا که صحبت از سویس شد، شما هیچ وقت زمستان به آنجا رفته‌اید؟

422

John caught a tiger and shot two lions.

جان یک ببر را کشت و به دو شیر شلیک کرد.

423

Mr Johnson ran fastest of the three.

آقای جانسون در میان سه نفر از بقیه تندتر می‌دوید.

424

Jack speaks English.

جک به انگلیسی صحبت می کند.

425

How old is he then?

پس او چند سال دارد؟

426

You cannot rely upon Jim’s words since he tries to please everybody.

نمی تونی روی حرف جیم حساب کنی چون اون همیشه سعی می کنه همه رو راضی نگه داره.

427

Jim got down from the tree.

جیم از درخت پایین آمد.

428

Hold still for a moment, please.

لطفاً چند دقیقه آرام بمانید.

429

Jane has made great progress in Japanese.

جین در ژاپنی پیشرفت زیادی کرده است.

430

Jane made an angry gesture.

جین قیافه عصبانی به خودش گرفت.

431

Tell me. I’m all ears.

به من بگو، من سرتاپا گوشم.

432

The clown at the circus pleased my children.

دلقک سیرک بچه های مرا شاد کرد.

433

I will leave it to your judgement.

من این را به قضاوت شما واگذار می کنم.

434

I cannot thank you enough for your kindness.

من نتوانم از لطف شما به قدر کافی تشکر کنم.

435

Thank you for inviting me.

از اینکه مرا دعوت کردی، متشکرم.

436

Are you married or are you single?

شما متأهلید یا مجرد؟

437

A computer is an absolute necessity now.

اکنون کامپیوتر یک ضرورت مسلم است.

438

I’ve never seen anything like this before.

من تا به حال چیزی مانند این ندیدم.

439

I want to talk to the famous pianist before his concert.

من می خواستم قبل از کنسرت با آن پیانیست معروف صحبت کنم.

440

It’s true.

درست است.

441

It’s a waste of time to stay longer.

بیشتر از این ماندن وقت تلف کردن است.

442

It is impossible to finish this in two days.

امکان ندارد بتوانی این کار را در طی دو روز انجام دهی.

443

Lend a hand with these parcels, please.

لطفا یک کمکی کن این بسته ها رو برداریم.

444

Please take these dishes away.

لطفا این ظروف را ببرید.

445

These pens are his.

این خودکارها مال او(پسر) هستند.

446

So far, so good.

بسیار دور بسیار خوب است.

447

This is their house.

این خانه آنهاست.

448

Could this be his writing?

آیا این می تواند نوشته های او باشد؟

449

This is a very old book.

این یک کتاب بسیار قدیمی است.

450

This is the same watch that I’ve lost.

این همان ساعتی است که من گم کرده‌ام.

451

This is the nicest present I’ve ever had.

این قشنگ‌ترین هزینه‌ای است که تا کنون داشته‌ام.

452

This is Kenji’s chair.

هذا كرسي كنجي.

453

This is a little gift for you.

این یک هدیه کوچک برای تو.

454

This is the room where the body was found.

این اتاقی است که جسد در آن یافت شد.

455

Please fill in your name and address on this form.

لطفا اسم و آدرست را در این فرم پرکن

456

This book contains forty photographs.

این کتاب حاوی چهل عکس است.

457

I think this suit is much superior to that one in quality.

به نظرم این کت کیفیتش خیلی بالاتر از اون یکیه

458

This room is large enough.

این اتاق به اندازه کافی بزرگ است.

459

This room is used for various purposes.

این اتاق برای چندین منظور استفاده می شود.

460

This room does not get much sun.

این اتاق زیاد نورگیر نیست.

461

This box is empty. It has nothing in it.

این جعبه خالی است. هیچ چیز درون آن نیست.

462

This bird lives neither in Japan nor in China.

این پرنده نه در ژاپن می زید و نه در چین.

463

I would take this brown tie.

من این کراوات قهوه ای را بر خواهم داشت.

464

This man is very, very old.

این مرد خیلی خیلی پیر است.

465

What does that word mean?

آن کلمه چه معنایی دارد؟

466

When was this university founded?

کی این دانشگاه تأسیس شده است؟

467

What is all this bother about?

این مزاحمت چه بود؟

468

By whom was this window broken?

چه کسی این پنجره را شکسته است؟

469

This institution came into being after the war.

این موسسه بعد از جنگ ایجاد شد.

470

Last summer, I finally left the firm that I had joined twelve years before.

تابستان گذشته، بالاخره من شرکتی را که بیست سال پیش به آن ملحق شده بودم، ترک کردم.

471

There is nothing new under the sun.

بر زیر خورشید هیچ چیز جدیدی نیست.

472

This novel is both interesting and instructive.

این داستان هم سرگرم کننده است و هم آموزنده.

473

Please get these papers out of the way.

این کاغذ ها رو از جلوی پا بردارید.

474

This moment will be recorded in history.

این لحظه ای است که در تاریخ ثبت خواهد شد.

475

This species holds the record for long-distance migration.

این گونه جانوری رکورد مهاجرت طولانی را در دست دارد.

476

Please mail this letter for me.

لطفا این نامه را برای من پست کن.

477

This car is always breaking down lately.

اخیراً، این خودرو دائماً خراب می شود.

478

I guarantee this watch to keep perfect time.

من تضمین می کنم که این ساعت زمان دقیق را نشان دهد.

479

The watch keeps accurate time.

آن ساعت زمان دقیق را نشان می دهد.

480

This watch is ten minutes slow.

این ساعت ده دقیقه عقبه

481

This fact bears witness to his innocence.

این امر، گواه بی گناهی اوست.

482

This fact is of little consequence.

این موضوع از اهمیت کمی برخوردار است.

483

I need a pair of scissors to cut this paper.

برای بریدن این کاغذ به یک قیچی دو پاره ای احتیاج دارم.

484

I don’t believe the child came to Tokyo alone.

من باور نمی کنم که آن بچه به تنهایی به توکیو بیاید.

485

This work is simple enough for me to do.

انجام این کار برای من خیلی ساده است.

486

The population of this country is diminishing.

جمعیت این کشور در حال کم شدن است.

487

I have to oppose this idea.

من باید با این ایده مخالفت کنم.

488

This factory produces 500 automobiles a day.

این کارخانه در روز 500 اتومبیل تولید می کند.

489

There are many birds in this park.

در این پارک پرنده های بسیاری هستند.

490

This word is derived from Greek.

این کلمه از زبان یونانی گرفته شده است.

491

This word comes from Greek.

این واژه از یونانی می آید.

492

The title of this play is “Othello”.

عنوان این نمایشنامه، اوتللو است.

493

The bridge is supported by 10 posts.

پل با 10 ستون نگاه داشته شده است.

494

This classroom is very large.

این کلاس درس خیلی بزرگ است.

495

It is very pleasant to sail these waters.

قایق رانی در میان این آبها بسیار لذت بخش است.

496

This house will let easily.

این خانه راحت اجاره داده خواهد شد.

497

I wanted to work this summer.

من می خواهم این تابستان کار کنم.

498

This radio is out of order.

این رادیو کار نمی کند.

499

This store’s hamburgers taste better than that one’s.

همبرگرهای این مغازه از آن یکی طعم بهتری دارد.

500

May I use this bat?

می‌توانم از این چوگان استفاده کنم؟

501

This bus will take you to the museum.

این اتوبوس شما را تا موزه می برد .

502

Is this ladder strong enough to bear my weight?

این نردبان اینقدر محکم هست که وزن من رو تحمل کنه؟

503

I don’t want this news to be made public yet.

هنوز نمی‌خواهم که این خبر علنی شود.

504

What was her reaction to the news?

واکنش او در مقابل این خبر چه بود؟

505

This smell disgusts me.

این بو حالم را به هم می‌زند.

506

This knife is very sharp.

این چاقو خیلی تیز است.

507

This TV set has a two year guarantee.

این تلویزیون ضمانت دوساله دارد.

508

This is true of adults as well as of children.

این امر هم در مورد کودکان و هم در مورد بزرگسالان صدق می کند.

509

May I direct your attention to this?

مي‌تونم توجهتان را به اين معطوف کنم؟

510

Handle the glasses carefully.

با دقت از عینک نگهداری کن.

511

This one is prettier.

این یکی قشنگ تره

512

Everything here is mine.

هر چیزی که اینجاست مال من است.

513

Come here and help me.

بیا اینجا و به من کمک کن.

514

Parking is prohibited here.

اینجا پارک کردن ممنوع است.

515

This is by far the best seafood restaurant in this area.

این تا کنون بهترین رستوران غذاهای دریایی در این منطقه است.

516

How long do we stop here?

چند مدت ما اینجا توقف می کنیم؟

517

What are you doing here?

اینجا چه می کنی؟

518

Between you and me, he is rather stupid.

بین خودمان بماند، او نسبتاً احمق است.

519

How far is it from here to Ueno?

از اینجا تا یونو چقدر فاصله دارد؟

520

About how much would a taxi be from here?

کرایه‌ی تاکسی از اینجا تقریباً چقدر می‌شود؟

521

A cup of coffee relieved me of my headache.

یک فنجان قهوه سردردم را تسکین می دهد.

522

Ken talks as if he knew everything.

کن طوری حرف می‌زند گویی همه چیز را می‌داند.

523

Ken must be home by now.

کن باید تا حالا آمده باشد.

524

The game added to the fun.

بازی جالب ترش کرد

525

Do not eat too much cake.

بیش از اندازه کیک نخور.

526

From Kate’s point of view, he works too much.

از دیدگاه کیت، او بیش از حد کار می‌کند.

527

Every member of the club was present.

کلیه اعضای کلوب حاضر بودند.

528

I hit the jackpot.

من پول زیادی برنده شدم.

529

You may take this book so long as you keep it clean.

می‌توانی این کتاب را ببری، به شرطی که آن را تمیز نگه داری.

530

Greeks often eat fish, too.

یونانی ها گاهی ماهی بسیار می خورند.

531

If I wait, what’s the possibility I can get a seat?

اگر منتظر شوم، چقدر احتمال دارد جا گیرم بیاید؟

532

If you care to, you may come with us.

اگر برایت اهمیت دارد، می توانی با ما بیایی.

533

Glasswork came from Persia by way of the Silk Road.

شیشه از طریق جاده ابریشم از پارس وارد شد.

534

I have some stamps in my bag.

تعدادی تمبر در کیفم دارم.

535

Quite a few people were present at the meeting yesterday.

تعداد نسبتًاً اندکی از مردم در جلسه دیروز حاضر بودند.

536

Gasoline is sold by the liter.

گازوئیل بصورت لیتری فروخته می شود.

537

Take care not to catch a cold.

مواظب باش که سرما نخوری.

538

Is your mother at home?

آیا مادر شما در خانه است؟

539

I will show you around in return.

من در برگشت این اطراف را به تو نشان خواهم داد.

540

Is the water hot enough to make the tea?

آیا برای تهیه چای، آب به اندازه کافی داغ است؟

541

The weather is as nice as nice can be.

هوا به خوبی هست که باید باشه

542

Happy birthday to you!

تولدت مبارک!‏

543

How late are you open?

تا کی باز هستید؟

544

Your garden needs some attention.

یکم به باغت برس

545

How do you heat the house?

چه طور خانه را گرم می کنی؟

546

Your dog is very big.

سگت خیلی گنده است

547

How is it going with your family?

از خانواده چه خبر؟

548

What kinds of goods do you sell in your shop?

چه چیزایی تو مغازتون می فروشید؟

549

Let me take you home.

بذار برسونمت خونه

550

Do you let your children drink coffee?

می ذارید بچه هاتون قهوه بخورند؟

551

Please feel free to have a second helping.

تعارف نکنید اگر بازم خواستید (غذا)

552

Don’t talk about it in my mother’s presence.

جلوی مادرم درباره ش صحبت نکن

553

You’ll have to wait.

باید منتظر بمانید

554

Have I kept you waiting?

منتظرت نگه داشتم؟ (نوعی معذرت خواهی از دوستان نزدیک)

555

Take care of yourself.

مراقب خودت باش

556

Did you get the package I sent you?

بسته ای که برات فرستادم گرفتی؟

557

You may use my bicycle such as it is.

می‌توانی از دوچرخه‌ام همینطوری که هست، استفاده کنی.

558

I don’t mean to make you worry.

قصد ندارم ناراحتت کنم

559

I will sue you.

ازت شکایت می کنم

560

I think that you’ll like it, too.

فکر کنم تو هم خوشت بیاد

561

You’re really a number-one fool.

تو واقعا خنگ درجه یکی

562

It will take a long time to live down your disgrace.

خیلی طول می کشه تا آبروی از دست رفته رو به دست بیاری

563

You trust people too much.

بیش از حد به مردم اعتماد می کنی

564

You have a habit of exaggerating everything.

تو عادت داری همه چیز رو بزرگنمایی کنی

565

You are old enough to take care of yourself.

به اندازه کافی بزرگ شدی که از خودت مراقبت کنی

566

You always try to blame somebody else.

همیشه سعی می کنی دیگران رو متهم کنی

567

You are a goody-goody.

خیلی چاپلوسی (پاچه خواری)

568

Don’t scatter your things about.

وسایلت رو پخش و پلا نکن

569

Your heart’s beating, alive and beating.

قلبت می زند،زنده وتپنده.

570

I will make a new suit for you.

می خواهم برایت یک دست لباس جدید درست کنم.

571

I’ve got no time to sit and talk.

وقت ندارم بشینم و حرف بزنم.

572

I’m sorry to bother you.

ببخشید که اذیتت کردم.

573

Is the kid still up?

آیا کودک هنوز بیدار است؟

574

Keep the change, driver.

بقیه پول رو نگه دار.

575

Amy wants something new to wear.

امی می خواهد چیزی نو بپوشد.

576

There are no students who can speak English well.

هیچکدام از دانشجویان نمی‌توانند به انگلیسی خوب صحبت کنند.

577

My cat is such a baby; she follows me around wherever I go.

گربه من مانند یک کودک است، هر جا می روم مرا دنبال می کند.

578

My son is taller than me.

پسرم قدبلند تر از من است.

579

With time on our hands now, let’s do some good.

یکمی وقت داریم بذار یک کار خوب انجام بدیم

580

I’m now staying at my uncle’s.

در حال حاضر، در منزل عمویم اقامت دارم.

581

Once a bad habit is formed, it is hard to get rid of it.

زمانی که یک عادت شکل گرفت خلاص شدن از آن سخت است.

582

Now that you are in Italy, you must absolutely see Naples.

حالا که شما در ایتالیا هستید، باید از ناپل دیدن کنید.

583

You can stay here as long as you like.

شما می‌توانید هرچقدر می‌خواهید اینجا بمانید.

584

Try as you may, you will never get him to agree.

سعی خودت رو بکن ولی به هیچ وجه نمی تونی کاری کنی قبول کنه

585

The English are a polite people.

انگلیسی‌ها مردم مؤدبی هستند.

586

Any political party is conservative in itself.

هر حزب سیاسی به تنهایی محافظه‌کار است.

587

No, thank you. I’m so full.

نه، ممنونم. بسیار پر شدم.

588

I’m jealous that you have a good boss.

از اینکه کارفرمای خوبی داری، به تو حسادت می کنم.

589

How foolish I was not to discover that simple lie!

چقدر من احمق بودم که دروغ به این سادگی را نفهمیدم!

590

Those houses are 500 years old.

آن خانه ها پانصد سال قدمت دارند.

591

That is the fastest train in the world.

آن سریع ترین قطار دنیاست

592

One day Mike and Jane went downtown to do some shopping.

روزی، مایک و جین برای خرید به مرکز شهر رفتند.

593

One day I met him.

روزی دیدمش.

594

One day, Chris discovered the charming girl of his dreams.

یک روز کریس دختر زیبای رؤیاهایش را پیدا کرد.

595

In a sense, you are right.

از یک جهت حق با توست.

596

Sysko works like an ant.

سیسکو مانند مورچه ها کار می کند.

597

Don’t worry too much, or you’ll go bald.

نگران نباش، وگرنه کچل می شوی.

598

Refugees in Africa are seeking help.

پناهندگان در آفریقا در جستجوی کمک هستند.

599

She knows she’s looking fine.

او می داند که زیبا به نظر می آید.

600

Do they sell notebooks at that store?

آیا آنها در آن فروشگاه دفتر می فروشند؟

601

I remember meeting that man at Cambridge before.

من ملاقات با آن مرد را در کمبریج به خاطر می آورم.

602

That boy’s name is Shintaro Wada.

اسم آن پسر، شینتارو وادا است.

603

How high mountain that is!

چه کوه بلندیه!

604

Look at that building. Is it a temple?

به این ساختمان نگاه کن.آیا آن یک معبد است؟

605

That nurse is a real angel to her patients.

آن پرستار، یک فرشته واقعی برای بیمارانش است.

606

Take the book which is lying on that table.

کتابی را که بر روی آن میز قرار دارد بردار.

607

I did not want to alarm you.

من نمی خواستم به شما اخطار کنم.

608

You will be able to read this book next year.

تو قادر خواهی بود که این کتاب را در سال آینده بخوانی.

609

Are you busy?

سرت شلوغ است؟

610

Will you go on foot or by bus?

پیاده میری یا با اتوبوس؟

611

Who did you vote for in the election?

به چه کسی در این انتخابات رأی دادی؟

612

You will write a letter.

تو نامه ای خواهی نوشت.

613

You’ll soon come to enjoy the food and drink here.

به زودی از غذا و نوشیدنی اینجا لذت خواهید برد.

614

How long have you been busy?

در طول چه مدتی مشغول بودید؟

615

I am happy to hear your voice.

از اینکه صدایت را بشنوم خوشحال می شوم.

616

What is your name?

نام شما چیست؟

617

What is your name?

اسم شما چیست؟

618

Do you have much snow in your country?

آیا در کشور شما برف زیاد می بارد؟

619

Your bag is on my desk.

کیفت بر روی میز من است.

620

Being with you makes me feel happy.

با تو بودن مرا خوشحال می کند.

621

Listen to those whom you think to be honest.

به حرف کسانی که فکر می‌کنید صداقت دارند، گوش کنید.

622

Either you or I will get the first prize.

یا من یا تو جایزه اول را برنده خواهیم شد.

623

I’ll be in bed by the time you get home.

تا اون موقع که تو برسی خونه من تو تختم هستم.

624

Arnold teaches us to see the object as it really is.

آرنولد به ما یاد داد که به سوژه همان طور که واقعا هست نگاه کنیم.

625

Oh! I know the man.

اوه! من این مرد را می شناسمم.

626

We have detected an abnormality on your x-ray.

ما در عکس اشعه ایکس شما، نوعی ناهنجاری را تشخیص داده ایم.

627

NTT cancelled telephone cards with over 300 units.

NTT کارت‌های تلفن دارای بیش از 300 واحد را لغو کرد.

628

How many CDs do you have?

چند سی دی دارید؟

629

B. Franklin was an American statesman and inventor.

ب. فرانکلین یک سیاستمدار و مخترع آمریکایی بود.

630

It’s on the eighth floor.

در طبقه‌ی هشتم واقع است.

631

Americans who are over sixty-five make up 12.5% of the total population.

آمریکاییانی که بیش از شصت و پنج سال سن دارند، 12.5٪ کل جمعیت را تشکیل می‌دهند.

632

At four we could go home.

ساعت چهار توانستیم به خانه برویم.

633

April is the fourth month of the year.

آوریل، چهارمین ماه سال است.

634

He stayed there for three days.

او سه روز در آنجا ماند.

635

I will answer within three days.

در ظرف سه روز پاسخ خواهم داد.

636

Three people are still missing.

سه نفر هنوز گمشده هستند.

637

I run to the toilet every thirty minutes.

من هر سی دقیقه یکبار به طرف توالت می دویدم.

638

Twice two is four.

دو دو تا چهار تا.

639

I had hardly walked for a few minutes when it began to rain.

وقتی که باران شروع به باریدن گرفت، من راهی نرفته بودم جز برای چند دقیقه.

640

A grasshopper and many ants lived in a field.

یک ملخ و مورچه‌های زیادی در یک مزرعه زندگی می‌کردند.

641

I was feeling blue all day.

تمام روز احساس افسردگی می‌کردم.

642

I’ll be staying here for a week.

ما اینجا به مدت یک هفته خواهیم بود.

643

I had not gone a mile when it began to rain.

یک مایل نرفته بودم که باران شروع شد.

644

You can go out, as long as you promise to be back by 11 o’clock.

می‌توانی بروی بیرون، به شرط آنکه قول بدهی تا ساعت 11 بر گردی.

645

Let’s take a 10-minute break.

ده دقیقه استراحت می کنیم.

646

Kyowa Bank and Saitama Bank merged into Asahi Bank ten years ago.

10 سال قبل، بانک کیوئووا و بانک ساییتاما ادغام شدند و بانک آساهی را پدید آوردند.

647

Although the phrase “world peace” sounds attractive, the road to world peace is very long and full of troubles.

هر چند که عبارتصلح جهانیجذاب به نظر می رسد، اما مسیر صلح جهانی بسیار طولانی و پر از مشکلات است.

648

I said to myself, “That’s a good idea.”

با خودم گفتم: «این فکر خوبی است

649

What are you always thinking about? asked the little white rabbit.

خرگوش سفید کوچک پرسید: تو دائما به چه چیزی فکر می کنی؟

650

Welcome.

خوش آمدید.

651

He often appears on TV.

او اغلب بر صفحه ی تلویزیون ظاهر می شود.

652

You may catch sight of our house from the train.

می توانی خانه ما را از قطار ببینی.

653

Experience is the best teacher.

تجربه بهترین آموزگار است.

654

The policeman took the knife from the boy.

پلیس چاقو را از پسر گرفت.

655

The police caught the burglar red-handed.

پلیس دزد رو در حین ارتکاب جرم گرفت.

656

Not all policemen are brave.

همه ی پلیس ها شجاع نیستند.

657

I met Yoko on my way to the theater.

من در راه رفتن به تئاتر با یوکو ملاقات کردم.

658

The words above the door of the theatre were a metre high.

کلمات بالای در تئاتر یک متر ارتفاع داشت.

659

The result is all that matters.

فقط نتیجه مهم است.

660

It pays in the long run to buy goods of high quality.

خریدن کالاهایی با کیفیت بالا عاقبت کار ساز است.

661

He lost his happiness in the end.

در نهایت او خوشبختی خود را از دست داد.

662

Asked to marry him, I was at a loss for words.

ازم خواست باهاش ازدواج کنم من نتونستم چیزی بگم (دهنم بسته شده بود)

663

It’s Monday.

امروز دوشنبه است.

664

Monday comes after Sunday.

دوشنبه بعد از یکشنبه می آید.

665

Can you think of any reasons?

آیا تو می توانی به دلایل آن فکر کنی؟

666

We need no more men at present.

فعلاً به افراد بیشتری نیاز نداریم.

667

Needless to say, he never came again.

نیازی به گفتن نیست که او دیگر هرگز باز نگشت.

668

You should keep your mouth shut.

تو باید دهنت رو بسته نگاه داری

669

The linguist is quite familiar with the dialect.

زبان‌شناس با این لهجه آشنایی کامل دارد.

670

In spite of the language difficulty, we soon became friends.

علیرغم دشواری زبان، خیلی زود با هم دوست شدیم.

671

Don’t eat hard foods.

غذاهای سخت نخورید.

672

I got a traffic ticket.

من یک بلیط تردد گرفته ام.

673

There are a lot of children in the park.

اینجا در پارک بچه های زیادی هستند.

674

The sayings of Confucius are famous.

گفته‌های کنفوسیوس مشهور است.

675

The factory is keyed to produce men’s wear.

این کارخانه مخصوص تولید پوشاک مردانه است.

676

The prince learned English from the American lady.

شاهزاده، انگلیسی را، از آن زن آمریکایی یاد گرفت.

677

Be more careful in your actions.

بیشتر مواظب کارهایتان باشید.

678

Actions speak louder than words.

صدای عمل رساتر از حرف است.

679

Actions speak louder than words.

عمل پرصداتر از سخن است.

680

Actions speak louder than words.

دو صد گفته چون نیم کردار نیست.

681

I am not the man I was when you knew me first.

من همان مردی نیستم که تو در ابتدا مرا می شناختی.

682

The last election was such a hot contest that several ex-ministers lost.

آخرین انتخابات چنان رقابتی شدیدی بود که بسیاری از وزرای سابق در آن شکست خوردند.

683

I’m afraid I can’t make it at that time.

من نگران هستم، که نتوانم در موقع مقرر آن را درست کنم.

684

If I had eaten breakfast this morning, I would not be hungry now.

اگر امروز صبح صبحانه خورده بودم، الان گرسنه نبودم.

685

How about eating out this morning for a change?

چطوره به عنوان یک تغییر امروز صبح بیرون غذا بخوریم؟

686

Did you feed the dog this morning?

امروز صبح به سگ غذا دادی؟

687

Do you know the man whose house we have just passed?

تو مردی را که از خانه اش چند لحظه پیش گذشتیم، می شناسی؟

688

I will go there on foot or by bicycle next time.

من پای پیاده یا با دوچرخه بار دیگر به آنجا خواهم رفت.

689

Today’s paper says that a typhoon is coming.

روزنامه امروز می گوید طوفان می آید.

690

I think I will wear this red sweater.

فکر کنم که سویت شرت قرمز را بپوشم.

691

It is terrible weather today.

امروز هوا بسیار بد است.

692

As of today, we haven’t had an answer from him.

مثل امروز ما جوابی از او نشنیدیم

693

It isn’t raining much this year.

امسال بارندگی زیاد نیست

694

A telephone call from him is probable tonight.

امشب احتمال دارد او تلفن بزند.

695

I have some work to do this evening.

من کارهایی دارم که باید امروز عصر انجام دهم.

696

Are you free tonight?

امشب وقتت آزاد است؟

697

I’ll take care of your child tonight.

امشب مراقب بچه ات خواهم بود.

698

It was good of you to give up your seat.

کار خوبی کردی صندلی ت رو دادی (مثلا به یک فرد مسن)

699

Who was the last person to log on to the computer?

آخرین کسی که به کامپیوتر وصل شد، کی بود؟

700

Never give up till the very end.

هرگز تا انتها تسلیم نشو.

701

I remember the first time.

من اولین بار را به یاد دارم.

702

At first, I couldn’t understand what he said.

در ابتدا نتوانستم بفهمم که او چه گفت.

703

My wife has just cleared the table.

همسرم تازه میز را پاک کرده است.

704

The judge condemned him to death.

قاضی او را به اعدام محکوم کرد.

705

Not until yesterday did I know the truth.

تا همین دیروز از حقیقت خبر نداشتم.

706

My computer was down yesterday.

کامپیوتر من دیروز خراب شد.

707

Everyone laughed at me yesterday.

همه دیروز به من خندیدند.

708

Give me the reason for which you were absent yesterday.

دلیلش را به من بگو که چرا دیروز غایب بودی.

709

There were a lot of murders last year.

پارسال قتل‌های زیادی اتفاق افتاد.

710

I had a horrible dream last night.

من خواب وحشتناکی دیشب دیدم.

711

He had a bit of a cold last night.

او دیشب کمی سرما خورده بود.

712

There was a big fire near my house last night.

آتش سوزی بزرگی نزدیک خانه من دیشب اتفاق افتاد.

713

You needn’t have brought your umbrella.

لازم نبود چتر بیاورید.

714

Those who want to remain may do so.

کسانی که می خواهند بمانند، می توانند این کار را انجام دهند.

715

Your family should come before your career.

کار و شغل تو باید قبل از خانواده ات قرار گیرد.

716

You don’t like sashimi, do you?

تو ساشیمی دوست نداری، دوست داری؟

717

A good beginning makes a good ending.

یک شروع خوب، پایان خوبی در پی دارد.

718

A good beginning makes a good ending.

خشت اول چون نهد معمار کج، تا ثریا می رود دیوار کج.

719

Children will believe what their parents tell them.

کودکان آن چیزی را که والدینشان به آنها می گویند باور خواهند کرد.

720

The child was feeding the monkey with the banana.

آن بچه به میمون موز می داد.

721

The children would play for hours on the beach.

بچه ها ساعت ها کنار ساحل بازی خواهند کرد.

722

My mother died when I was a kid.

وقتی که بچه بودم، مادرم مرد.

723

Children reflect the family atmosphere.

بچه ها محیط خانه را بازتاب می دهند.

724

Children are poor men’s riches.

بچه ها دارائی فقرا هستند.

725

Children found Christmas presents hidden under the bed.

بچه ها هدایای کریسمس را که زیر تخت پنهان شده بود، پیدا کردند.

726

Not all the candidates can pass the examination.

همه‌ی داوطلبان نمی‌توانند در امتحان قبول شوند.

727

I will go there in place of you.

من به جای تو ، به آنجا خواهم رفت.

728

Ten years have passed since I came here.

ده سال از زمانی که من به اینجا آمدم، گذشته است.

729

I left the firm, because I wanted to be on my own.

می خواستم مستقل کار کنم، برای همین شرکت رو ترک کردم.

730

It was on the morning of February the ninth that I arrived in London.

صبح نهم فوریه بود که من به لندن رسیدم.

731

The train had already left when I got to the station.

وقتی من به ایستگاه رسیدم، قطار قبل از آن رفته بود.

732

It took me two hours to get to Yokohama.

دوساعت طول می کشد که به یوکوهاما برسم.

733

Please stay here till I get back.

لطفاً تا وقتی بر می‌گردم، اینجا بمانید.

734

I’ll never forget him as long as I live.

تا زمانی که زنده ام او را فراموش نخواهم کرد.

735

Our company supports several cultural events.

شرکت ما از چندین رویداد فرهنگی حمایت می کند.

736

Is there any room for me?

جایی برای من وجود دارد؟

737

He will be my deputy while I am away.

تا وقتی نیستم، او جانشین من خواهد بود.

738

It isn’t what he says that annoys me but the way he says it.

چيزي که من را اذيت مي‌کند حرفهاي او نيست بلکه نحوه گفتن آنهاست.

739

She cut in when we were talking.

وقتی ما با هم صحبت می کردیم او پرید میان صحبتمان.

740

They say our house is too small by Western standards.

آنها می گویند بر طبق استانداردهای غربی خانه ما بسیار کوچک است.

741

Welcome to our home.

به خانۀ ما خوش آمدید.

742

The principal of our school is an American.

مدیر مدرسه‌ی ما یک آمریکایی است.

743

All our attempts were in vain.

تمام تلاش‌هایمان بیهوده بود.

744

What is that big building in front of us?

آن ساختمان بلندی که جلو ماست، چیست؟

745

We have heard of your success in the exam.

ما از موفقیتت در امتحان شنیده ایم.

746

We walked along the busy street, singing old songs.

در حالی که در خیابان های شلوغ قدم می زدیم، آوازهای قدیمی را می خواندیم.

747

We must deal with this problem.

ما باید این مشکل را حل کنیم.

748

I telephoned her at once.

من بی درنگ به او تلفن کردم.

749

We’d better call the doctor.

ما باید به پزشک زنگ بزنیم

750

We all agree with you.

ما همگی با تو موافقیم.

751

We must clean our class.

ما باید کلاسمان را تمیز کنیم.

752

We express our thoughts by means of languages.

ما افکارمان را به وسیله‌ی زبان بیان می‌کنیم.

753

We must develop renewable energy sources.

من کاملا موظفم برای این درهم برهمی و آشفتگی

754

We must develop renewable energy sources.

ما باید منابع انرژی تجدید پذیرمان را گسترش دهیم

755

We must stand up for our rights.

باید از حقوقمان دفاع کنیم.

756

We were all present at her wedding.

همه ما در جشن عروسی او حضور داشیم.

757

We should play a more active role in combating global warming.

باید در مبارزه با گرم شدن کره‌ی زمین نقش فعال‌تری ایفا کنیم.

758

We are going to have a party on Saturday night.

شب شنبه یک مهمانی خواهیم داشت.

759

We have decided to stay here for the time being.

تصمیم گرفتیم فعلا اینجا بمونیم

760

We saw the monkey at the zoo.

آن میمون را در آن باغ‌وحش دیدیم.

761

We were at school together.

ما در مدرسه با هم بودیم.

762

We speak Japanese.

ما به ژاپنی حرف می‌زنیم.

763

We bargained with him for the house.

برای خانه با او چانه زدیم.

764

We are anxious for their safety.

ما برای امنیت آنها نگرانیم.

765

We have elected him chairman of the meeting.

ما او را به عنوان رئیس جلسه انتخاب کرده‌ایم.

766

She gave me a smile of recognition.

او به من لبخندی از سر آشنایی تقدیم کرد.

767

This problem is difficult for me to solve.

برایم دشوار است که این مسئله را حل کنم.

768

I don’t have a single enemy.

من یک دشمن منفرد ندارم.

769

I have two foreign friends.

من دو دوست خارجی دارم.

770

I don’t have any brothers.

من هیچ برادری ندارم.

771

I cannot afford to buy a new car.

من نمی توانم پول خریدن یک ماشین جدید را جور کنم.

772

It appeared to me that he was very intelligent.

بر من آشکار شد که او بسیار باهوش است.

773

She raised her fist as if to hit me.

او مشتش را بالا آورد چنانکه گویی مرا می خواست بزند.

774

Don’t talk to me!

با من حرف نزن!

775

As far as I am concerned the question is not simple.

تاجایی که می دونم سوال زیاد اسون نیست.

776

As far as I am concerned I can leave today.

تا جایی که به من مربوط است، می‌توانم امروز بروم.

777

Follow me.

پشت سر من بیا.

778

I want you to meet my cousin.

می‌خواهم که با پسرعمویم ملاقات کنید.

779

My bag is too old. I must buy a new one.

کیف من کهنه است. من باید یکی نو بخرم.

780

I sat by his side.

من کنار او نشستم.

781

My family are all athletic.

خانواده ی من همه ورزشکارند.

782

My brother wants to go to the moon some day.

برادر من میخواهد که روزی به ماه برود.

783

Come along after me.

پشت سر من بیا.

784

My car is being fixed now.

ماشین من الآن درست شد.

785

As far as I know, he has never been overseas.

تا جایی که می‌دانم، او هیچ وقت به خارج نرفته است.

786

My father likes tennis.

پدرم تنیس دوست دارد.

787

My father is an electric engineer.

پدر من مهندس الکترونیک است.

788

My father is young.

پدر من جوان است.

789

My mother gets up early every morning.

.مادر من هر روز صبح زود از خواب بلند می شود

790

My name is Yamada.

نام من یامادا است.

791

I’ve been there twice.

دوبار اونجا بودم.

792

I studied English when I was there.

وقتی آنجا بودم، زبان انگلیسی را مطالعه کردم.

793

I’m going to Fukui.

من به فوکویی می‌روم.

794

I’m going to Hokkaido.

من به هوکایدو می‌روم.

795

I work for a travel agency.

من در آژانس مسافرتی کار می کنم.

796

I have received no reply from you yet.

من هنوز هیچ جوابی از شما دریافت نکرده ام.

797

I disagree with you.

من با تو مخالفم.

798

When can I swim here?

چه موقع می توانم شنا کنم؟

799

I didn’t know when to switch the machine off.

نمی‌دانستم آن دستگاه را کی خاموش کنم.

800

I correspond with many friends in Canada.

من با بسیاری از دوستان در کانادا نامه نگاری می کنم.

801

I bought this printer yesterday.

من این چاپگر رادیروز خریدم.

802

I explained the reason in detail.

من علتش را به طور دقیق توضیح دادم.

803

I am a stranger here.

من اینجا غریبه ام.

804

I can’t agree with you on this matter.

من در این موضوع با تو موافق نیستم.

805

I am not concerned with this.

من نگران این نیستم.

806

I’m not accustomed to such treatment.

من به چنین رفتارهایی عادت نکرده ام.

807

I went to Tokyo to buy this book.

من به توکیو رفتم تا این کتاب را بخرم.

808

I am crazy about golf.

من عاشق گلف‌ام.

809

I cannot tell how this is done.

نمی‌توانم بگویم که این چطور درست شده است.

810

I followed the deer’s tracks.

رد آهو را دنبال کردم.

811

I like the red ones on the shelf.

از آن قرمزهای روی قفسه خوشم می‌آید.

812

I heard the news by chance.

اتفاقی اخبار را شنیدم.

813

I couldn’t help laughing at the plan.

نمی تونستم جلوی خودم رو از خندیدن به اون نقشه بگیرم.

814

I think it true.

فکر می کنم درست است.

815

I’d better not eat that.

ترجیح می دهم که نخورمش.

816

I should have reported it to the police, but I didn’t.

باید به پلیس اطلاع می دادم ولی اینکار رو نکردم.

817

I forgot it.

فراموشش کردم.

818

I have never heard of him since then.

تا قبل ار این هرگز از او چیزی نشنیده بودم.

819

I have a lot of flowers. Some are red and some are yellow.

من گلهای بسیاری دارم.برخی شان سرخند و برخی زرد.

820

I like chocolate.

من شکلات دوست دارم.

821

I learned French instead of German.

من به جای آلمانی، فرانسه آموختم.

822

I am talking with Tom.

مشغول صحبت با تام هستم.

823

I am talking with Tom.

دارم با تام حرف می زنم.

824

I’ve broken my glasses.

عینکم را شکسته ام.

825

I decided to try again.

تصمیم گرفتم بوباره سعی کنم.

826

I can take a rest at last.

بالاخره می تونم یک استراحتی بکنم.

827

I heard it on the radio.

من این را از رادیو شنیدم.

828

I went to the station.

من به ایستگاه رفتم.

829

I stopped smoking and drinking.

من کشیدن سیگار و مصرف الکل را متوقف کردم.

830

I can’t run away from the fascination of music.

من نمی توانم از جذابیت موسیقی بگریزم.

831

I like listening to music.

من دوست دارم موسیقی گوش کنم.

832

I belong to the music club.

من عضو باشگاه موسیقی هستم.

833

I prefer working to doing nothing.

من ترجیح می دهم که کار کنم تا اینکه هیچ کاری انجام ندهم.

834

I prefer going out to staying home.

ترجیح می دهم به جای ماندن در خانه بیرون بروم.

835

I want to live in comfort.

من می خواهم در آسایش زندگی کنم.

836

I put in an hour of jogging before I go to school.

قبل از اینکه به مدرسه بروم، یک ساعت پیاده روی می کنم.

837

I’m going to the bank.

من دارم به بانک می روم.

838

I met Jane by accident.

من جین را بطور اتفاقی دیدم.

839

I got my shoes wet.

کفش‌هایم را خیس کردم.

840

I’m looking forward to seeing you again.

چشم‌انتظار دیدار مجدد شما هستم.

841

I know your father.

من پدرت را می شناسم.

842

I’m very impressed by your work.

من خیلی تحت تأثیر کار تو قرار گرفتم.

843

I agree to your proposal.

من تقاضایت را می پذیرم.

844

I’m fine.

خوبم.

845

I will finish the work in five days.

این کار را ظرف پنج روز تمام می‌کنم.

846

I’ve been reading that book all afternoon.

من تمام بعد از ظهر آن کتاب را داشتم می خواندم.

847

I met Ken at the park.

من کن را در پارک ملاقات کردم.

848

I got up at six this morning.

من هرروز صبح ساعت شش از خواب بیدار می شوم.

849

I’m very busy today.

امروز من خیلی کار دارم.

850

I seem to have lost my purse.

به نظر می رسد که کیف پولم را گم کردم.

851

I went there yesterday.

من دیروز به آنجا رفتم.

852

I caught five fish yesterday.

من دیروز پنج تا ماهی گرفتم.

853

I was busy yesterday.

من دیروز سرم خیلی شلوغ بود.

854

I decided to come to Japan last year.

سال پیش من تصمیم گرفته بودم که به ژاپن بیایم

855

I’m satisfied with my work.

من از شغلم راضی هستم.

856

I am anxious about the results of the examination.

خیلی دوست دارم نتیجه امتحان رو بدونم.

857

I checked the time on the clock.

من زمان را از روی ساعت چک کردم.

858

My ears sometimes ring.

گوشم بعضی وقتها زنگ می زنه.

859

It is hard for me to put my thoughts into words.

برای من سخت است که افکارم را بنویسم.

860

I bought a pair of gloves.

من یک جفت دستکش خریدم.

861

I jog twice a week.

من هفته ای دو بار پیاده روی می کنم.

862

At first I did not like him, but now I do.

ابتدا از او خوشم نمی آمد ولی حالا چرا.

863

I wasn’t able to believe him at first.

در ابتدا توان این را نداشتم که باورش کنم.

864

I’m not used to making speeches in public.

من عادت به سخنرانی کردن در حضور جمع ندارم.

865

I arrived in Tokyo at noon.

من ظهر به توکیو رسیدم.

866

I had a tooth pulled out last week.

هفته پیش یک دندان کشیدم.

867

I refused absolutely.

من بطور مطلق مخالفت کردم.

868

I showered before breakfast.

قبل از صبحانه دوش گرفتم.

869

I have not seen you for ages.

من سالها بود که او را ندیده بودم.

870

I always catch a cold in the winter.

من همیشه زمستان ها سرما می خورم.

871

For the time being, I intend to stay at a hotel.

در حال حاضر قصد دارم در هتل بمانم.

872

I will never do it again.

من هرگز دوباره انجامش نخواهم داد.

873

I’m ashamed of Japanese politics.

من از سیاست ژاپن شرمنده‌ام.

874

Though I am old, you are still young.

هر چند من پیرم ولی تو هنوز جوونی.

875

I saw him scolded by his mother.

من او را دیدم که با مادرش پرخاشگر بود.

876

I think it’s impossible for him to solve the problem.

فکر می‌کنم برای او امکان دارد که مسئله را حل کند.

877

I looked to see if he was teasing me.

نگاه کردم ببینم سر به سرم نمی‌گذارد.

878

I think he is right.

من فکر می کنم که او درست می گوید.

879

I watched him cross the street.

من او را در حال عبور از خیابان تماشا کردم.

880

I used to go to school with him.

معمولاً با او به مدرسه می‌رفتم.

881

I wish I were as rich as he.

کاش من هم به اندازه او ثروتمند بودم.

882

I congratulated him on passing the entrance exam.

من به دلیل قبولی در آزمون ورودی به او تبریک گفتم.

883

His kindness touched my heart.

تحت تاثیر لطفش قرار گرفتم.

884

I interpreted his silence as consent.

من سکوت او را به رضایت تعبیر می کنم.

885

I cannot but object to his proposal.

مجبورم به پیشنهادش اعتراض کنم.

886

I showed her my room.

اتاق‌ام را به او نشان دادم.

887

I think she is a good dancer.

من فکر می کنم که او(دختر) یک رقصنده خوب است.

888

I took care of my sick sister.

من از خواهر بیمارم مراقبت کردم.

889

I was given a minor share of my father’s wealth.

به من سهم کوچکی از ثروت پدرم داده شد.

890

I will be waiting for you in my room.

در اتاقم منتظرت خواهم بود.

891

I saw my mother hide the cake.

دیدم که مادرم کیک را پنهان کرد.

892

I’ll help my mother wash the dishes after supper.

بعد از شام در شستن ظرف‌ها به مادرم کمک خواهم کرد.

893

I read a book of adventure stories.

من کتابی در مورد داستانهای ماجراجویانه خواندم.

894

I let my sister use my new computer.

من به خواهرم اجازه دادم تا از کامپیوتر نو ام استفاده کند.

895

I run every day.

من هر روز می دوم.

896

I awoke from a dream.

من از خواب بیدار شدم.

897

I must put this letter into French by tomorrow.

تا فردا باید این نامه را به فرانسوی ترجمه کنم.

898

I will not be busy tomorrow.

فردا مشغول نخواهم بود.

899

I don’t like going out by myself at night.

دوست ندارم شب تنها بیرون برم

900

I do believe in ghosts.

من به ارواح اعتقاد دارم.

901

I’m interested in history.

من به تاریخ علاقه‌مندم.

902

I gave up smoking six months ago.

من سیگار کشیدن را شش ماه پیش متوقف کردم.

903

I’ll be back by six o’clock.

من حدود ساعت شش خواهم برگشت.

904

It began to rain as we came near the pass.

وقتی نزدیک گذرگاه رسیدیم، باران شروع به باریدن کرد.

905

The hotel at which we stayed was very comfortable.

هتلی که ما در آن اقامت داشتیم،بسیار راحت بود.

906

There is enough room for us to play.

جای کافی برای بازی کردن ما وجود دارد.

907

Don’t forget to write to us.

نامه نوشتن به ما را فراموش نکن.

908

We are going to travel abroad this summer.

ما می خواهیم این تابستان به خارج سفر کنیم.

909

We looked for the boy and his bicycle that had disappeared.

ما برای یافتن پسربجه و دوچرخه اش که گم شده بود، جستجو کردیم.

910

We laughed at their opposition.

ما به ضدیت آنها خندیدیم.

911

The flight took us ten hours.

جدال ده ساعت طول کشید.

912

You need not work so hard in order to pass the examination.

نیازی نیست که برای قبولی در امتحان اینقدر سخت کار کنی.

913

The game was put off until next week.

بازی تا هفته آینده متوقف شد.

914

An accident often comes of carelessness.

یک تصادف معمولا نتیجه ی بی دقتی است.

915

You will understand it as time passes.

تو با گذشت زمان این را خواهی فهمید.

916

Time passes quickly.

زمان سریع می گذرد.

917

Time flies.

زمان مثل برق می‌گذرد.

918

He idles away his time.

او وقتش را تلف می کند.

919

I will tell him the news as soon as I see him.

همینکه او را ببینم، خبر را به او خواهم گفت.

920

Explain the following.

این را توضیح بده.

921

Imagine a problem such as this: Suppose your brother has a car accident.

مشکلی نظیر این را تصور کنید: فرض کنید اتومبیل برادرتان تصادف کرده است

922

If you make your own clothes, it will save you money.

اگر لباس‌هایتان را خودتان تهیه کنید، پول زیادی صرفه‌جویی می‌کنید.

923

I go to school at seven.

من در ساعت هفت به مدرسه می روم.

924

I shouldn’t have done it.

من نبايد اين كار را انجام مي‌دادم.

925

Answer the question.

به این سؤال پاسخ بده.

926

Answer the question.

سوال را جواب بدهید.

927

In fact you are quite right.

در حقیقت، شما کاملاً درست هستید.

928

After I said such a thing to my boss, I am certain to lose my job.

بعد از اینکه چنین حرفی به رئیسم گفتم مطمئن شدم که کارم را از دست می دهم.

929

Where’s the president?

رئیس جمهور کجاست؟

930

Traffic noise is very harsh to the ear.

صدای ترافیک بسیار گوش خراش است.

931

Do I need an operation?

آیا نیاز به عمل دارم؟

932

The Prime Minister appointed them to key Cabinet posts.

نخست وزیر اینان را برای پست های کلیدی کابینه انتخاب کرد.

933

The prisoner died under torture.

زندانی زیر شکنجه مرد.

934

Would you like to have supper with us on the weekend?

دوست داریم آخر هفته با هم عصرانه داشته باشیم

935

Please lock the door before you go out.

لطفا قبل از آنکه به بیرون بروی در را قفل کن.

936

Get out!

برو بیرون!

937

Get out!

پیاده شو!

938

It won’t stop bleeding.

خونریزی بند نمی آید.

939

When I got to the office, I had tons of work waiting for me. I was running around like a chicken with its head cut off.

وقتی که من به اداره رسیدم کلی کار داشتم که انتظار من را می کشید.من همانند مرغی که سرش را بریدند به این طرف آن طرف می دویدم.

940

When spring arrives, I am going to take up a new sport.

وقتی بهار آمد، قصد دارم ورزش جدیدی را شروع کنم.

941

Haruko likes warm springs.

هاروکو بهارهای گرم را دوست دارد.

942

At first, he thought English very difficult, but now he thinks it is easy.

در ابتدا، او فکر می کرد انگلیسی خیلی سخت است، اما اکنون او فکر می کند آسان است.

943

I don’t know the ABC of business.

من الفبای تجارت رو بلد نیستم.

944

Be kind to little animals.

مهربان باش با حیوانات کوچک.

945

We must preserve birds.

ما باید از پرندگان حفاظت کنیم.

946

Flour is made from wheat.

آرد از گندم به دست می آید.

947

Can you spare me a few minutes? I’d like to have a word with you.

می‌توانید چند دقیقه به من وقت بدهید؟ می‌خواهم چند کلمه با شما صحبت کنم.

948

A little learning is a dangerous thing.

یادگیری اندک، چیز خطرناکی است.

949

The boys were whispering; I knew they were up to something.

پسرا در گوشی با هم حرف می زدند. می دونستم یک کاری می خوان بکنند.

950

Please call the fire department.

لطفاً به آتش‌نشانی زنگ بزنید.

951

Laugh and be fat.

بخندید و چاق باشید.

952

Laugh and be fat.

خنده چاق می کند.

953

The castle is across the river.

قلعه آن طرف رودخانه است.

954

The situation is getting worse and worse day by day.

وضعیت روز به روز بدتر و بدتر می‌شود.

955

Will you get me some salt at the grocer’s?

می‌توانی از بقالی برایم مقداری نمک بخری؟

956

We want a new carpet.

ما یک فرش نو می خواهیم.

957

I left a new umbrella in the bus.

من یک چتر نو را در اتوبوس جا گذاشتم.

958

The new plan was accounted practicable.

نقشه جدید قابل اجرا محسوب شد.

959

The New Year came in with a light fall of snow.

سال نو همراه با بارش نم نم برف آمد.

960

In the beginning God created the heaven and the earth.

در ابتدا خداوند بهشت و زمین را آفرید.

961

By God, I never knew that.

بخدا قسم، من هرگز او را نمی شناختم.

962

Miss Kanda is a very fast runner.

خانک کاندا یک دونده بسیار سریع است.

963

Parents love their children.

والدین بچه هایشان را دوست دارند.

964

There is no satisfactory answer a parent can give to this.

هیچ جواب قانع کننده ای نبود که یک پدر و مادر بخواهند بدهند.

965

I’ll stand by you no matter what others may say.

من کنار تو خواهم ماند و اهمیتی ندارد که دیگران چه خواهند گفت.

966

I can’t talk with people.

من نمی توانم با مردم صحبت کنم.

967

It may be said that a man is known by the company he keeps.

ممکن است بگویند که یک مرد را با شرکتی که می گرداند، می شناسند.

968

The more we have, the more we want.

هر چه بیشتر داشته باشیم، بیشتر می خواهیم.

969

Just when the first human beings will reach Mars remains to be seen.

به وقتی واقعا اولین انسان بر مریخ پای بگذارد، زمان باقی است.

970

It matters not how long we live, but how.

مهم نیست که چه مدت زندگی می کنیم بلکه چگونه زندگی می کنیم.

971

Man is the only animal that can laugh.

انسان تنها حیوانی است که می تواند بخندد.

972

Man consists of soul and body.

انسان دارای روح و جسم است.

973

Human beings are gifted with infinite potential.

به نوع بشر توانایی نامحدود اهدا شده است.

974

Man is a rational animal.

انسان یک حیوان عاقل است.

975

The people gathered around a round table.

مردم دور یک میز جمع شدند

976

Some people compare life to a stage.

بعضی افراد زندگی را با یک صحنه‌ی نمایش مقایسه می‌کنند.

977

I do not like mathematics very much.

من زیاد ریاضیات را دوست ندارم.

978

The tongue stings.

زبان نیش می زنه. زخم زبان.

979

The world is not what it used to be.

جهان آن چیزی نیست که بشود به آن عادت کرد.

980

Have a look at the world map.

نگاهی به نقشه جهان بینداز (بیندازید)1

981

A poll shows that an overwhelming majority is in favor of the legislation.

نظرسنجی نشان می‌دهد که اکثریت قاطع طرفدار این قانون هستند.

982

The teacher said: “Above all, what is necessary for success is perseverance.”

معلم به ما گفت مهمتر از هر چیزی برای دستیابی به موفقیت پشت کار است.

983

The stars came out.

ستاره ها بیرون آمدند.

984

The exact temperature is 22.68 degrees Celsius.

دمای دقیق، 22.68 درجه سلسیوس است.

985

All the students began talking at once.

همه دانش آموزان همزمان شروع به صحبت کردن نمودند.

986

A little knowledge is a dangerous thing.

دانش ناقص خطرناک است.

987

A little knowledge is a dangerous thing.

نیم‌طبیب خطر جان، نیم‌فقیه خطر ایمان.

988

A little knowledge is a dangerous thing.

دو کس دشمن ملک و دینند یکی پادشاه بی حلم و دیگری زاهد بی علم.

989

A little knowledge is a dangerous thing.

آن‌ که نداند رقمی بهر نام، به ز فقیهی که بود ناتمام.

990

Individuality is very important in the West.

فردیت در غرب بسیار اهمیت دارد.

991

Kill two birds with one stone.

دو پرنده را با یک سنگ زدن.

992

A red dress made her stand out.

لباس قرمز تکش کرد توی جمع

993

The baby is crying.

بچه گریه می کند.

994

My baby can’t talk yet. He just cries.

بچه‌ام هنوز نمی‌تواند حرف بزند؛ فقط گریه می‌کند.

995

The snow was knee deep.

برف/آب تا زانو بود.

996

Change trains at Sendai Station for Tokyo.

در ايستگاه سنداي قطار را به مقصد توکيو عوض کن.

997

The train bound for Sendai has just left.

قطار سنداي همين الان حرکت کرد.

998

I bought it last week.

من این را هفته پیش خریدم.

999

Did you inform your teacher of this?

آیا تو به معلمت در این مورد اطلاع دادی؟

1000

Our teacher warned him not to be late again.

معلم ما به او هشدار داد که دیگر دیر نکند.

1001

There’s a lot of trash on the far bank of the river.

لبه دیگه رودخونه پر از آشغاله.

1002

During the war, people went through many hardships.

در طول جنگ مردم متحمل سختی های زیادی شدند.

1003

A captain is in charge of his ship and its crew.

یک کاپیتان مسئول کشتی و خدمه آن است.

1004

The whole nation mourned the hero’s death.

تمام ملل برای مرگ قهرمانانشان سوگواری می کنند.

1005

My grandmother can’t see very well.

مادر بزرگم نمی تواند خیلی خوب ببیند.

1006

My grandmother was gradually becoming forgetful and frail.

مادربزرگم به تدریج فراموشکار و نحیف می شد.

1007

My grandmother never changed her style of living.

مادربزرگ من هیچ گاه مدل زندگی اش را عوض نکرد.

1008

I found what I was looking for.

من آنچه را که به دنبالش می گشتم، یافتم.

1009

Close the window.

بنجره را قفل کن.

1010

Don’t cut in when others are talking.

وقتی دیگران صحبت می‌کنند، حرفشان را قطع نکنید.

1011

Many men were badly wounded in the battle.

خیلی از مردان در جنگ شدیدا مجروح شدند.

1012

For all I know, he was born in Italy.

تمام چیزی که می دانم اینست که او در ایتالیا متولد شده است.

1013

The sun gives us light and heat.

خورشید به ما روشنی و گرما می بخشد.

1014

The sun has just sunk below the horizon.

خورشید همین حالا به زیر افق کشیده شد.

1015

Taro has a strong sense of responsibility.

تارو احساس مسئولیت زیادی می‌کند.

1016

Save your strength.

قدرتت را حفظ کن.

1017

Ever since she fell in the kitchen, she hasn’t been all there.

از زمانی که او در آشپزخانه افتاد، عقل سالم نداشته است.

1018

Public opinion governs the president’s decisions.

افکار عمومی بر تصمیمات رئیس جمهور حاکم است.

1019

Most companies have their own labor unions.

بیشتر شرکت ها اتحادیه های کارگری خود را دارند.

1020

For the most part I will agree with what he said.

تا حد زیادی من با آنچه او گفت، موافقت خواهم نمود.

1021

Write your name in capital letters.

نام خود را با حروف بزرگ بنویسید.

1022

My goodness! I have lost the car keys.

اوه خدای من ! کلید و سویچ ماشین رو گم کرده ام!

1023

I locked the door, in case someone tried to get in.

من در را قفل کردم تا مبادا کسی وارد شود.

1024

Who is playing the piano?

چه کسی پیانو می نوازد؟

1025

Does anyone feel sick?

کسي احساس مريضي مي‌کند؟

1026

Who first reached the summit of Mt. Everest?

چه کسی برای اولین بار به قله اورست رسید؟

1027

Who would be its next victim?

چه کسی قربانی بعدی خواهد بود؟

1028

Give it to whoever wants it.

به هر کسی که خواستش آن را بده.

1029

Everybody speaks well of her.

همه از او خوب می گویند.

1030

Shift the sofa so that it faces the fireplace.

کاناپه را جا به جا کنید تا رو به شومینه باشد.

1031

Men are but children of a larger growth.

مردان فقط کودکان بزرگ هستند.

1032

All the man could do was obey them.

همه کاری که آن مرد می توانست انجام دهد، اطاعت کردن از آنها بود.

1033

Ignorance is bliss.

جهل یک برکت است.

1034

Night had completely fallen before we knew.

پیش از آنکه بفهمیم، شب کاملاً از راه رسیده بود.

1035

Three-fourths of the earth’s surface is water.

سه چهارم سطح زمین آب است.

1036

The earth is one of the planets.

زمین یکی از سیارات است

1037

The earth is one of the planets.

کره زمین یکی از سیارات است.

1038

It must be morning, for the birds are singing.

باید صبح باشد، چون پرنده ها در حال آواز خواندن هستند.

1039

It’s my custom to go for a walk before breakfast.

عادت دارم که قبل از صبحانه برم قدم بزنم.

1040

The city was blanketed with snow.

شهر زیر برف پوشیده شده بود.

1041

Will it be much longer?

آیا طولانی خواهد شد؟

1042

Draw a straight line.

یک خط راست بکش.

1043

We could not see anyone in the street.

ما نمی توانستیم هیچ کسی را در خیابان ببینیم.

1044

You must be careful in crossing the street.

شما باید در تقاطع این خیابان مراقب باشید.

1045

The pear tree in the garden bears a lot of fruit.

درخت گلابی باغ میوه‌های زیادی دارد.

1046

The thief was arrested red-handed.

دزد در حین سرقت دستگیر شد.

1047

Iron is much more useful than gold.

آهن از طلا مفيدتر است.

1048

It’s a sunny day.

امروز روزی آفتابی است.

1049

It was easy to find seats in the train because there were so few passengers.

در قطار راحت جا پیدا می‌شد، چون تعداد مسافران خیلی کم بود.

1050

The train runs every thirty minutes.

ترن هر سی دقیقه یک بار حرکت می کنه

1051

The telephone is now out of order.

تلفن الان درست نیست.

1052

Don’t shout.

داد نزن!

1053

Do you know where Tokyo Tower is?

آیا میدانی که برج توکیو کجاست؟

1054

Tokyo is more populous than any other city in Japan.

توکیو از هر شهر دیگری در ژاپن پرجمعیت تر است.

1055

It is more than ten years since we came to live here.

از وقتی که برای اقامت به اینجا آمدیم، بیش از ده سال می‌گذرد.

1056

We have a wide choice of books.

ما یک گستره ای از کتاب ها داریم.

1057

Statistics suggest that the population of this town will double in five years.

آمار نشان می دهد که جمعیت این شهر در طی پنج سال، دو برابر خواهد شد.

1058

Wrap your head in a scarf.

سرت را در روسری بپوشان.

1059

As I was struck on the head, I was unconscious for some time.

بخاطر ضربه ای که به سرم خورد، برای مدتی بیهوش شدم.

1060

See to it that you don’t make the same mistake.

به این توجه کن که نباید همان اشتباه قبلی را تکرار کنی.

1061

Walking along the street, I saw the accident.

از کنار خیابون رد می شدم که تصادف رو دیدم.

1062

Watch out for cars when you cross the street.

مراقب ماشین ها باش وقتی که از خیابان عبور می کنی.

1063

I paid him 20000 yen on account.

20,000 ین به عنوان بخشی از طلبش به او پرداخت کردم.

1064

The two buildings adjoin.

دو ساختمان مجاور هم هستند.

1065

Two years ago I could not play basketball at all.

دو سال پیش من اصلا نمی توانستم بسکتبال بازی کنم.

1066

Don’t stay in the sun too long.

طولانی زیر آفتاب نایست.

1067

Japan is now very different from what it was twenty years ago.

ژاپن از آنچه که بیست سال پیش بود، بسیار تفاوت دارد.

1068

The Japanese economy developed rapidly.

اقتصاد ژاپن به سرعت پیشرفت کرد.

1069

Do you like Japanese food?

آیا شما غذاهای ژاپنی را دوست دارید؟

1070

It is said that Japanese people are kind to people they know, but rather cold to those they don’t.

گفته می شود که ژاپنی با افرادی که آنها را می شناسند بسیار مهربانند، اما با افراد ناشناس سردند.

1071

We’ll meet on Sunday.

یکشنبه ملاقات خواهیم کرد.

1072

His permanent tooth is coming in behind his baby tooth.

دندان دایمی او پشت دندان شیری‌اش در می‌آید.

1073

The cat ran after the rat.

گربه به دنبال موش می دوید.

1074

I like weak coffee better than strong.

من قهوه های رقیق را بیشتر از قهوه های غلیظ دوست دارم.

1075

The freight train was held up about half an hour because of a dense fog.

قطار برای نیم ساعت به علت مه غلیظ توقف کرد.

1076

At the moment she saw a tall man with a gun standing in the doorway, she instinctively backed away.

در آن لحظه که مردی بلندقد ایستاده با تفنگی را در راهرو دید به طور ناخودآگاه عقب عقب رفت.

1077

There are a lot of tools in the box.

ابزارهای زیادی در جعبه وجود دارد.

1078

You should go and have your hair cut.

شما باید بروید و موهایتان را کوتاه کنید.

1079

Show me short-sleeved ones, please.

پیراهن های آستین کوتاه را به من نشان بده.

1080

It cannot be denied that crime is on the increase.

اینکه جنایت رو به افزایش است،نمی تواند انکار شود.

1081

It is impossible for him to finish it in an hour.

برای او غیر ممکن است که آن را تا یک ساعت دیگر تمام کند.

1082

He is anything but a fool.

او اصلاً احمق نیست.

1083

I have had no news from him yet.

من هنوز هیچ خبری از او ندارم.

1084

It is impossible for him to become a doctor.

ممکن نیست که او پزشک شود.

1085

Can you hear his singing?

آبا آوازش را می توانی بشنوی؟

1086

I stayed there until he had left.

من تا زمانی که او رفت، آنجا ماندم.

1087

He went in place of me.

او به جای من رفت.

1088

If he can do it well, so much more can we.

اگه اون می تونه خوب انجامش بده ما بهتر می تونیم انجامش بدیم.

1089

I just can’t get along with him.

نمی تونم باهاش ادامه بدم.

1090

He and I are brothers.

من و او برادریم.

1091

He has a son whose name is John.

او پسری دارد که نامش جان است.

1092

He has no close friends to talk with.

او دوست نزدیکی برای گفتگو نداشت.

1093

He is giving me a hard time.

منو تو فشار می ذاره.

1094

I like him all the more for his weaknesses.

من او را به خاطر نقاط ضعفش بیشتر دوست دارم.

1095

He will have no chance of winning her heart.

او شانسی برای به دست آوردن قلب او ندارد.

1096

Nothing could induce him to change his mind.

هیچ چیز نمی تواند تصمیم او را تغییر دهد.

1097

His pencil has a sharp point.

خودکارش سر تیزی دارد.

1098

His house is beyond the hill.

خانه او پشت تپه است.

1099

He is accurate in his work.

او در کارش دقیق است.

1100

His joke made us all laugh.

جک او همه ما را خنداند.

1101

His guess turned out to be right.

حدسش درست از آب درآمد

1102

You should better not smoke in his presence.

بهتر است در حضور وی سیگار نکشید.

1103

His good nature seems to fulfill the role of reducing the family’s trouble.

به نظرمی رسد ذات نیک اونقش التیام دهنده ی مشکلات خانواده را تحقق می بخشد.

1104

His son trembled with fear.

پسرش از ترس لرزید.

1105

His suggestion is worth considering.

پیشنهادش ارزش فکر کردن داره.

1106

I think his suggestion is worth considering.

فکر می‌کنم پیشنهاد او ارزش بررسی کردن را دارد.

1107

His room is always tidy.

اتاق او همیشه مرتب است.

1108

I was rendered speechless by his rudeness.

به خاطر گستاخی او، زبانم بند آمد.

1109

His prediction has come true.

پیش‌بینی او درست از کار در آمد.

1110

He played piano by ear.

او از راه شنیدن پیانو می‌نواخت.

1111

He urged me to think again.

او اصرار کرد دوباره فکر کنم.

1112

He changes his schedule from day to day.

او برنامه ی روزانه اش را روز به روز عوض می کند.

1113

He wrote this book at the age of twenty.

او این کتاب را در سن بیست‌سالگی نوشت.

1114

He was never to return to his native country again.

او هیچگاه دوباره به کشور موطن خود بازنگشت.

1115

He came to see me on the morning of May 15.

او(پسر) در صبح 15 می آمد تا مرا ببیند.

1116

He doesn’t understand you.

او تو را درک نمی کند.

1117

He was too old to resist.

او برای مقاومت کردن خیلی پیر است.

1118

He doesn’t read many books.

او زیاد کتاب نمی خواند.

1119

He isn’t quite a gentleman.

او یک جنتلمن تمام و کمال نبود.

1120

He was born in a small town in Italy.

او در شهر کوچکی در ایتالیا متولد شده است.

1121

He will come to see us some day.

او بعضی روزها به دیدن ما می آید.

1122

He will love her forever.

او برای همیشه عاشق او خواهد بود.

1123

He always takes his coffee strong.

همیشه قهوه غلیظ می خوره

1124

He is always losing his umbrella.

او همیشه چترش را گم می کند.

1125

He amused us with a funny story.

او ما را با یک داستان با مزه سرگرم کرد.

1126

He is sure to carry out the task assigned to him.

او مطمئناً وظیفه ای را که به او محول شده است، انجام خواهد داد.

1127

He is as tall as any boy in his class.

او هم قد هیچ یک از همکلاسی هایش نیست

1128

He is as tall as any boy in his class.

او به بلندی هیچ پسری در کلاسش نیست.

1129

He doesn’t like coffee.

او قهوه دوست ندارد.

1130

He remained silent for a while.

او برای یک لحظه ساکت ماند.

1131

He always shows cowardice.

او همیشه محافظه کاری اش را به نمایش می گذارد.

1132

He always shows cowardice.

او همیشه ترسو بودنش را نشان می دهد.

1133

He said that he would be back soon.

او گفته بود که به زودی بر می گردد.

1134

He seems to have been a great athlete.

او وانمود می کند که ورزشکاری بزرگ بوده است.

1135

He was strongly against all violence.

او در برابر تمام خشونت محکم ایستاد.

1136

He had a share in completing the job.

او در به پایان رساندن کار سهمی داشت.

1137

He had a share in completing the job.

او نقشی در به پایان رساندن کار داشت.

1138

He decided to sell the car.

تصمیم گرفت ماشین را بفروشد.

1139

He seems not to have known it.

به نظر می آید او نفهمیده باشد.

1140

He raised his hand to stop a taxi.

او دستش را بالا برد تا تاکسی را متوقف کند.

1141

He is fond of chocolate cake.

از کیک شکلاتی خوشش می‌آید

1142

He did not know where to go.

او نمی دانست کجا برود.

1143

However hard he may try, he won’t succeed.

هر چقدر هم او تلاش کند، موفق نخواهد شد.

1144

He stayed in New York for three weeks.

او برای سه هفته در نیویورک ماند

1145

He felt in his pocket for his lighter.

او برای فندک دست به جیبش برد.

1146

He took the first place in the race.

او در مسابقه به جایگاه اول رسید.

1147

He goes to work on foot every day except on rainy days.

او به غیر از روزهای بارانی، پیاده به سر کار می رود.

1148

He went to Italy for the purpose of studying music.

او به ایتالیا رفت به قصد خواندن موسیقی.

1149

He hasn’t left any message.

او پیغامی نگذاشته است.

1150

What is he running after?

او به دنبال چه چیزی می دود؟

1151

He can’t stick to anything very long.

نمی تونه یک کاری رو برای مدت طولانی ادامه بده.

1152

He abandoned his family.

او خانواده اش را ترک کرد.

1153

He is a good singer.

او آوازه خوان خوبی است.

1154

He seems to be wary of us.

به نظر می آید او نسبت به ما محتاط است.

1155

He must have taken the wrong train.

می بایست او اشتباهی سوار قطار شده باشد.

1156

He narrowly escaped being killed.

او با احتیاط از کشته شدن رهایی یافت.

1157

He was appointed chairman.

او به ریاست منصوب شد.

1158

He lives in an enormous house.

او در یک خانه بزرگ زندگی می کند.

1159

He began to shout.

او شروع به فریاد کشیدن کرد.

1160

He longs for the fellowship of the rich.

او آرزوی رفاقت با پولدارها را دارد.

1161

He never counts on my help.

او هیچ وقت روی کمک من حساب نکرد.

1162

His answer was to strike me on the head.

پاسخ او مرا مجاب کرد.

1163

He brought his ideas into practice.

او ایده های خود را عملی کرد.

1164

He broke his left arm.

دست چپش شکست.

1165

He was never to return to his hometown.

او هرگز به زادگاهش بر نگشت.

1166

He is living apart from his wife.

او جدا از زنش زندگی می‌کند.

1167

He left three days ago.

او سه روز پیش از اینجا رفت.

1168

He was the champion for three years.

او سه سال قهرمان بود.

1169

He directed all his energy to his business.

او همه انرژی خود را معطوف به کارش کرده است.

1170

He doesn’t want me to go, but I mean to.

او نمی‌خواهد که من بروم، ولی من قصد دارم این کار را بکنم.

1171

He taught me how to spell the word.

او به من آموخت که چگونه آن کلمه را تلفظ کنم.

1172

He asked me for some money.

او از من مقداری پول خواست.

1173

He asked me for help.

او از من کمک خواست.

1174

He showed kindness by giving me a piece of advice.

او محبتش را با نصیحتی به من نشان داد.

1175

He gave me a piece of advice.

او مرا نصیحت کرد.

1176

He is a better swimmer than I.

او بهتر از من شنا می کند.

1177

He stared at me.

او از من شروع کرد.

1178

He is a poet and statesman.

او یک سیاستمدار و شاعر است.

1179

He is concerned about the result of the exam.

او در باره‌ی نتیجه‌ی امتحان نگران است.

1180

His failure in the examination drove him to despair.

شکست او درامتحان به او احساس نا امیدی را القا کرد.

1181

His accident incapacitated him for work.

حادثه او را از کار افتاده کرد.

1182

He was killed in a car accident.

او در تصادف رانندگی کشته شد.

1183

He is not ashamed of his misconduct.

او از بدرفتاری اش شرمنده نیست.

1184

He reported his accident to the police.

او این تصادف را به پلیس گزارش کرد

1185

He was asked to account for his failure.

ازش خواسته شد در مورد شکستش توضیح بده.

1186

He clings to his customs.

او به رسوم خود پایبند است.

1187

He carried out all his promises.

او به تمام قول هایش عمل کرد.

1188

He hurried on to make up for lost time.

او عجله کرد تا زمان از دست رفته را جبران کند.

1189

He repeated his question.

او سؤالش را تکرار کرد.

1190

He loves cars, while his brother hates them.

او عاشق ماشین است، ولی برادرش از آن متنفر است.

1191

He came by car.

او با ماشین آمد.

1192

He went to Boston by car.

او با ماشین به بوستون رفت.

1193

He is washing the car.

او ماشینش را دارد می شوید.

1194

He waved goodbye to us.

او دستش به منظور خداحافظی با ما تکان داد.

1195

He was relieved of his heavy responsibility.

او از مسئولیت سنگین خود رها شد.

1196

He was so kind as to see me home.

او به قدری مهربان بود که مرا تا خانه رساند.

1197

He got good marks in math.

او در ریاضیات نمرات خوبی گرفت.

1198

He is by nature a very quiet person.

ذاتا آدم آرومیه.

1199

It seems that he likes collecting stamps.

به نظر می رسد او جمع آوری تمبر را دوست دارد.

1200

He is always saying bad things about others.

او همیشه از دیگران بدگویی می‌کند.

1201

He is better than anyone else.

او بهتر از هر کس دیگری است.

1202

He has a large family.

او خانواده‌ی بزرگی دارد.

1203

He walked back and forth on the street.

او در خیابان به جلو و عقب گام بر می داشت.

1204

He often comes late.

او اغلب دیر می‌آید.

1205

I believe that he’s trustworthy.

من معتقدم او قابل اعتماد است.

1206

He keeps telling the same jokes over and over again.

او مدام یک جک را چندین بار می گفت.

1207

He can’t use a gun again.

او دیگر نمی تواند از یک اسلحه استفاده کند

1208

He is nothing but a minor composer.

او کسی نیست جز یک آهنگساز کوچک.

1209

He is one of the most famous singers in Japan.

او(پسر) یکی از معروفترین خوانندگان در ژاپن است.

1210

He is able to speak Japanese.

او می تواند ژاپنی صحبت کند.

1211

He made up his mind to keep his plan secret.

تصمیم گرفت نقشه‌اش را مخفی نگه دارد.

1212

He is a distant relation of hers.

از فامیل های دورش است.

1213

He tried to attract her attention.

او (مرد) سعی کرد توجه او (زن) را جلب کند.

1214

He insulted her. That is why she got angry.

به او دشنام داد.به همین خاطر او عصبانی گشت.

1215

He seems tired.

او خسته به نظر می رسد.

1216

He didn’t reveal his secret.

او رازش را آشکار نساخت.

1217

He was so confused that his answer did not make any sense.

او به حدی گیج شده بود که جوابش به هیچ وجه عاقلانه نبود.

1218

He couldn’t come on account of his illness.

او به علت بیماری‌اش نتوانست بیاید.

1219

He came into the room.

او وارد اتاق شد.

1220

He detected his men’s misconduct.

او به سوء رفتار افرادش پی برد.

1221

He washes the bike every week.

او هر هفته دوچرخه را می‌شوید.

1222

He has married his daughter to a young lawyer.

او دخترش را به نکاح یک وکیل جوان درآورد.

1223

He lay on a sofa, his eyes closed.

او بر روی کاناپه خوابید، با چشمانی بسته.

1224

He’s an excellent brain surgeon.

او یک جراح بسیار خوب مغز است.

1225

He said he would come and he did come.

او گفت که خواهد آمد و واقعاً آمد.

1226

He received a good education.

او از تحصیلات خوبی برخوردار شد.

1227

He rubbed his hands together.

او دستهایش را به هم مالید.

1228

Not all of them are happy.

همه آنها خوشحال نیستند.

1229

I don’t care about what they say.

اهمیتی به حرف‌های آنها نمی‌دهم.

1230

They communicate with each other by gesture.

آنها با اشاره با هم ارتباط برقرار می‌کنند.

1231

They didn’t come here, did they?

آنها به اینجا نیامدند. آمدند؟

1232

They are going to throw a party for Sam.

آنها می خواهند برای سام مهمانی بگیرند.

1233

They are crazy about jazz.

آنها دیوانه ی موسیقی جازند.

1234

They called the village New Amsterdam.

آنها به آن دهکده نیو آمستردام می گویند.

1235

They were alarmed at the news.

آنها از شنیدن این خبر شوکه شدند.

1236

They could not cope with those difficulties.

آنها نمی توانستند از عهده ی آن مشکلات برآیند.

1237

They have just arrived.

آنها تازه آمده اند.

1238

They want, more than anything else, to live in peace.

آنها، بیشتر از هر چیز دیگری، زندگی کردن در صلح را می خواهند.

1239

They are bound together by common interests.

آنها بر اساس علایق مشترک با هم در ارتباط هستند.

1240

They crossed the border into Spain.

آنها از مرز عبور کرده و داخل اسپانیا شدند.

1241

They live nearby.

آنها همین نزدیکی ها زندگی می کنند.

1242

They announced the date of their wedding in the newspaper.

آنها تاریخ عروسی را در روزنامه اعلام کردند.

1243

They were not aware that I was not there.

آنها خبر نداشتند که من آنجا نیستم.

1244

They insisted on my paying the money.

آنها اصرار کردند که من پول را بپردازم.

1245

They can produce the same goods at a far lower cost.

آن ها می توتنند همان اجناس را با قیمت پایین تری تولید کنند

1246

They heard him come downstairs.

آنها صدایش را شنیدند که از پلکان داشت پایین می رفت.

1247

They stared at her swimming suit in amazement.

آنها با حیرت به لباس شنای او خیره شدند.

1248

They are as strong as us.

آنها به اندازه ما قوی اند.

1249

He had a great fancy for traveling.

خیلی هوس مسافرت کرده بود

1250

I had a hard time trying to talk him out of taking the trip.

به سختی تونستم متقاعدش کنم که این سفر رو نره

1251

Do I know him?

آیا او را می شناسم؟

1252

She had hardly begun to read the book before someone knocked at the door.

هنوز شروع به خواندن کتاب نکرده بود که کسی در زد.

1253

She broke into tears.

او به گریه افتاد.

1254

She loves Tom, not me.

او(دختر) عاشق تام است، نه من

1255

Everybody knew she could speak English well.

همه می‌دانستند که او می‌تواند انگلیسی را خوب صحبت کند.

1256

He stepped aside for her to pass.

او به کنار رفت تا آن خانم رد شود.

1257

There’s no disguising the fact that she is dishonest.

این حقیقت که او دغل کار است، بر کسی پنهان نیست.

1258

She drives me mad.

او مرا دیوانه می کند.

1259

She gave us lots to eat.

او مقدار زیادی خوردنی به ما داد.

1260

She had no one to turn to.

او هیچ کسی را ندارد که راهنمایی اش کند.

1261

She has seen better days.

او روزهای بهتری را شاهد بوده است.

1262

Her house is very modern.

خانه‌ی او خیلی مدرن است.

1263

Her house is at the foot of a mountain.

خانه او در کوهپایه است.

1264

Don’t listen to her.

به حرفش گوش نکن.

1265

Whatever she says is true.

هر چه او می گوید حقیقت دارد.

1266

Don’t let him know her address.

نگذار او آدرس آن خانم را بفهمد.

1267

Her success made her the target of jealousy.

موفقیتش او را آماج حسادت کرد.

1268

Her eyes are laughing.

چشم‌هایش می‌خندند.

1269

Her friend is a singer.

دوستش یک خواننده است.

1270

She was always quarreling with her parents.

او همیشه با پدر و مادرش دعوا میکرد.

1271

When was she born?

او کی متولد شده است؟

1272

She is what is called a genius.

او چیزی است که نابغه خوانده می شود.

1273

She never forgets to admire our baby.

او هرگز تعریف کردن از نوزاد ما را فراموش نمی کند.

1274

She likes jazz, and so do I.

او جاز دوست دارد و من هم همینطور.

1275

She likes jazz, and I do, too.

او جاز را دوست دارد، من هم همینطور.

1276

She hung the picture upside down.

او عکس را چپه آویخته است.

1277

She began to talk to the dog.

او شروع به صحبت کردن با سگ کرد.

1278

She had to speak before a large audience.

می‌بایست در مقابل حاضر زیادی سخنرانی کند.

1279

She has some money of her own.

او مقداری پول از آن خود دارد.

1280

She is a very good teacher.

او آموزگار بسیار خوبی است

1281

She can play the piano very well.

او می تواند به خوبی پیانو بنوازد.

1282

She is afraid of cats.

او نگران گربه ها است.

1283

She was in trouble because she lost her passport.

او مشکل داشت زیرا گذرنامه اش را گم کرده بود.

1284

She lost her handbag.

او کیف‌دستی‌اش را گم کرد.

1285

She likes classical composers such as Beethoven and Bach.

او آهنگسازهای موسیقی کلاسیک را دوست دارد مانند بتهون و باخ.

1286

She seldom, if ever, goes to bed before eleven.

او به ندرت یا هیچ گاه قبل از یازده به رختخواب می رود.

1287

She still loved him.

هنوز او را دوست داشت.

1288

She is looking for a large apartment.

او به دنبال یک آپارتمان بزرگ است.

1289

She should listen more to other people.

او باید بیشتر به دیگران گوش دهد.

1290

She had a thoughtful look on her face.

او نگاه متفکرانه ای بر چهره اش داشت.

1291

She regretted not having gone into music.

او پشیمان بود از اینکه به سراغ موسیقی نرفته است.

1292

She always studies listening to music.

او همیشه در حال مطالعه کردن به موسیقی گوش می دهد.

1293

She thinks of everything in terms of money.

او همه چیز را پول می‌بیند.

1294

She had her baggage carried to the airport.

او چمدان هایش را به فرودگاه می برد

1295

She was arrested by the police.

او توسط پلیس دستگیر شد.

1296

She asked me to help her with the work.

او از من خواست در کار به او کمک کنم.

1297

She gets up the earliest in my family.

او زودتر از همه در خانواده من از خواب بیدار می شود.

1298

She complained to me of my small salary.

او برای حقوق کم من به من غر می زد.

1299

She cooks chicken the way I like.

او مرغ را آن طور که من دوستت دارم می پزد.

1300

She thought of herself as charming enough.

او تصور می کرد که به قدر کافی جذاب است.

1301

She is proud of her students.

او به پسر مدرسه ای اش افتخار می کند.

1302

She married young.

او در سن پایین ازدواج کرد.

1303

She wasn’t a bit impatient.

او کم بی تاب نبود.

1304

She took a deep breath.

او نفس عمیقی کشید.

1305

She was kind enough to show me around the town.

او اینقدر مهربان بود که شهر را به من نشان دهد.

1306

She told her son to behave himself at home.

او به پسرش گفت که در خانه مؤدبانه و درست رفتار کند.

1307

She seemed to be very surprised.

به نظر می رسید خیلی شگفت زده شده است.

1308

She called me up from Tokyo.

او از توکیو به من زنگ زد.

1309

She is sharp.

او باهوش است.

1310

She lost her way and on top of that it began to rain.

او راهش را گم کرد و علاوه بر این، باران نیز شروع به باریدن کرد.

1311

She is great with child.

او حامله است.

1312

She is expecting a child.

او حامله است.

1313

She played the piano with enthusiasm.

او با اشتیاق پیانو می زد.

1314

She entered into conversation with zeal.

او با ذوق و شوق در بحث شرکت کرد.

1315

She was eager to feed the birds.

او مشتاق بود تا به پرنده ها غذا بدهد.

1316

She looks young for her age.

او نسبت به سنش جوان تر به نظر می رسید.

1317

She takes care of her old mother.

او از مادر پیرش مراقبت می کند.

1318

She was satisfied that he was honest.

او قانع شد که او صداقت دارد.

1319

She got over the shock of her father’s death.

او بر شوک مرگ پدر خودش غلبه کرد.

1320

She must be angry with me.

او باید از من عصبانی باشد.

1321

She passed the test at the expense of her social life.

او امتحان را به بهای زندگی اجتماعیش پاس کرد.

1322

She made arrangements to get him into a good hospital.

او ترتیب کارها را داده تا او را به یک بیمارستان خوب ببرد.

1323

They supplied the soldiers with enough food and water.

آنها با آب و غذای کافی سربازان را پشتیبانی می کنند.

1324

The accused is to appear before the court on Friday.

متهم مشخص می شود قبل از آنکه دادگاه تشکیل شود.

1325

A thing of beauty is a joy forever.

یکی از ویژگی های زیبایی خرسندیِ همیشگی است.

1326

Did you go to the art exhibition?

به نمایشگاه هنر رفته ای؟

1327

I’ll do it by all means.

با کمال میل این کار را خواهم کرد.

1328

The ice is so thin that it won’t bear your weight.

یخ نازک است طوری که وزنت تحمل نخواهد کرد.

1329

Because he was ill, he could not go to the party.

چون او مریض بود, او نتوانست به مهمانی برود.

1330

Don’t look down on him merely because he is poor.

به او بد نگاه نکن چون که تنها او بی پول است.

1331

You must not despise a man because he is poorly dressed.

نباید یک آدم را به خاطر اینکه لباس‌های خوبی ندارد، کوچک بشمارید.

1332

Careless driving causes accidents.

رانندگی بدون دقت موجب تصادف می شود.

1333

My father has been out of work for a year.

پدرم به مدت یک سال بیکار بوده است.

1334

Father is watering flowers.

پدر گل ها رو آب می ده.

1335

Father spoke about how important school will be for finding a job when I am older.

پدرم با من صحبت کرد که وقتی بزرگ‌تر شوم، مدرسه تا چه حد برای کار پیدا کردنم اهمیت خواهد داشت.

1336

Father sometimes took me to his office.

پدرم گاهی مرا به اداره اش می برد.

1337

My father grows rice.

پدرم برنج می کارد.

1338

My father rarely, if ever, goes out on Sundays.

پدر من به ندرت یکشنبه های بیرون می رود.

1339

Father set the alarm for six o’clock.

پدر زنگ ساعت را برای ساعت شش تنظیم کرد.

1340

Make your room tidy.

اتاقت را مرتب کن.

1341

The room was in complete darkness.

اتاق در تاریکی کامل بود.

1342

It’s blowing very hard.

باد به شدت می وزد.

1343

It took me more than a month to get over my cold.

یک ماه طول کشید تا سرماخوردگی من بهبود یافت.

1344

Put on your coat lest you should catch a cold.

کتت را بپوش مبادا سرما بخوری.

1345

It took me more than a week to get over my cold.

بیشتر از یک هفته بود که سرما خوردگی ام طول کشید.

1346

It amazed us to hear that things were so cheap.

از اینکه می شنیدیم کالاها چقدر ارزان هستند، تعجب کردیم.

1347

I know.

من می دانم.

1348

Nothing is as important as peace.

هیچ چیز به اندازه صلح و امنیت اهمیت ندارد.

1349

The academically talented students helped others in the classroom.

دانشجویان بااستعداد تحصیلی به دیگران در کلاس کمک کردند.

1350

Insure it, please.

این را بیمه کن،لطفا.

1351

Got it!

گرفتم!

1352

My mother always wears a kimono at home.

مادرم همیشه در خانه کیمونو می پوشد.

1353

Mother divided the cake into three parts.

مادر کیک را به سه قسمت تقسیم کرد.

1354

My mother hasn’t slept in 3 days due to her illness.

مادرم به خاطر بیماری اش طی 3 روز گذشته نخوابیده است.

1355

My mother tasted the soup and added a little more salt.

مادرم سوپ را چشید و بعد کمی نمک به آن اضافه کرد.

1356

My mother has been in the hospital until recently.

مادرم تا چندی پیش در بیمارستان بوده است.

1357

I have just been to Sapporo Station to see my mother off.

من به تازگی در ایستگاه ساپورو بودم تا مادرم را بدرقه کنم.

1358

My mother often bakes apple pies for us.

مادرم اغلب برای ما پای سیب می پزد.

1359

Mother has gone shopping.

مادر به خرید رفته است.

1360

Do you have everything?

آیا تو همه چیز داری؟

1361

The storm raged in all its fury.

طوفان با خشم تمام غوغا کرد.

1362

Tell me the truth.

به من حقیقت را بگو.

1363

I’m bad at sports.

من در ورزش کارکشته نیستم.

1364

I’m so happy.

من بسیار خوشحالم.

1365

I felt much more relaxed.

من خیلی بیشتر احساس آرامش می کردم.

1366

I didn’t call on you for fear of disturbing you.

من از ترس ایجاد مزاحمت باهات تماس نگرفتم

1367

The water was dead around us.

آبهای اطرف ما، راکد بود.

1368

I walk my dog in the park every morning.

من هر روز صبح سگم را برای قدم زدن به پارک میبرم.

1369

I’ll be back by 6 o’clock every day.

من هر روز حدود ساعت 6 برگشته ام.

1370

Every day I waited for her at the bookstore after school.

هر روز بعد از مدرسه در کتابفروشی منتظر او می ماندم.

1371

Should I be late, don’t wait for me.

در صورتی که دیر کردم، منتظر من نمان.

1372

Someone is obviously telling a lie.

یکی آشکارا دروغ می گوید.

1373

Obviously, he’s not that kind of person.

روشن است که او چنین آدمی نیست.

1374

I’ll come by and pick you up tomorrow morning.

فردا صبح من خواهم آمد و تو را می برم.

1375

All the apples that fall are eaten by the pigs.

تمام سیب هایی که می افتند توسط خوک ها خورده شده اند.

1376

Just shut up and get on with your work!

خفشو و برو پی کارت !

1377

I thought my eyes were playing tricks on me.

فکر کردم چشم‌هایم مرا فریب می‌دهند.

1378

Is something wrong?

مشکلی هست؟

1379

Some stars began to appear in the night sky.

برخی ستارگان در آسمان شب شروع به پدیدار شدن می کنند.

1380

Some stars began to appear in the night sky.

چند ستاره در آسمان شب شروع به پدیدار شدن کردند.

1381

Some stars began to appear in the night sky.

تعدادی از ستارگان شروع به پیدا شدن در آسمان شب کردند.

1382

The capable detective was assigned to investigate the cause of the tragedy.

کارگاه کاردان مأموریت یافته تا علت تراژدی را تحقیق کند.

1383

The man, in short, is not to be trusted.

به طور خلاصه، به این مرد نباید اعتماد کرد.

1384

We were very sleepy the next morning.

ما صبح روز بعد خیلی خواب آلود بودیم.

1385

I’m begging you.

از شما التماس می کنم.

1386

Go jump in the lake.

برو بپر تو دریاچه.

1387

My parents sent me a postcard.

والدینم برایم کارت پستال فرستادند.

1388

My parents had me go there.

والدینم مرا مجبور کردند به انجا بروم.

1389

A good ballboy or ballgirl must be able to concentrate hard and run fast.

یک توپ جمع کن خوب باید بتواند بطور کامل تمرکز کند و به سرعت بدود.

1390

A good idea crossed his mind.

ایده ی خوبی به ذهنم رسید.

1391

My strength is all gone.

تمام توانایی من از دست رفته است.

1392

Please feel free to have anything in the fridge.

لطفا تعارف نکن ، راحت باش و هر چی که میخوای از یخچال بردار و بخور.

1393

The train leaves in ten minutes.

قطار تا ده دقیقه‌ی دیگر حرکت می‌کند.

1394

The trains are running behind time.

قطارها دیرتر از موعد حرکت می‌کنند.

1395

Lover, come back to me.

عاشق، به سوی من بازگرد.

1396

The dew evaporated when the sun rose.

شبتم تبخیر شد وقتی خورشید بالا آمد.

1397

Labor is not merely a necessity but a pleasure.

کار دستی تنها یک بایستگی نیست بلکه یک لذت است.

1398

Work is not only important for economic benefits, the salary, but also for social and psychological needs, the feeling of doing something for the good of society.

کار نه تنها به خاطر عواید اقتصادی مانند درآمد مهم است، بلکه به جهت نیازهای اجتماعی وروانی مانند احساس انجام کاری مثبت برای جامعه، نیز مهم است.

1399

The workers took pride in their work.

کارگران به کارشان می بالند.

1400

The workers demanded that they talk with the owner.

کارگران می خواهند که با صاحب کار صحبت کنند.

1401

It was civil of him to offer his seat to the old man.

این نشانه متمدن بودنشه که صندلیش رو داد به اون پیرمرد.

1402

How do you feel about the Gulf War?

احساس شما در مورد جنگ خلیج (فارس) چیست؟

1403

A bat is not a bird any more than a fish is.

یک ماهی بیشتر شبیه پرنده ست تا یک خفاش

1404

A bat is not a bird any more than a fish is.

اینقدر که یک ماهی پرنده محسوب میشه خفاش پرنده محسوب نمیشه

1405

I’d like to have a girl the first time. Look, they say ‘First a girl, then a boy’ don’t they?

دوست دارم اول یک دختر داشته باشم. ببینید، می‌گویند «اول دختر، بعد پسر»، درست است؟

1406

Ichiro sounded somehow upset but my long years of hanging out with him told me that it was out and out fake.

ایچیرو کمی ناراحت به نظر می‌رسید، ولی بر اثر سال‌های دراز آشنایی با او فهمیدم که همه‌اش تظاهر است.

1407

Let’s break stereotypes!

بیایید کلیشه ای صحبت نکنیم.

1408

Mr Koizumi succeeded Mr Mori as prime minister.

آقای کوییزومی به عنوان نخست‌وزیر جانشین آقای موری شد.

1409

That was the P-wave just now. The S-wave is coming.

این حالا پیش لرزه بود لرزه اصلی هم میاد

1410

The two roads cross there.

دو جاده از آنجا عبور می کند.

1411

Ah, the phone card’s already running out.. See you in half an hour.

اه، کارت تلفن در حال تمام شدن استتو را نیم ساعت دیگر می بینم.

1412

I was given a nasty look when I asked for my prescription at the local doctor’s.

چپ چپ نگام کردند وقتی از دکتر خواستم نسخه م رو بده

1413

Thus money in circulation drops, and price escalation quietens down.

به این ترتیب، پول در گردش کم می‌شود و نوسان قیمت فروکش می‌کند.

1414

That was when I was in the first year at high school, so 17 years have passed since then.

آن وقت زمانی بود که من سال اول دبیرستان بودم، بنابراین 17 سال از آن زمان می گذرد.

1415

He said with a perplexed expression, “I’ve heard nothing, so I can’t say anything.”

او با ظاهری بهت زده، گفت: من چیزی نشنیده ام، بنابراین نمی توانم چیزی بگویم.

1416

When you wear camo shorts, what colour t-shirt goes with that?

تی شرت چه رنگی با شلوارک طرح نظامی میاد؟

1417

She was in a piteous state.

او در شرایط ترحم انگیزی است.

1418

I spent three years looking for a good director, but couldn’t find one.

سه سال دنبال یک کارگردان خوب می‌گشتم، ولی کسی را پیدا نکردم.

1419

This is my little sister Sakiko. She was born the same year as me and is now studying for her exams.

این خواهر کوچکم ساکیکو است. او همان سالی متولد شده که من به دنیا آمده‌ام و الآن برای امتحاناتش درس می‌خواند.

1420

What is the date today?

امروز چه تاریخی است؟

1421

All human beings are born free and equal in dignity and rights. They are endowed with reason and conscience and should act towards one another in a spirit of brotherhood.

تمام افراد بشر آزاد زاده می‌شوند و از لحاظ حيثيت و كرامت و حقوق با هم برابراند. همگی دارای عقل و وجدان هستند و بايد با يكديگر با روحيه ای برادرانه رفتار كنند.

1422

As soon as she heard the news, she burst into tears.

به محض اینکه او اخبار را شنید, شروع به گریه کردن کرد.

1423

All of my clothes are custom made.

همه‌ی لباس‌های من سفارشی دوخته شده‌اند.

1424

Happy New Year!

سال نو مبارک!‏

1425

Happy New Year!

سال نو مبارک.

1426

The proof is trivial.

سند زیاد قانع کننده نیست.

1427

I am a vegetarian.

گیاه خواری هستم.

1428

You are my friend.

تو دوستم هستی

1429

My wife is a doctor.

همسر من دکتر است.

1430

I love Arabic.

من عربى دوست دارم.

1431

What did you do this morning?

امروز صبح چکار کردی؟

1432

In 1948, a Jewish state was founded.

در سال 1948، دولتی یهودی تاسیس گردید.

1433

How are you?

حال شما چطوره؟

1434

I am afraid of dogs.

من از سگ‌ها می‌ترسم.

1435

Thank you!

متشکرم

1436

Are you ready?

آماده هستی؟

1437

I didn’t know that song.

من آن آواز را نمی شناختم.

1438

I’m an atheist.

من خداناباور هستم.

1439

As always, I could only hope the police wouldn’t stop me.

مثل همیشه تنها امیدم این بود که پلیس مرا متوقف نکند.

1440

I remembered my mother, who died suddenly.

به یاد مادرم افتادم که به طور ناگهانی مرد.

1441

Can I offer you another piece of cake?

می توانم به شما قطعه دیگری کیک تعارف نمایم؟

1442

What’s the weather like there?

هوا اونجا چطوره؟

1443

I don’t like school.

من مدرسه را دوست ندارم.

1444

He’s afraid of dogs.

او از سگ ها می ترسد.

1445

All but she answered the question.

همه به غیر از او به آن سؤال جواب دادند.

1446

Sometimes I walk to work, and sometimes I ride my bike, because I live very close to work.

گاهی اوقات تا محل کارم قدم می زنم، و گاهی اوقات تا آنجا دوچرخه سواری می کنم، زیرا خیلی نزدیک به محل کارم زندگی می کنم.

1447

Upon hearing the news, she burst out crying.

با شنیدن خبر، او ناگهان به گریه افتاد.

1448

The campaign was successful and she won the election.

کارزار تبلیغاتی موفقیت‌آمیز بود و او در انتخابات پیروز شد.

1449

The only thing we learn from history is that we learn nothing from history.

تنها چیزی که از تاریخ یاد می گیریم، این است که از تاریخ چیزی یاد نمی گیریم.

1450

People are most angry when they feel they are being mocked. That’s why those who are confident in themselves seldom become angry.

مردم هنگامی خیلی عصبانی می شوند که احساس کنند مورد تمسخر قرار گرفته اند. به همین علت است که انسان هائی که اعتماد به نفس دارند به ندرت عصبانی می شوند.

1451

We guarantee the cheapest price for a French language school in Quebec, Canada.

ما ارزانترین قیمت را برای یک مدرسه فرانسوی زبان در کبک کانادا تضمین می کنیم.

1452

Love is giving something one doesn’t have.

عشق دادن چیزی است که انسان ندارد.

1453

Love is giving something one doesn’t have.

عشق دادن آن چیزی است که خود انسان آن را ندارد.

1454

Life is like riding a bicycle. To keep your balance you must keep moving.

زندگی مثل دوچرخه سواری است. برای حفظ تعادل باید در حرکت باشید.

1455

Life is like riding a bicycle. To keep your balance you must keep moving.

زندگی مانند دوچرخه سواری است. برای اینکه نیفتید باید در حرکت باشید.

1456

Life’s a ruin without you.

بدون تو زندگی خرابه ایست.

1457

Please.

لطفآ.

1458

Even though I really want to know his name, I don’t have enough courage, and I’m afraid to go ask.

حتی با وجود آنکه واقعاً می خواهم نام او را بدانم، اما جرات کافی ندارم و می ترسم از او سوال کنم.

1459

Thursday Island is situated in the Torres Strait between Australia’s northernmost Cape York and New Guinea.

جزیره‌ی ترزدی در تنگه‌ی تورس بین شمالی‌ترین نقطه‌ی استرالیا، کیپ یورک، و گینه‌ی نو قرار دارد.

1460

If you do it a bit slower, it goes quicker.

اگر کمی آرام تر انجامش دهی، کار سریع تر پیش می رود.

1461

Two plus two makes four.

دو بعلاوه دو می شود چهار.

1462

Let’s go drink a cup of coffee at that coffee shop over there.

بیا بریم یک فنجان قهوه بنوشیم در آن کافی شاپ آنجا.

1463

I reached out and tapped him on the shoulder.

دستم رو رسوندم و به شونه اش زدم.

1464

I’m an engineer.

من مهندس هستم.

1465

If men are wolves then women are devils.

اگر مردها گرگ هستند پس زنها نیز شیطان هستند.

1466

Hello, world!

سلام جهان!

1467

Are you alone?

آیا تنها هستی؟

1468

There are cats on Mars, too.

آنجا هم،گربه های روی مریخ هستند.

1469

She and I are the same age.

من و او(زن) هم سن هستیم.

1470

John and Beth are the same age.

جان و بت هم سن هستند.

1471

I’m as old as he is.

من به اندازه ی اون پیر(بزرگ) هستم.

1472

She ignored me even when she met me on the street.

او مرا نادیده گرفت حتی زمانی که مرا در خیابان دید.

1473

He pretended not to hear me.

او وانمود کرد که مرا نمی شنود.

1474

He pretended not to hear his boss.

او وانمود کرد که صدای ریئسش را نمی شنود.

1475

The water is good.

این آب با کیفیت است.

1476

I’m fed up with him always preaching to me.

خسته شدم از نصیحت کردن هاش.

1477

I couldn’t understand his ideas.

من نمی توانستم ایده هایش را بفهمم.

1478

I’m hungry!

من گرسنه ام.

1479

South Africa is far away.

آفریقای جنوبی دور است.

1480

Close the door.

در را ببند.

1481

He’s eating an apple.

او سیب می خورد.

1482

Mr. Anton spoke to them coldly.

آقای آنتون به سردی با آنها صحبت کرد.

1483

A writer is somebody for whom writing is more difficult than it is for other people.

نویسنده کسی است که نوشتن برای او از بقیه مردم سخت تر است.

1484

A man lives not only his personal life, as an individual, but also, consciously or unconsciously, the life of his epoch and his contemporaries.

انسان فقط زندگی خصوصی خود را، به عنوان یک فرد، ندارد، بلکه همچنین، آگاه یا ناآگاه زندگی عصر و هم عصران خود را نیز دارد.

1485

Life is too short to learn German.

برای فراگیری آلمانی، زندگی خیلی کوتاه است.

1486

I can speak Esperanto like a native.

من می توانم به اسپرانتو به خوبی زبان مادری ام حرف بزنم.

1487

I can speak Esperanto like a native.

من می توانم به اسپرانتو مانند زبان مادری صحبت کنم.

1488

I am a very sad person.

من آدم بسیار غمگینی هستم.

1489

A living dog is better than a dead lion.

یک سگ زنده بهتر از یک شیر مرده است.

1490

May I eat this orange?

ممکن است به من این پرتغال را بدهی؟

1491

Well, let’s go.

خیلی خوب بیا بریم.

1492

I found one day in school a boy of medium size ill-treating a smaller boy. I expostulated, but he replied: “The bigs hit me, so I hit the babies; that’s fair.” In these words he epitomized the history of the human race.

روزی در مدرسه پسری با جثه معمولی را دیدم که با پسری کوچک تر رفتار خشونت آمیزی داشت. دوستانه به او تذکر دادم، ولی او در پاسخ گفت: بزرگتر ها مرا می زنند و من کوچکترها را می زنم،این منصفانه است. دراین کلمات، او تاریخ نوع بشر را به نمایش گذاشت.

1493

This summer we’ll go to the mountains and to the sea.

تابستان امسال ما به کوهستان و دریا خواهیم رفت.

1494

A lie has no legs.

دروغ پا ندارد.

1495

A lie has no legs.

دروغگو تا در خانه‌اش.

1496

Do you speak French?

آیا فرانسوی بلد هستی؟

1497

Where are you going?

کجا می روی؟

1498

My eyes hurt.

چشمانم آسیب دیدند.

1499

She simply wept a river of tears before her father’s grave.

او در مقابل قبر پدرش، واقعاً مثل رود گریه کرد.

1500

A bird in the hand is worth two in the bush.

سیلی نقد به از حلوای نسیه.

1501

A bird in the hand is worth two in the bush.

یک پرنده‌ در دست، بهتر از دوتا روی درخت است.

1502

Good wine needs no bush.

مشک آن است که خود ببوید، نه آن که عطار بگوید.

1503

It was Alister who killed Barbara.

این آلیستر بود که باربارا را کشت.

1504

We don’t have enough time.

ما وقت کافی نداریم.

1505

The doorbell rang.

زنگ در به صدا درآمد.

1506

If he calls, tell him I will get in touch with him later.

اگر او زنگ زد به او بگو که بعدا با او تماس می گیرم.

1507

Long long ago in India, a monkey, a fox, and a rabbit lived happily together.

در زمان های بسیار دور در هندوستان، یک میمون، یک روباه و یک خرگوش با خوشی کنار هم زندگی می کردند.

1508

What time is it?

ساعت چند است.

1509

I am going to miss you.

دلم برات تنگ میشه.

1510

I understand.

فهمیدم.

1511

Hurry up! We’ll be late.

عجله کن! دیرمان می شود.

1512

Of course.

البته.

1513

Go away!

برو بیرون!

1514

Go away!

گم شو!

1515

Get down on the floor!

بخوابید روی زمین!

1516

I know not with what weapons World War III will be fought, but World War IV will be fought with sticks and stones.

من نمی دانم درجنگ جهانی سوم چه اسلحه هایی بکار می رود اما می دانم که در جنگ جهانی چهارم سلاح های جنگ چوب و سنگ خواهد بود

1517

Come along with us.

بیا با ما برویم.

1518

Come along with us.

بیا با ما.

1519

Yes, I have a good idea.

بله، من یک ایده ی خوب دارم.

1520

All roads lead to Rome.

تمام راهها به رم ختم می شود.

1521

Call me!

به من زنگ بزن!

1522

Can I get a kilo of chicken breast please?

لطفاً یک کیلو سینه مرغ به من بدهید؟

1523

Come with me.

با من بیا.

1524

Did you do your homework?

آیا تکالیفت را انجام داده بودی؟

1525

Go to the living room.

به اتاق نشیمن برو.

1526

Hello! Good morning!

سلام! صبح بخیر!

1527

Would you like a drink?

یک فنجان چای دوست داری

1528

I am happy to reply to your last letter.

خوشحالم که به آخرین نامه شما جواب دهم.

1529

I have my own room.

من اتاق مختص خود دارم.

1530

I need a hot chocolate.

من شکلات داغ نیاز دارم.

1531

I am too busy to go.

آن قدر سرم شلوغ است که نمی توانم بروم.

1532

There’s no food right now.

الان اینجا هیچ غذایی نیست.

1533

The aeroplane landed safely.

هواپیما به سلامت فرود آمد.

1534

I have a dog and a cat.

من یک سگ و یک گربه دارم.

1535

He read the article over and over again.

او مقاله را بارها مطالعه کرد.

1536

It’s snowing.

دارد برف می بارد.

1537

Keep going straight.

مستقیم برو.

1538

He told us to set off at once.

به ما گفت که فوراً برویم.

1539

Cologne lies on the Rhine.

کلن بر روی راین قرار دارد.

1540

Allow me to introduce myself.

اجازه بده خودم را معرفی کنم.

1541

They say that ferns can have flowers.

آنها می گویند سرخس ها می توانند گل داشته باشند.

1542

A big thanks for your help.

یک تشکر بزرگ برای کمک شما.

1543

The following day he was found dead in the bedroom.

روز بعد، او را مرده در اتاق خواب پیدا کردند.

1544

One can’t visit Rome in one day.

کسی نمی تونه رم رو یک روزه ببینه

1545

I don’t want meat.

من گوشت نمی خواهم.

1546

No one came to help me.

هیچ کس به کمکم نیامد.

1547

Why did you go to Japan?

چرا به ژاپن رفتی؟

1548

In other words, he is a lazy person.

به عبارت دیگر، او آدم تنبلی است.

1549

My father has a lot of books.

پدر من بسیار کتاب دارد.

1550

He is preparing for the test.

او دارد برای امتحان آماده می شود.

1551

It looks like she’s got a lot of friends.

به نظر می رسد او دوستان زیادی دارد.

1552

I’m confused. What do I do now?

من گیج شده ام.حالا چکار باید بکنم؟

1553

It’s incredible.

آن باور نکردنی است.

1554

My parents don’t understand me.

والدینم مرا درک نمی کنند.

1555

Our hotel is on the next street.

هتل ما در خیابان بعدی است.

1556

Please don’t touch.

لطفا دست نزن.

1557

My favorite color is red.

رنگ دوست داشتنی من قرمز است.

1558

His house is very modern.

خانه‌ی او خیلی مدرن است.

1559

Jessie shook Joseph’s hand and greeted him with affection.

جسی با جوزف دست داد و با مهربانی احوالپرسی کرد.

1560

How do you know that the patient is not feigning illness?

چه طور شما می فهمید که بیمار خود را به مریضی نمی زند؟

1561

The flowers smell good.

گل ها بوی خوبی می دهند.

1562

There are very few shops and the cinema is awful.

مغازه های کمی وجود دارد و سینما افتضاح است.

1563

This is my kitchen.

این آشپزخانه من است.

1564

We can hear the church bell every morning.

هر روز صبح می‌توانیم صدای ناقوس کلیسا را بشنویم.

1565

I had met him many times before then.

من قبل از آن، چندین بار او را ملاقات کرده بودم.

1566

What he did wasn’t wrong.

کاری که او کرد، اشتباه نبود.

1567

He has reached the end of his patience.

صبرش تموم شده

1568

Today is my treat.

امروز مهمون من هستید.

1569

Do you have breakfast at home?

آیا در خانه صبحانه می خوری؟

1570

The red lines on the map represent a railway.

خطوط قرمز روی نقشه راه آهن را نشان میدهند.

1571

As far as I know, this is the only translation available.

این که تنها ترجمه ی موجود است،دور از ذهن من بود.

1572

To the best of my knowledge, she hasn’t left yet.

تا جایی که می دونم هنوز نرفته

1573

The shirt needs ironing.

این پیراهن نیاز به اتو دارد.

1574

That is my dictionary.

این لغت نامه ی من است.

1575

I go to school.

به مدرسه می روم.

1576

Look behind you!

پشت سرت را نگاه کن!

1577

It’s still too early to talk about this now.

الآن هم هنوز زود است که راجع به آن صحبت کنیم.

1578

Open the door a bit!

در را کمی باز کن!

1579

He has ambition, so he works hard.

او بلند پروازی دارد، به همین دلیل سخت کار می کند.

1580

Pakistan is a Muslim country.

پاکستان یک کشور اسلامی است.

1581

If you sign up to Facebook, your information will be sent to intelligence agencies.

اگر در فیسبوک ثبت‌نام کنید، اطلاعات شما برای سازمان‌های جاسوسی فرستاده خواهد شد.

1582

I was your inspiration for this sentence, and you know it.

خودت می‌دانی که این جمله را از من الهام گرفتی.

1583

I work every day but Sunday.

من هر روز به جز یکشنبه کار می کنم.

1584

Mary helped her mother with the cooking.

ماری به مادرش در آشپزی کمک کرد.

1585

The sun is red.

آفتاب قرمز است.

1586

Don’t leave me!

منو ترک نکن!

1587

He closed the door.

او در را بست.

1588

The Jabulani is the official match ball of the 2010 FIFA World Cup.

جابولانی توپ رسمی بازی جام جهانی 2010 است.

1589

It’s not rocket science.

کار چندان سختی نیست.

1590

Where’s the nearest train station?

نزدیکترین ایستگاه قطار کجاست؟

1591

These two cities have the same traffic rules.

این دو شهر قوانین رفت و آمد یکسان دارند.

1592

Precisely!

دقیقاً!

1593

Come sit with us.

بیا با ما بنشین.

1594

Her daughter has become a beautiful woman.

دختر او به زن زیبایی تبدیل شده است.

1595

I forgot his name.

نام او را فراموش کردم.

1596

He pretended that he was a lawyer.

او مدعی بود که او یک وکیل است.

1597

The whole family was sick in bed.

کل خانواده در بستر بیماری افتاده بودند.

1598

Do you have some good medicine?

شما داروی مناسبی دارید؟

1599

The Leaning Tower of Pisa is taller than the church.

برج خمیده پیزا از کلیسا بلندتر است.

1600

You can adjust game configuration options when starting the game for the first time.

شما می توانید گزینه های پیکره بندی بازی را در هنگام شروع بازی برای اولین بار، تنظیم نمایید.

1601

The world follows one golden rule: whoever has the gold makes the rules.

دنیا از یک قانون طلائی پیروی می‌کند: هر کسی که طلا دارد، قوانین را می‌سازد.

1602

That man is a man content with his fate.

آن مرد، مردی است که از سرنوشت خويش راضی است.

1603

Hello, how are you doing?

سلام حالت چطوره؟

1604

Hello, how are you doing?

سلام،حال شما چه طور است؟

1605

Hi, are you OK?

من فردا هرات ميرم

1606

Please forgive me for opening your letter by mistake.

ببحشید که من اشتباهاً نامه‌ی شما را باز کردم.

1607

This is impossible!

این غیر ممکن!

1608

Don’t worry.

نگران نباش.

1609

I don’t understand this.

من متوجه نشدم.

1610

China is bigger than Japan.

چین بزرگتر از ژاپن است.

1611

I came here yesterday.

من دیروز آمدم اینجا.

1612

I got a letter from my friend.

من یک نامه از دوستم دریافت کردم.

1613

We have two children.

ما دو بچه داریم.

1614

Tony and I played together yesterday.

من و تونی دیروز با هم بازی کردیم.

1615

Tomorrow is Sunday.

فردا یکشنبه است.

1616

What is your sister doing now?

خواهرت الان چه کار می کند؟

1617

I’ve always hated biology.

من همیشه از زیست شناسی متنفر بودم.

1618

She will give birth to a child next month.

ماه آینده کودک او متولد خواهد شد.

1619

A real friend is like a rare bird.

یک دوست واقعی همانند پرنده ای کم نظیر است.

1620

Don’t take it so seriously.

زیاد جدی نگیر.

1621

The dog is dead.

اين سگ مرده است.

1622

Her birthday party will be tomorrow evening.

جشن تولدش فردا عصر برگزار میشه

1623

She tried to get a tent, but she couldn’t find the one she wanted.

او سعی کرد یک چادر پیدا کند اما نتوانست آنچه را که می خواست بیابد

1624

I don’t remember the last time I climbed a tree.

آخرین باری که من از درخت بالا رفتم را به یاد نمی آورم.

1625

It’s not my business.

آن به من ربطی ندارد

1626

It’s not my business.

این به من ربطی ندارد

1627

It’s not my business.

این به من مربوط نیست.

1628

You can learn about advanced search features here.

شما اینجا تمام مشخصه های جستجوی پیشرفته را فرا می گیرید.

1629

Will a day come when we see them overthrown?

آیا روزی خواهد شد تا سقوطشان را ببینیم؟

1630

I’ve never said that!

من هرگز آن را نگفتم.

1631

Hi. How are you?

سلام حال شما چطوره

1632

Hi. How are you?

سلام، حالت چه طوره؟

1633

The N8 will be the first device by Nokia with the Symbian^3 operating system.

N8 اولین دستگاه تولید شده بوسیله نوکیا با سیستمِ عِامل سیمبیان 3 خواهد بود.

1634

Road traffic injuries are a major public health problem and a leading cause of death.

صدمات ناشی از آمد وشد جاده ای یکی از مشکلات عمده ی سلامت عمومی است و منجر به مرگ ومیر می شود.

1635

I can’t say I share your enthusiasm for the idea.

نمی توانم بگویم که در شور و اشتیاقت برای این ایده سهیم هستم.

1636

We hope to reach the summit before it gets dark.

امیدواریم قبل از آنکه هوا تاریک شود به قله برسیم.

1637

My father always took me to school when I was young.

پدر من همیشه مرا به مدرسه می رساند وقتی که من کوچک بودم.

1638

Hi, to all good Iranian children.

سلام به همه بچه های خوب ایرانی.

1639

I’m scared of big, black, hairy tarantulas!

من از رطیل های بزرگ سیاه پشمالو می ترسم.

1640

Everybody knows the moon is made of cheese.

همه می دانند که ماه از پنیر ساخته شده است.

1641

Long live the Persian language!

زنده باد زبان فارسی!

1642

What is love?

عشق چیست؟

1643

They say that a large dam will be built.

آنها می گویند که سد بزرگی ساخته خواهد شد.

1644

The Chavez family joined thousands of other farm workers who traveled around the state of California, to harvest crops for farm owners.

خانواده‌ی چاوز به هزاران کارگر مزرعه‌ی دیگر پیوستند که در سرتاسر کالیفرنیا سفر می‌کردند تا محصول را برای مزرعه‌داران برداشت کنند.

1645

Hurry! There’s no time to lose.

عجله کن! وقتی برای تلف کردن نداریم!

1646

What was the hotel called? I can’t remember.

نام آن هتل چه بود؟ یادم نمی آید.

1647

This book is mine.

این کتاب مال من است.

1648

Wherever you go, I will follow.

هر جا که بروی، من دنبالت می آیم.

1649

The people who were here have all gone.

افرادی که اینجا بودند، همه رفته‌اند.

1650

And they shall beat their swords into plowshares, and their spears into pruninghooks: nation shall not lift up sword against nation, neither shall they learn war any more.

مردم از شمشیرهای خود گاوآهن و از نیزه های خود ارّه می سازند. قومی به روی قوم دیگر شمشیر نمی کشد و برای جنگ و خونریزی آماده نمی شود.

1651

And they shall beat their swords into plowshares, and their spears into pruninghooks: nation shall not lift up sword against nation, neither shall they learn war any more.

و آنان‌ شمشیرهای‌ خود را به‌ گاو آهن‌ و نیزه‌های‌ خویش‌ را به‌ اره‌ تبدیل‌ خواهند كرد. قوم‌های‌ دنیا دیگر در فكر جنگ‌ با یكدیگر نخواهند بود.

1652

And they shall beat their swords into plowshares, and their spears into pruninghooks: nation shall not lift up sword against nation, neither shall they learn war any more.

و ایشان‌ شمشیرهای‌ خود را برای‌ گاوآهن‌ و نیزه‌های‌ خویش‌ را برای‌ ارّه‌ها خواهند شكست‌ و امّتی‌ بر امّتی‌ شمشیر نخواهد كشید و بار دیگر جنگ‌ را نخواهند آموخت‌.

1653

And they shall beat their swords into plowshares, and their spears into pruninghooks: nation shall not lift up sword against nation, neither shall they learn war any more.

و ایشان از شمشیرهایشان گاوآهن و از نیزه هایشان اره های نجاری ساختند:نه ملتی بر دیگر ملت شمشیر خواهد کشید ونه آنها بیش از این،جنگ کردن خواهند آموخت.

1654

His unique perspective helped shed light on the situation.

دید منحصر به فردش کمک کرد وضعیت رو بهتر بفهمیم.

1655

He was very patient.

او خیلی صبور بود.

1656

Your message has been received.

پیام دریافت شد

1657

Don’t tell anyone this.

به هیچ کس این را نگو.

1658

He had gone to the airport to meet Mr West.

او به فرودگاه رفته بود تا با آقای وست ملاقات کند.

1659

Cut the salmon into small pieces.

ماهی سالمون را به قطعات کوچک ببر.

1660

If the life and death of Socrates was the life and death of a wise man, then the life and death of Jesus is the life and death of a God.

اگر حیات و مرک سقراط، حبات و مرگ یک انسان خردمند باشد، پس حیات و مرگ مسیح نیز حیات و مرگ یک خداوند است.

1661

That experiment led to a great discovery.

این آزمایش منجر به کشف بزرگی شد.

1662

Thanks a lot!

خیلی متشکرم.

1663

To catch the bull, grab its horns.

برای گرفتن گاو، شاخ‌هایش را بگیرید.

1664

Isn’t a problem at all, is it?

اصلاً مشکلی نیست، هست؟

1665

It’s all just a big misunderstanding.

همه اش تنها یک سوء تفاهم بزرگ است.

1666

This program has both downloading and uploading capabilities.

این برنامه قابلیت دانلود و آپلود، هر دو را دارد.

1667

Hi.

سلام

1668

I am trying to learn English.

من به شدت تلاش مي كنم كه زبان انگليسي ياد بگيرم

1669

Forwards! Without stopping without fearing!

به جلو! بدون توقف، بدون ترس.

1670

You can use my car if you like.

اگر تمایل داری می توانی از خودرو من استفاده کنی.

1671

No problem.

مشکلی نيست.

1672

Wipe your tears.

اشکات رو پاک کن

1673

My daughter caught a cold.

دخترم سرما خورده بود.

1674

What is the tallest mountain in Europe?

مرتفع ترین کوه اروپا چیست؟

1675

Good morning, ladies and gentlemen!

صبح بخیر، خانم ها و آقایان!

1676

She gets prettier day by day.

او روز به روز زیباتر می شود.

1677

My mother set the table.

مادرم میز را چید.

1678

Christopher Columbus abhorred historical inaccuracies.

کریستف کلمب از اشتباهات تاریخی تنفر داشت.

1679

Do you want a drink?

آیا نوشیدنی می خواهی؟

1680

Sorry, I didn’t know you were still here.

ببخشید،من نمی دانستم تو همچنان اینجا بودی.

1681

Anyone may use this dictionary.

هرکسی می تواند از این دیکشنری استفاده کند.

1682

The supermarket is open Monday through Saturday.

این سوپر مارکت از دوشنبه تا شنبه باز است.

1683

I see, said the blind man, as he picked up his hammer and saw.

مرد نابینادر حالیکه چکش و اره رابرمی داشت گفت : می بینم

1684

Klava went to a resort.

کلاوا به یک تفرجگاه رفت.

1685

I’d like to eat a book.

می خواهم یک کتاب بخرم.

1686

Ali is a good person.

علی انسان خوب است.

1687

I am well.

خوبم.

1688

He pushed his nose against the window.

او بینی‌اش را روی پنجره فشار داد.

1689

I worry that I have caught a cold.

انگار سرما خورده‌ام.

1690

You’ll get a ticket if you park the car in front of a fire hydrant.

شما جریمه خواهید شد اگر ماشین را جلوی آتش نشانی پارک کنید.

1691

Translation is like a woman. If it is beautiful, it is not faithful. If it is faithful, it is most certainly not beautiful.

ترجمه مانند زن است. اگر زیبا باشد، وفادار نیست. اگر وفادار باشد، مطمئناً زیبا نیست.

1692

Don’t take it to heart.

این را به قلبت نزدیک نگاه ندار.

1693

You only live once.

تو فقط یکبار زندگی می کنی.

1694

Yesterday my uncle bought a dog.

دیروز عمویم سگی خریداری کرد.

1695

Dead dogs don’t bite.

سگهای مرده گاز نمی گیرند.

1696

Just because I’m alone doesn’t mean I’m lonely.

چون تنهام دلیل نمیشه که احساس تنهایی می کنم.

1697

Are you well?

حالت خوبه؟

1698

She’s never fallen in love.

او هیچگاه عاشق نشده است.

1699

Greek and Latin are useful languages. That’s why I study them.

یونانی و لاتین زبان های مفیدی هستند به همین دلیل است که آنها را می خوانم.

1700

Run for your life!

برای زندگی ات بدو!

1701

The mountaineer set out for the summit.

کوهنورد به طرف قله حرکت کرد.

1702

A chain is no stronger than its weakest link.

استحکام زنجیر به اندازه ضعیف‌ترین حلقه آن است.

1703

A chain is no stronger than its weakest link.

زنجیر از ضعیف ترین حلقه اش قویتر نیست.

1704

A fool and his money are easily parted.

تا ابله در جهانه، مفلس در نمیمانه

1705

A fool and his money are easily parted.

احمق و پولش به راحتی از هم جداشدنی هستن.

1706

Where is the bus stop?

ایستگاه اتوبوس کجاست؟

1707

They’re mocking you.

آنها تو را مسخره می کنند.

1708

Water law is the field of law dealing with the ownership, control, and use of water as a resource.

حقوق آب، شاخه ای از حقوق است که به مالکیت، کنترل و بهره برداری از آب بعنوان یک منبع می پردازد.

1709

Criminal law, also known as penal law, involves prosecution for an act that has been classified as a crime.

حقوق کیفری ، که همچنین بعنوان حقوق جزا نیز شناخته می شود، مستلزم تعقیب کیفری فعلی است که بعنوان جرم طبقه بندی شده است.

1710

Hello, are you well?

سلام، حالت خوب است؟

1711

I put the money into the safe.

من پول را در گاوصندوق گذاشتم.

1712

I remember that I met the queen.

به خاطر می آورم که ملکه را ملاقات کردم.

1713

Amnesia means “loss of memory”.

بیماری فراموشی به معنای «از دست رفتن حافظه» است.

1714

I have always wanted to become a teacher, but it didn’t happen.

من همیشه دوست داشتم معلم شوم، ولی این اتفاق نیفتاد.

1715

We didn’t talk yesterday.

ديروز ما حرف نمى زديم.

1716

I got acquainted with him three years ago.

من سه سال پیش با او آشنا شدم.

1717

She has seven sons.

او هفت پسر دارد.

1718

Two Iranian professors of physics were assassinated.

دو پروفسور فیزیک ایرانی ترور شدند.

1719

To get back to my original point, yesterday I sent the report off to Tokyo.

به منظور برگشتن به مکان اصلی امدیروز آن گزارش را به توکیو ارسال کردم.

1720

As always, Keiko showed us a pleasant smile.

مثل همیشه، کیکو یک لبخند خوشایند به ما نشان داد.

1721

Take her to surgery.

او را برای عمل جراحی ببر.

1722

It’s rush hour at Tokyo station.

الآن ساعت ازدحام و شلوغی در توکیو است.

1723

My father is oblivious to the emotional pain his abuse caused me.

پدرم توجهی به رنج عاطفی که بر اثر سوءاستفاده در من ایجاد کرده است، ندارد.

1724

One doesn’t count the teeth of a gift horse.

دندان های اسب پیشکشی را نمی شمارند.

1725

One does not look a gift horse in the mouth.

اسب پیشکشی را به دندانش نگاه نمی کنند.

1726

I regaled the devil; he gave me a fable.

من شیطان را خرسند کردم، او به من اسطوره داد.

1727

The book is my best friend.

کتاب بهترین دوست من است.

1728

I really wish to see you today.

خیلی مشتاقم امروز ببینمتان.

1729

I desire a lot to see you today.

خیلی مشتاقم امروز ببینمتان.

1730

That album reminds me of the school happy days.

آن آلبوم مرا به یاد روزهای خوش مدرسه می اندازد.

1731

Such work postulate a lot of patience.

چنین کاری شکیبائی فراوانی را می طلبد.

1732

Exceptions prove the rule.

استثناها قاعده را توجیه می کنند.

1733

There’s a garden behind our house.

باغی پشت خانه ما وجود دارد.

1734

These books are my best friends.

این کتابها بهترین دوستان من هستند.

1735

Not only his son, but his daughter is also famous.

علاوه بر پسرش، دخترش نیز مشهور است.

1736

All generalizations are false, including this one.

همه‌ی تعمیم‌دادن‌ها اشتباه‌اند، ازجمله همین یکی.

1737

Get a bicycle. You will not regret it, if you live.

یک دوچرخه بخرید. پشیمان نخواهید شد، اگر زنده بمانید.

1738

It’s easy to make friends, but hard to get rid of them.

دوست شدن آسان است، ولی از شر آنها خلاص شدن سخت است.

1739

The more you explain it, the more I don’t understand it.

هرچه بیشتر آن را توضیح می‌دهید، من بیشتر آنرا نمی‌فهمم.

1740

I don’t want to write with this pen.

نمی خواهم با این قلم بنویسم.

1741

Looks aren’t everything.

ظاهر و قیافه همه چیز نیست.

1742

What a nice idea!

چه ایده خوبی!

1743

This morning Tom had vegetable soup.

امروز صبح تام سوپ سبزیجات خورد.

1744

I pay 30 euros for every visit to the dentist.

هر بار پیش دندانپزشک می‌روم، 30 یورو می‌پردازم.

1745

All truth passes through three stages. First, it is ridiculed. Second, it is violently opposed. Third, it is accepted as being self-evident.

هر حقیقتی از سه مرحله گذر می کند. اول، به سخره گرفته می شود. دوم، شدیداً مورد مخالفت واقع می شود. سوم، به عنوان یک چیز خودآشکار پذیرفته می شود.

1746

You have to get above a “C” in the class.

شما باید در این کلاس بالاتر از سی نمره بگیرید.

1747

The bad weather affected his health.

آب و هوای بد بر سلامت او تاثیر گذاشت.

1748

Mary has her back to us.

مری به ما پشت کرده است.

1749

The government banned cigarette advertising on television.

دولت تبلغات سیگار در تلویزیون را ممنوع کرد.

1750

She’s beating cancer.

او با سرطان مبارزه می کند.

1751

A crowd of 500 filled the theater.

جمعیت حدود 500 نفر تو تیاتر بود.

1752

When will you finish your work?

کی کارت را تمام خواهی کرد؟

1753

Dolphins are very intelligent animals.

دلفین ها حیوانات بسیار هوشمندی هستند.

1754

Our planet, Earth, is always in motion.

سیاره‌ی ما، زمین، همواره در حرکت است.

1755

The files are in proper order.

فایلها در نظم خوبی هستند.

1756

The purpose of a roundabout is to slow down traffic.

هدف از مسیر غیرمستقیم، کاهش ترافیک است.

1757

How did he react to the bad news?

او چگونه به خبرهای ناگوار واکنش نشان داد؟

1758

The recession caused many businesses to close.

رکود باعث بسته شدن خیلی از تجارت ها شد.

1759

The old woman is too weak to get out of bed.

آن پیرزن آنقدر ضعیف است که نمی تواند از رختخواب برخیزد.

1760

They are not used to our customs yet.

آنها هنوز به رسوم ما عادت نکرده اند.

1761

What’s your blog about?

ووبلاگ شما در چه موردی است؟

1762

Why is dad in the kitchen?

چرا پدر در آشپزخانه است؟

1763

You’ve put on weight.

چاق شدی.

1764

His appearance and behavior made me ashamed of him.

ظاهر و رفتار او مرا شرمنده کرد.

1765

I can’t remember her name.

من نمی توانم نام او را به خاطر آورم.

1766

I can’t remember her name.

نمیتوانم اسم او را به یاد آورم.

1767

Peas and carrots are common ingredients in soups.

نخود و هویج از افزودنی‌های متداول سوپ هستند.

1768

I was born in 1972.

من در سال 1972 به دنیا آمده ام.

1769

Can you please watch my bag?

لطفاً، می توانید مراقب کیف من باشید؟

1770

Who stole something from my bag?

چه کسی چیزی را از کیف من دزدیده است؟

1771

I like to travel.

دوست دارم مسافرت کنم

1772

My father is going to China.

پدرم به چین می‌رود.

1773

What is written on the road sign? – ONE WAY.

بروی تابلو راهنمایی و رانندگی چه نوشته شده است؟یک طرفه.

1774

I want to go with you, but I’m broke.

می خواهم با تو بیایم، اما پول ندارم.

1775

The world is a grand ball in which everyone wears a mask.

دنیا یک مهمانی بزرگ است که در آن هر کس ماسکی بر صورت دارد.

1776

That girl who’s wearing a scarf is a virgin.

آن دختر که روسری دارد باکره است.

1777

They behave towards Muslims in a way in which no Muslim would behave towards an unbeliever.

آنها طوری با مسلمانان رفتار می کنند که هیچ مسلمانی اینگونه با کافری رفتار نمی کند.

1778

I think we could be great friends.

فکر می کنم ما بتوانیم دوستان خوبی بشویم.

1779

The knife was so dull that I couldn’t cut the meat with it and I had to use my pocketknife.

چاقو اینقدر کند بود که نتونستم گوشت رو تیکه کنم و مجبور شدم از چاقوی جیبی م استفاده کنم.

1780

We had to show our papers at the security desk.

در میز حراست می‌بایست مدارکمان را نشان دهیم.

1781

I applied for a summer internship.

من برای کارورزی تابستان ثبت‌نام کردم.

1782

He’s gone into hiding.

او مخفی شده است.

1783

There are wavelengths of light that the human eye cannot perceive.

اینجا طول موجی از نور است که چشم انسان قادر به دیدنش نسیت.

1784

Open the door for love.

در را برای عشق بگشای.

1785

The site http://esperanto.typeit.org/ really facilitated my survival in Tatoeba.

http://esperanto.typeit.org/ این سایت واقعاً بقای مرا در تاتوئبا آسان ساخت.

1786

So many tasty foods can be prepared with eggplants!

چه غذاهای فراوانی قابل طبخ با بادنجان هستند!

1787

You go to school, right?

مدرسه که می‌روی، درست است؟

1788

He is my neighbour.

او همسایه ماست.

1789

Although I was tired, I did my best.

هرچند خسته بودم، حداکثر ممکن سعی ام را کردم.

1790

Although I was tired, I did my very best.

هرچند خسته بودم، حداکثر ممکن سعی ام را کردم.

1791

Even if I had wished to stop, I couldn’t.

حتی اگر می خواستم توقف کنم، نمی توانستم.

1792

Thanks for inviting me.

تشکر برای دعوت کردن من.

1793

He refused to say more about that.

او قبول نکرد بیشتر در آن مورد بگوید.

1794

She refused to say more about that matter.

او قبول نکرد بیشتر در آن مورد بگوید.

1795

He refused to say more about it.

او قبول نکرد بیشتر در آن مورد بگوید.

1796

Have you traveled somewhere during the summer?

آیا در طول تابستان به هیچ‌جائی سفر کردید؟

1797

I share this room with my sister.

این اتاق را با خواهرم شریک هستم.

1798

I cannot answer your question.

من نمی‌توانم به سوال شما پاسخ دهم.

1799

I can’t answer your question.

من نمی‌توانم به سوال شما پاسخ دهم.

1800

He fascinated me.

من مجذوب او شده بودم.

1801

She fascinated me.

من مجذوب او شده بودم.

1802

Tatoeba in Japanese means “for example”.

تاتوئبا به ژاپنی یعنیبرای مثال“.

1803

He was a pioneer in this field.

او در آن زمینه پیشاهنگ بود.

1804

She was a pioneer in this field.

او در آن زمینه پیشاهنگ بود.

1805

You are completely right.

حق کاملاً با شماست.

1806

You’re absolutely right.

حق کاملاً با شماست.

1807

OK, my dear, good night!

خب، عزیز من، شب به‌خیر!

1808

I’m sorry that I cannot come over today.

متاسفم که امروز نمی‌توانم بیایم.

1809

When he was fighting with you, his heart broke in half.

وقتی که با تو دعوا می‌کرد، قلبش دو تکه می‌شد.

1810

Thank you, from the bottom of my heart!

از صمیم قلب متشکرم!

1811

Heartfelt thanks!

تشکر قلبی!

1812

My life would have been completely empty without you.

بدون شما زندگی من کاملاً خالی می‌بود.

1813

Good films broaden our horizons.

فیلم‌های خوب افق دید ما را وسیع‌تر می‌کنند.

1814

I’ve forgotten his name.

نام او را فراموش کردم.

1815

My father has a habit of reading the newspaper before breakfast.

پدرم عادت دارند قبل از صبحانه روزنامه بخوانند.

1816

The winter’s sun gives only little warmth.

آفتاب زمستان فقط کمی گرم می‌کند.

1817

Take a whiff.

یک پک بزن (در مورد سیگار)

1818

What are you doing here? he asked me in surprise.

او شگفت زده از من پرسید: چکار می کنی؟

1819

Has your neck thickened during the previous year?

گردنت در سال گذشته کلفت شده است؟

1820

We would’ve enjoyed our trip if it wasn’t for the rain.

اگر به خاطر باران نبود ما از سفرمان لذت می بردیم.

1821

He threw his toy.

او اسباب بازیش را پرت کرد.

1822

When did the error occur?

کی خطا رخ داده است؟

1823

Why do bees die after stinging?

چرا زنبورها بعد از نیش زدن می میرند؟

1824

I’m sorry, I couldn’t write earlier because I was ill.

متأسفم، من نمی توانستم زودتر بنویسم چرا که بیمار بودم.

1825

Thanks for the letter and the wonderful photos of your hometown.

ممنون به خاطر نامه وعکس های بسیار زیبا از زادگاهتان.

1826

His unhappiness when he heard her voice changed into happiness.

بدبختی او هنگامی که صدای او را شنید تبدیل به خوشبختی شد.

1827

Her toe bleeds.

انگشت پای او خونریزی دارد.

1828

Will you buy for me some saffron?

می شود برایم مقداری زعفران بخری؟

1829

What’s the time?

ساعت چند است.

1830

I want to be a better person.

من می خواهم فرد بهتری باشم.

1831

I don’t want to hurt you.

من نمی خواهم به تو آسیبی بزنم.

1832

If you see her from a distance, she is beautiful.

اگر او را با فاصله ببینی، او زیبا است.

1833

In linguistics, the Sapir-Whorf Hypothesis states that there are certain thoughts of an individual in one language that cannot be understood by those who live in another language.

در زبان‌شناسی، فرضیه‌ی ساپیرورف می‌گوید که برخی افکار یک فرد در یک زبان برای افرادی که در زبان دیگری زندگی می‌کنند، قابل فهم نیست.

1834

In the south of China, the situation is different.

در جنوب چین ،وضعیت متفاوت است

1835

Will he ever do it?

آیا هرگز او آن را انجام خواهد داد؟

1836

He only reads prose.

او فقط نثر می خواند.

1837

She only reads prose.

او فقط نثر می خواند.

1838

I hear you.

صدایت را می شنوم.

1839

What’s that vocabulary?

آن کلمه چه بود؟

1840

It’s difficult for me to solve this problem.

برایم دشوار است که این مسئله را حل کنم.

1841

The death of one man is a tragedy. The death of millions is a statistic.

مرگ یک انسان تراژدی است اما مرگ میلیونها انسان، آمار است.

1842

It must be a birthday cake!

این باید کیک تولد باشد.

1843

It is common for students to go to school without eating breakfast.

خیلی از اوقات دانش‌آموزان بدون خوردن صبحانه به مدرسه می‌روند.

1844

Many on-line companies need to have a new approach to business to survive.

بسیاری از شرکت‌های آنلاین برای بقا نیازمند داشتن رویکردی جدید در کسب و کار هستند.

1845

She is popular not because of her beauty, but because of her kindness.

او محبوب است، نه به‌خاطر زیبائی‌اش، بلکه به‌خاطر مهربانی‌اش.

1846

He has a big family.

او خانواده‌ی بزرگی دارد.

1847

She has a big family.

او خانواده‌ی بزرگی دارد.

1848

Don’t pay attention to him.

بهش توجه نکن.

1849

I prefer coffee.

قهوه را ترجیح می‌دهم.

1850

From that distance, the ship is similar to an island.

در آن فاصله، آن کشتی شبیه یک جزیره است.

1851

From that distance, the ship resembles an island.

در آن فاصله، آن کشتی شبیه یک جزیره است.

1852

In reply, he didn’t say even a word.

او حتی یک کلمه هم پاسخ نداد.

1853

I bought ingredients for curry on Sunday.

من مواد اولیه برای کاری را روز یکشنبه خریدم.

1854

He greeted the man, and came back home, to his normal, boring routine.

او با مرد ملاقات کرد و بعد به خانه بازگشت، به زندگی روزمره عادی و خسته کننده اش.

1855

I’m a poor student and I can’t pay you.

من یک دانشجوی فقیرم و نمی توانم پولی به تو بدهم.

1856

What is the capital of Haiti?

پایتخت هائیتی کجاست؟

1857

She asked for my help.

او از من کمک خواست.

1858

He asked for my help.

او از من کمک خواست.

1859

Why do you suspect me?

چرا به من مظنون هستید؟

1860

Both roads lead to the station.

هردو راه به ایستگاه می‌روند.

1861

If my brother would have been there, he would have known what to do.

اگر برادر من آنجا بود، می دانست چه کار کند.

1862

They could ride and shoot well.

آنها به خوبی می توانستنند هم برانند وهم تیر اندازی کنند.

1863

They were not at all like average Americans.

آنها اصلاً مانند آمریکایی‌های معمولی نبودند.

1864

They had to find the strongest candidate possible.

آنها می‌بایست قوی‌ترین نامزد ممکن را پیدا کنند.

1865

He would have no part of it.

حاضر نبود در آن کار مشارکت کند.

1866

He built them on an assembly line.

او آنها را در یک خط مونتاژ ساخت.

1867

He had time to prepare his men for battle.

او برای آماده کردن مردانش برای جنگ فرصت داشت.

1868

Not all Americans shared Wilson’s opinion.

همه آمریکایی ها عقیده ویلسون رو قبول نداشتند.

1869

In August 1990, Iraq invaded Kuwait.

در آگوست 1990، عراق به کویت حمله کرد.

1870

Millions of workers lost their jobs.

میلیون ها کارگر کار خود را از دست دادند.

1871

A grand jury found him not guilty of any crime.

هیئت منصفه‌ی عالی او را از هر جرمی بی‌گناه دانست.

1872

He thought of himself as being charming enough.

او تصور می کرد که به قدر کافی جذاب است.

1873

She thought of herself as being charming enough.

او تصور می کرد که به قدر کافی جذاب است.

1874

You’re on the path of success.

شما در مسیر موفقیت هستید.

1875

I can’t calculate the final cost without first discussing it with our contractors.

نمی توانم هزینه نهایی را بدون اینکه ابتدا آن را با پیمانکارهایمان بررسی کنم، محاسبه نمایم.

1876

We are late.

ما دیر کردیم.

1877

Whom did you buy?

چه خریده ای؟

1878

Children that live in homes with vinyl floors are more likely to have autism.

بچه هایی که در خانه با کف پوش های وینیلی زندگی می کنند با احتمال بیشتری اتویسم دارند.

1879

That CD costs 10 dollars.

قیمت آن سی دی 10 دلار است.

1880

She confused a cup of tea with a bottle of vodka.

او یک فنجان چای را با یک بطری ودکا اشتباه گرفته بود.

1881

I’ve known him for a long time.

مدت زیادی است که من او را می شناسم.

1882

When she falls in love, she looks depressed.

وقتی که او عاشق می شود، افسرده به نظر می آید.

1883

Cut the cake with that knife.

کیک را با آن چاقو ببرید.

1884

Why is everything going wrong?

چرا همه چیز خراب پیش می رود؟

1885

He is from another world.

او از جهانی دیگر است.

1886

They have not learnt that they must obey their superiors and respect them.

آنها یاد نگرفته اند که باید از مافوقشان اطاعت کنند و به آنها احترام بگذارند.

1887

It must come soon.

باید زودتر بیاید.

1888

They always complain about their superiors.

آنها دائما از مافوقشان شکایت می کنند.

1889

Those people ruin their government, but they don’t know how to build it again.

آن مردم دولتشان را نابود می کنند، ولی نمی دانند که آن را چطور دوباره بسازند.

1890

How do you know my name?

چطور نام مرا میدانی؟

1891

How can we learn the truth?

چگونه حقیقت را دریابیم؟

1892

It is not crime against God in Islam that a man has two or more wives.

اینکه مردی دو زن یا بیشتر بگیرد در اسلام گناه محسوب نمی شود.

1893

She wanted to die because she couldn’t satisfy her parents.

او می خواست بمیرد چونکه او نمی توانست پدر و مادرش را خوشحال کند.

1894

It took her six years to get up the courage to tell him that she didn’t like him anymore.

شش سال طول کشید که جرأت آن را پیدا کند که به او بگوید دیگر او را دوست ندارد.

1895

Above all I want to write hundreds of sentences in Tatoeba, but I have to work.

از همه مهمتر، من می خواهم صدها جمله در تاتوئبا بنویسم، اما مجبورم کار کنم.

1896

On the one hand I called you to invite you to dinner, on the other to tell you my son is getting married.

از یک طرف می خواستم به شام دعوتت کنم و از طرف دیگه می خواستم بگم که پسرم ازدواج کرده

1897

I forgot to turn off the television before going to sleep.

من فراموش کردم که تلویزیون را قبل به خواب رفتن خاموش کنم.

1898

He asked for my permission to use the telephone.

از من اجازه خواست که از تلفن استفاده کنه.

1899

My name is Ludwig.

نام من لودویگ است.

1900

My name is Ludwig.

اسم من لودویگ است.

1901

I am very interested in those stories.

من به چنین داستانهایی خیلی علاقه دارم.

1902

He was painfully skinny.

او به شدت لاغر بود.

1903

It’s super easy!

فوق‌العاده آسان است.

1904

Iran is the eighteenth largest country in the world.

ایران، هجدهمین کشور بزرگ دنیا است.

1905

Historically, the Persian Gulf belongs to Iran.

از لحاظ تاریخی، خلیج فارس متعلق به ایران است.

1906

We spoke yesterday.

ديروز ما صحبت می کردیم.

1907

Her right eye is blind.

چشم راست او کور است.

1908

No additives have been added to this jam.

هیچ گونه مواد افزودنی به این مربا اضافه نشده است.

1909

I am standing here, face to face with nothing.

من اینجا ایستاده ام، رودررو با هیچ.

1910

Every mistake made me stronger.

هر اشتباه مرا قوی تر کرد.

1911

If you are here, it means you care.

اگر تو اینجا هستی، به این معناست که اهمیت می دهی.

1912

Go, do not wait, the night is coming.

برو، منتظر نمان، شب در حال آمدن است.

1913

The wind is blowing and the fruit knows: It’s time to fall down.

باد می وزد و میوه می داند اکنون وقت افتادن است.

1914

Yesterday is when I bought a car.

دیروز، زمانی است که من یک ماشین خریدم.

1915

How far is it to Brno?

تا برنو چقدر راهه؟

1916

Today, things are better for the Latino community in the USA.

امروزه، اوضاع برای گروه لاتینی ها ( اهالی آمریکای جنوبی) در ایالات متحده آمریکا بهتر است.

1917

She saw him break the window.

او دید که آن مرد شیشه را شکست.

1918

No gain, no lose, we are fully equal.

نه سودی، نه زیانی، ما کاملاٌ برابر هستیم.

1919

Life is not an empty shell.

زندگی یک پوسته خالی نیست.

1920

Do not tell me what to do.

به من نگو چه کار کنم.

1921

I as a human being, need respect.

من بعنوان یک موجود انسانی، نیازمند احترام هستم.

1922

I loved freedom all my life.

تمام عمرم، به آزادی عشق می ورزیدم.

1923

He was on the roof with his electric guitar.

او بالا پشت بام بود با گیتار برقی اش.

1924

People said that he is insane.

مردم می گفتند او دیوانه است.

1925

You need a bit of courage to say that you love him.

کمی جرأت نیاز داری تا به او بگویی که دوستش داری.

1926

Please come home sometimes.

لطفا گاهی خانه ما بیا.

1927

You two are really kind.

شما دو نفر واقعاً مهربان هستید.

1928

It’s a no parking area here.

پارکینگ در اینجا وجود ندارد.

1929

I’m a big fan of Getter Jaani.

من یکی از طرفداران پروپاقرص گتار جانی هستم.

1930

I want to die with Getter Jaani.

می خواهم با گتر جانی بمیرم.

1931

And finally, twelve points to Estonia!

بالاخره دوازده استونیا را نشان داد.

1932

Do you have a problem with this?

آیا تو با این مشکلی داری؟

1933

Living is my profession and my art.

زندگی کردن، حرفه و هنر من است.

1934

Strawberries sell for a high price in the winter.

قیمت توت فرنگی در زمستان بسیار بالاست.

1935

Getter Jaani is very sweet.

گتار جانی خیلی ناز است.

1936

Getter Jaani is the best singer in the Eurovision Song Contest 2011.

گتار جانی بهترین خواننده در مسابقات آواز یوروویژن 2011 است.

1937

He comes from Genoa.

او اهل جنوا است.

1938

What’s your favorite dessert?

دسر مورد علاقه ات چیست؟

1939

What’s your favorite TV show theme song?

آهنگ برنامه تلویزیونی مورد علاقه ات چیست؟

1940

There is a written and an unwritten law. The one by which we regulate our constitutions in our cities is the written law; that which arises from customs is the unwritten law.

قانون نوشته و نانوشته ای وجود دارد. قانونی که ما از طریق آن، نهادهای خود را در شهرهایمان قاعده مند می سازیم، قانون نوشته است، قانونی که از عرف ناشی می شود، قانون نانوشته است.

1941

What you spend time doing in your childhood affects the rest of your life.

آنچه تو در دوران کودکی وقت خود را صرف آن می کنی، بر بقیه زندگیت تاثیر دارد.

1942

Even without makeup, she’s very cute.

حتی بدون آرایش او بسیار بانمک است.

1943

Magdalena and Ania are good friends.

ماگدالنا و آنیا دوستان خوبی هستند.

1944

Both Magdalena and Ania are from Poland.

ماگدالنا و آنیا هر دو اهل لهستان هستند.

1945

Ania is interested in computers.

آنیا به کامپیوتر علاقه دارد.

1946

Magdalena is interested in geography.

ماگدالنا به جغرافیا علاقه دارد.

1947

Also Piotr and Lech are good friends.

پیتر و لخ نیز دوستان خوبی هستند.

1948

Both Piotr and Lech are from Poland.

پیتر و لخ هر دو اهل لهستان هستند.

1949

Piotr is interested in soccer.

پیتر به فوتبال علاقه دارد.

1950

Lech is interested in history.

لخ به تاریخ علاقه دارد.

1951

Both of them are unpredictable and impatient.

هر دوی آنها غیرقابل پیش بینی و عجول هستند.

1952

My mother’s feeling better.

حال مادرم بهتر است.

1953

My father will cook me a delicious meal tomorrow morning.

فردا صبح، پدرم غذای خوشمزه ای برایم می پزد.

1954

Who’s your teacher?

معلم شما کیست؟

1955

Every even number is the sum of two primes.

هر عدد زوج مجموع دو عدد اولیه است.

1956

Which languages are spoken in Korea?

در کره به چه زبانهایی تکلم می شود؟

1957

I’m good at mathematics.

من در ریاضیات مهارت دارم.

1958

This is my email address.

این نشانی پست الکترونیکی من است.

1959

How many times a minute does the average person blink?

به طور میانگین هر شخص در دقیقه چند بار پلک میزند؟

1960

Have you told anyone where our hideout is?

آیا تو به کسی گفته ای که مخفیگاه ما کجاست؟

1961

I doubt that our new boss will be any worse than the old one.

شک دارم رییس جدیدمون از قبلیه بدتر باشه.

1962

I got over it. You should, too.

من بر آن غلبه کردم. تو هم باید همین کار را بکنی.

1963

I’m deeply in love with you.

من عمیقاً عاشق شما هستم.

1964

I’m sick and tired of all this bickering.

من از این همه جر و بحث خسته و بیزارم.

1965

It seems like you got up on the wrong side of the bed this morning.

به نظر میاد از دنده چپ بلند شدی امروز.

1966

Let me tell you a funny story.

بگذار برایت یک داستان جالب تعریف کنم.

1967

Sometimes I think I’ll never be on my own. Both of my parents always seem to need my help.

بعضی وقت‌ها فکر می‌کنم هیچ وقت به حال خودم نخواهم بود. پدر و مادرم هر دو انگار همیشه به کمک من احتیاج دارند.

1968

We made good time since the traffic was light.

ترافیک سبک بود مسیر رو خوب اومدیم (زود رسیدیم)

1969

She baked her husband an apple pie.

او برای شوهرش پای سیب پخت.

1970

Last night was very hot and muggy, so I didn’t sleep so well.

دیشب هوا خیلی گرم و شرجی بود، به همین خاطر نتوانستم خوب بخوابم.

1971

Forty euros for a scarf? You don’t have anything cheaper?

چهل یورو برای یک روسری؟ ازرانتر از آن ندارید؟

1972

Yesterday I was ill.

دیروز کسالت داشتم.

1973

She’s worried about your safety.

او در مورد امنیت شما نگران است.

1974

Please don’t be so surprised that I’m speaking this language and listen to the content of what I’m actually saying.

لطفاً از اینکه من به این زبان صحبت می‌کنم، متعجب نشوید، و به مفهوم آنچه واقعاً می‌گویم، گوش فرا دهید.

1975

Suddenly, I saw a beautiful bird.

ناگهان پرنده‌ی زیبائی را دیدم.

1976

One kilogram of tomato sauce is equivalent to two kilograms of tomatoes.

یک کیلو سس گوجه برابر با دوکیلو گوجه است.

1977

Anyone knows this travel agency?

آیا کسی این آژانس مسافرتی را می شناسد؟

1978

You can use my dictionary.

شما می توانید از فرهنگ لغت من استفاده کنید

1979

Raskolnikov is the protagonist of the book “Crime and Punishment”, written by Dostoevsky.

راسکلنیکوف شخصیت اصلی کتاب جنایت و مکافات، نوشته ی داستایوسکی، است.

1980

What criteria do you use in deciding who to vote for?

برای تصمیم‌گیری در مورد اینکه به چه کسی رأی بدهید، از چه معیارهایی استفاده می‌کنید؟

1981

I have to go shopping; I’ll be back in an hour.

من به خرید می روم و یک ساعته بر می گردم.

1982

Hello, Meg. How are you?

سلام، مگ. چه طوری؟

1983

I went to the station to say good-bye to my friend.

من به ایستگاه رفتم تا با دوستم خداحافظی کنم.

1984

The place where my mother was born is located in the east of our country.

جایی که مادرم به دنیا آمده است در شرق کشور قرار دارد.

1985

Whenever she comes back from a journey, she brings a gift for her daughter.

هر موقع که از سفری بر می گردد برای دخترش هدیه می آورد.

1986

My clothes get wet so I took off them.

لباس هایم خیس شده بودند برای همین آنها را از تن بیرون کردم.

1987

Although he was writing carefully, he had many mistakes in his writing task.

گرچه که او با دقت می نوشت ولی اشتباهات زیادی در انشایش داشت.

1988

Many great scientists had thought about absurd things.

خیلی از دانشمندان بزرگ راجع به مسائل عجیب و غیر معمول فکر کرده بودند.

1989

If I had taken the key, I wouldn’t be standing behind the door.

اگر کلید برده بودم، پشت در نایستاده بودم.

1990

Before you make a decision about your marriage, you should have a consultation with your parents.

قبل از آنکه تصمیمی راجع به ازدواجت بگیری بهتر است با پدرو مادرت مشورت کنی.

1991

She got away from us by walking slowly.

او از ما دور ماند، چون آهسته قدم می زد.

1992

I didn’t know where I should wait for her.

نمی دانستم کجا باید منتظر او بمانم.

1993

The children built a sand castle on the beach.

بچه ها در ساحل قلعه شنی ساختند.

1994

They threatened to kill me so I gave them my wallet.

آنها مرا تهدید به مرگ کردند بنا براین من کیفم را به آنها دادم.

1995

He confessed in court that he was in touch with racist groups.

او در دادگاه اعتراف کرد که با گروه های نژادپرست در ارتباط بوده است.

1996

Don’t throw away a good opportunity.

فرصت خوب را به دور نیانداز.

1997

When she began to stutter, her classmates couldn’t help laughing.

وقتی که او به لکنت افتاد، همکلاسی هایش نتوانستند جلوی خنده شان را بگیرند.

1998

Do you have any idea how difficult it is to do this?

تو آیا نظری راجع به سختی انجام این کار داری؟

1999

He offered me to go to the theater,but there weren’t any perfomances on that night.

او به من تئاتر پیشنهاد کرد ولی هیچ اجرایی آن شب نبود.

2000

He said to me, “Children are like small animals.”

او به من گفت: بچه ها مثل حیوانات کوچک هستند.

2001

These workmen, whom the government pays for, are dealing with death in coal mines.

در معادن زغال سنگ، این کارگران که دولت به آنها حقوق می دهد، با مرگ دست و پنجه نرم می کنند.

2002

I’ve never had any student who can solve math problems as fast as you can.

من قبلا هیچ دانش آموزی نداشتم که به اندازه تو سریع مسائل ریاضی را حل کند.

2003

He was delighted after he visited his wife in the train station.

دلش باز شد بعد از اینکه با همسرش در ایستگاه قطار ملاقات کرد.

2004

I called the police as soon as I saw his dead body on the floor.

من با پلیس تماس گرفتم، به محض اینکه جسدش را در کف اتاق دیدم.

2005

I can’t reply to your message immediately, since I can’t type fast.

من نمی توانم جواب پیام هایت را فورا بدهم، چون که نمی توانم سریع تایپ کنم.

2006

In many countries, being gay is a cause for imprisonment.

در خیلی از کشورها، همجنس باز بودن دلیلی است برای زندانی کردن.

2007

Tom must decide what to do right away.

تام باید فوراً تصمیم بگیرد که چه کاری باید انجام دهد.

2008

Tom is very interested in jazz.

تام به موسیقی جاز خیلی علاقمند است.

2009

Tom has to look for a job.

تام مجبور است دنبال شغلی جدید بگردد.

2010

Tom has three dogs.

تام سه سگ دارد.

2011

Tom has no desire to go to Boston.

تام تمایلی برای رفتن به بوستون ندارد.

2012

Tom has a high-pitched voice.

تام صدای زیری دارد.

2013

Tom got on the wrong train.

تام اشتباهی سوار قطار شد.

2014

Tom gave up his teaching job to become a full-time studio musician.

تام شغل معلمی را رها کرد تا به طور تمام وقت در استودیو نوازنده شود.

2015

Tom doesn’t live in Boston now.

تام اکنون در بوستون زندگی نمی کند.

2016

Tom doesn’t know whether it’s true or not.

تام نمی‌داند که این راست است یا نه.

2017

Tom doesn’t know what to do now.

تام نمی داند الان چه کار کند.

2018

Tom didn’t have time to eat lunch.

تام برای ناهار خوردن وقت نداشت.

2019

Tom couldn’t see the lake from where he was standing.

تام نمی توانست از آنجایی که ایستاده بود، دریاچه را ببیند.

2020

Tom can swim like a fish.

تام می توان مانند یک ماهی شنا کند.

2021

Tom often runs into Mary at the supermarket.

تام بیشتر وقتا ماری رو توی سوپرمارکت می بینه

2022

Tom is the only person that has any chance to persuade Mary.

تام تنها کسی است که احتمال دارد ماری را مجاب کند.

2023

Tom hasn’t seen much of Mary recently.

تام اخیراً مری را زیاد ندیده است.

2024

Tom has never seen Mary dance.

تام هیچگاه رقص مری را ندیده است.

2025

Tom didn’t answer Mary’s question.

تام به سؤال مری جواب نداد.

2026

Tom and Mary are very much in love.

تام و مری خیلی عاشق یکدیگر هستند.

2027

Mary took her time choosing a dress even though Tom was waiting for her.

ماری وقت زیادی را برای انتخاب لباس صرف کرد، با وجود اینکه تام منتظر او بود.

2028

He said, “I’m trying too much, but I don’t achieve any success.”

او گفت: من خیلی تلاش می کنم ولی موفقیتی به دست نمی آورم.

2029

The government doesn’t notice people. They do whatever they want.

دولت به مردم توجه نمی کند. آنها هر آنچه می خواهند انجام می دهند.

2030

What should I do until 8 o’clock?!

تا ساعت هشت چه کار کنم؟!

2031

Iranians used to eat their main meal with yoghurt.

ایرانی ها عادت دارند که با غذاهای اصلی ماست بخورند.

2032

In ethnic Iranian foods, you can see many products which are made of milk.

در غذاهای ایرانی شما می توانید محصولات فراونی که از شیر به دست آمدند، ببینید.

2033

Contemporary Persian poems haven’t been known in west world as well as ancient ones.

در دنیای غرب، شعرهای معاصر فارسی به اندازه قدیمی تر ها خوب شناخته نشده اند.

2034

Although many European researchers have studied ancient Persian literature in the nineteenth century, the new world is not paying attention to our contemporary literature.

گرچه در قرن نوزدهم بسیاری از محققین غربی بر روی ادبیات قدیم فارسی تحقیق کرده اند، اما دنیای جدید هیچ توجهی به ادبیات معاصر ما نمی کند.

2035

The great contemporary poet who established a new style of poem was Nima Youshij.

شاعر بزرگی که یک سبک جدید شعر را پایه گذاری کرد، نیما یوشیج بود.

2036

Do you need an envelope?

آیا شما یک پاکت نامه می خواهید؟

2037

What a nice surprise, Tom said as he opened the door and saw Mary standing there.

«خوب غافلگیرم کردیتام این را هنگامی گفت که در را باز کرد و دید ماری آنجا ایستاده است.

2038

What a nice surprise, Tom said as he opened the door and saw Mary standing there.

«چه مژده ی خوبیتام این را هنگامی گفت که در را باز کرد و دید ماری آنجا ایستاده است.

2039

Tom politely pretended not to notice that Mary had been crying.

تام مودبانه تظاهر کرد که متوجه گریه کردن مری نشده است.

2040

Tom dropped Mary off in front of John’s.

تام ماری را جلوی خانه ی جان پیاده کرد.

2041

Tom dropped by Mary’s home every day for lunch.

تام هر روز برای ناهار سرزده به خانه‌ی ماری می آمد.

2042

Tom drives Mary up the wall.

تام ماری را به بالای دیوار می‌راند.

2043

Tom drew a happy face on the cover of his notebook.

تام چهره ی شادمانی روی جلد دفترش نقاشی کرد.

2044

Tom double-checked his door to make sure it was locked.

تام دوباره درب را بررسی کرد تا مطمئن شود قفل است.

2045

Tom doesn’t like working the graveyard shift.

تام دوست ندارد در شیفت شب کار کند.

2046

Tom doesn’t like it when this kind of stuff happens.

وقتی چنین اتفاقاتی می افند تام خوشحال نمی شود.

2047

Tom doesn’t know much about sailing, does he?

تام که زیاد راجع به دریانوردی نمی داند. می داند؟

2048

Tom doesn’t know much about sailing, does he?

تام که چندان راجع به دریا نوردی نمی داند. می داند؟

2049

Tom doesn’t know much about guns.

تام زیاد راجع به اسلحه ها نمی داند.

2050

Tom doesn’t know much about guns.

تام چندان راجع به اسلحه نمی داند.

2051

Tom doesn’t know how to have a good time.

تام نمی داند چطور اوقات خوشی داشته باشد.

2052

Tom doesn’t know a whole lot about racing.

تام آنقدرها راجع به مسابقه دادن نمی‌داند.

2053

Tom doesn’t always play by the rules.

تام همیشه مطابق قانون بازی نمی کند.

2054

Tom didn’t want to see Mary in prison for a crime she didn’t commit.

تام نمی خواست ماری را به خاطر جرمی که مرتکب نشده بود در زندان ببیند.

2055

Tom didn’t shoot anybody.

تام به کسی شلیک نکرد.

2056

Tom didn’t seem terribly interested in learning French.

تام چندان علاقه مند به آموزش فرانسه به نظر نمی رسید.

2057

Tom didn’t seem terribly interested in learning French.

به نظر نمی رسید تام چندان علاقه مند به آموزش فرانسه باشد.

2058

Tom didn’t seem inclined to elaborate and I didn’t really want to know all the details anyway.

تام علاقه مند به نظر نمی رسید و به هر حال من نمی خواستم واقعا جزئیات را بدانم.

2059

Tom didn’t have the guts to shoot Mary.

تام جرئتش را نداشت به ماری شلیک کند.

2060

Tom didn’t feel like waiting.

به نظر نمی رسید تام در حال صبر کردن باشد.

2061

Tom didn’t feel like waiting.

تام در حال صبر کردن به نظر نمی رسید.

2062

Tom didn’t feel comfortable driving Mary’s new car.

تام از راندن ماشین ماری احساس راحتی نمی کرد.

2063

Tom didn’t believe it for a second.

تام یک لحظه هم آن را باور نکرد.

2064

Tom dialed Mary’s number and got a busy signal.

تام با شماره ی ماری تماس گرفت و به بوق اشغال برخورد.

2065

Tom decided to take matters into his own hands.

تام تصمیم گرفت موارد را خود بدست گیرد.

2066

Tom decided to mosey on over to Mary’s place.

تام تصمیم به اساس کشی به اقامتگاه ماری گرفت.

2067

Tom decided to mosey on over to Mary’s place.

تام تصمیم گرفت بگذارد برود اقامتگاه ماری.

2068

Tom decided to mosey on over to Mary’s place.

تام تصمیم گرفت به تدریج نقل مکان کند به اقامتگاه ماری.

2069

Tom crawled into bed just before midnight.

تام درست قبل از نیمه شب به درون رختخوابش خزید.

2070

Tom couldn’t imagine himself shooting anyone.

تام نمی توانست خود را در حال شلیک به کسی تصوّر کند.

2071

Tom climbed up the stairs to his apartment.

تام از پله ها تا خانه اش بالا رفت.

2072

Tom claimed that he didn’t know his beach house was being used for illegal activities.

تام ادّعا کرد که نمی‌دانسته خانه‌ی ساحلی اش برای فعالیت‌های غیرقانونی استفاده می‌شده است.

2073

Tom chewed Mary out for staying out all night long.

تام برای بیرون ماندن در تمام شب، ماری را سرزنش کرد.

2074

Tom chewed Mary out for staying out all night long.

تام ماری را سرزنش کرد. زیرا تمام شب بیرون مانده بود.

2075

Tom checked his rearview mirror before pulling out into traffic.

تام به آیینه بغلش نگاهی کرد قبل از آنکه از پارکینگ وارد ترافیک شود .

2076

Tom blamed himself for Mary’s death.

تام خود را به خاطر مرگ ماری مقصّر می دانست.

2077

Tom bends over backwards to make Mary happy.

تام پل‌می‌زند تا ماری را خوشحال کند.

2078

Tom awoke at daybreak.

تام در ابتدای روز بیدار شد.

2079

Tom awoke at daybreak.

تام هنگام طلوع بیدار شد.

2080

Tom arrived at 2:30 and Mary arrived a short time later.

تام در ساعت 2:30 رسید و ماری مدّک کوتاهی بعد از آن رسید.

2081

Tom and Mary were married in a small church not too far from here.

تام و ماری در کلیسای کوچکی نه چندان دور از اینجا ازدواج کرده بودند.

2082

Tom and Mary were married in a small church not too far from here.

تام و ماری در کلیسای کوچکی ازدواج کرده بودند که چندان دور از اینجا نیست.

2083

Tom and Mary were in the middle of a heated argument when John walked into the room.

تام و ماری وسط مجادله ی داغی بودند که جان به درون اتاق قدم گذاشت.

2084

Tom and Mary have been happily married for thirteen years.

تام و ماری پانزده سال با شادمانی در عقد یکدیگر بوده اند.

2085

Tom always dreamed of becoming a bounty hunter.

تام همیشه رویای پلیس خصوصی شدن را داشت.

2086

Tom almost never gets scared.

تام تقریبا هرگز وحشت زده نمی شود.

2087

Tom almost never gets scared.

تام تقریبا هرگز نمی ترسد

2088

Tom agreed to meet Mary in front of the laundromat.

تام پذیرفت که با ماری جلوی لاندرومات ملاقات کند.

2089

There’s a small possibility that Tom will be arrested.

احتمال کوچکی وجود دارد که تام دستگیر شود.

2090

The police treated Tom like a common criminal.

پلیس با تام مانند یک مجرم معمولی رفتار می کرد.

2091

The police thought the victim was Tom, but they were unable to identify the body.

پلیس گمان می کرد قربانی تام است، اما آنها نتوانستند جسد را شناسایی کنند.

2092

The police spent hours searching Tom’s place, but they couldn’t find the murder weapon.

پلیس ساعتها اقامتگاه تام را گشت، امّا آنها نتوانستند چیزی بیابند.

2093

The police spent hours searching Tom’s place, but they couldn’t find the murder weapon.

پلیسها ساعتها اقامتگاه تام را گشتند، امّا نتوانستند چیزی بیابند.

2094

The police didn’t book Tom for murder.

پلیس تام را به قتل متهم نکرد.

2095

My gut feeling is that Tom won’t show up tomorrow.

به دلم افتاده که فردا تام سروکله‌اش پیدا نمیشه.

2096

It was still early in the day when Tom arrived at the campground.

آن روز زودهنگام بود که تام به اردوگاه رسید.

2097

It was difficult to tell if Tom was in his room.

دشوار می شد گفت که تام در اتاقش است یا نه.

2098

It was close to 2:30 by the time Tom reached Mary’s house.

زمانی که تام به خانه ی ماری رسید، ساعت نزدیک 2:30 بود.

2099

It was almost noon by the time Tom woke up.

وقتی تام از خواب بیدار شد، تقریبا ظهر بود.

2100

It took Tom a long time to get over Mary’s death.

مدّت زیادی برای تام طول کشید تا تام با مرگ ماری کنار بیاید.

2101

It seemed unlikely that Tom wouldn’t come to Mary’s birthday party.

به نظر غیر محتمل می رسید که تام به جشن تولد ماری نیاید.

2102

It occurred to me while I was waiting for Tom that maybe I shouldn’t have invited Mary.

همانطور که منتظر تام بودم، به ذهنم خطور کرد که شاید بهتر بود ماری را دعوت نمی کردم.

2103

In the heat of the moment, Tom slapped Mary.

در آن بلبشور، تام به ماری سیلی زد.

2104

If you really need a job, why don’t you consider working for Tom?

اگر واقعا به یک شغل نیاز داری، چرا به کارکردن برای تام فکر نمی کنی؟

2105

If anybody could convince Tom, it would be Mary.

اگر کسی می توانست تام را متقاعد کند، آن ماری بود.

2106

I’ve got better things to do than to keep track of what Tom’s doing.

من کارهای بهتر از تعقیب فعالیت های تام دارم.

2107

I wonder where the ice cream is. Do you think Tom could’ve eaten it all?

نمی دانم آن بستنی کجاست. فکر می کنی تام ممکن است تمام آن را خورده باشد؟

2108

I tried to stop Tom from hurting Mary.

سعی کردم تام را از آسیب رساندن به ماری بازدارم.

2109

I think Tom is going to try to kill Mary.

تفکر کنم تام می خواهد سعی کند ماری را بکشد.

2110

I think Tom is beating around the bush.

فکر کنم تام دارد طفره می رود.

2111

I thanked Tom for his time.

از تام بابت زمانی که گذاشت، تشکر کردم.

2112

I remember Tom telling me about the time he and Mary had climbed Mt. Fuji.

یادم می آید تام برایم راجع به زمانی می گفت که او و ماری قله فوجی را فتح کرده بودند.

2113

I find it hard to believe that Tom was involved in the kidnapping.

دشوار می توانم باور کنم که تام در آدم ربایی شرکت داشته.

2114

I don’t suppose you’d consider helping Tom.

فکر نکنم شما کمک به تام را مدنظر قرار دهید.

2115

I don’t suppose you know anything about Tom, do you?

فکر نکنم شما چیزی راجع به تام بدانید. می دانید؟

2116

I don’t see Tom often.

تام را چندان زیاد نمی بینم.

2117

I don’t see Tom much.

تام را زیاد نمی بینم.

2118

I don’t see Tom a whole lot.

با تام اینهمه دیدار ندارم.

2119

I don’t see Tom a whole lot.

تام را چنان زیاد ملاقات نمی کنم

2120

I couldn’t think of any reason why Tom would be late.

نمی توانم علّتی بیابم که چرا تام باید دیر کند.

2121

I couldn’t think of any reason why Tom would be late.

دلیلی به فکرم نمی رسد که تام دیر کند.

2122

Has Tom ever been married?

آیا تام تا کنون ازدواج کرده است؟

2123

From the time he was a small boy, Tom knew that he wanted to be a policeman.

تام از زمانی که پسر کوچکی بود، میدانست که می خواهد یک پلیس شود.

2124

For the lack of something better to do, Tom started cleaning his room.

تام به خاطر نداشتن کاری بهتر برای انجام دادن، شروع به تمیز کردن اتاقش کرد.

2125

For the lack of something better to do, Tom started cleaning his room.

تام شروع به تمیز کردن اناقش کرد. زیرا کار بهتری برای انجام دادن نداشت.

2126

Does Tom have a key to Mary’s apartment?

آیا تام کلید خانه ی ماری را دارد؟

2127

Do you know anything about Tom?

چیزی در مورد تام میدانی؟

2128

Do you know any of Tom’s friends?

از دوستان تام، کسی را می شناسی؟

2129

As Tom and Mary spent time together, they began to get to know each other better.

تام و ماری طی دورانی که باهم سپری می کردند، شروع به بهتر شناختن هم کردند.

2130

After all day in the sun, Tom had a sunburned nose.

پس از گذراندن تمام روز در آفتاب، بینی تام آفتاب سوخته شده بود.

2131

A leopard can’t change his spots.

پلنگ نمی تواند نقش عوض کند.

2132

Drastic times call for drastic measures.

دوران ناگوار، روش های ناگوار می طلبند.

2133

It takes two to tango.

برای رقص تانگو دو نفر لازم است.

2134

Never bite the hand that feeds you.

هرگز دستی را گاز نگیر که به تو غذا می دهد.

2135

The bigger they are, the harder they fall.

هر چه بزرگتر باشند، سخت‌تر سقوط می کنند.

2136

Variety is the spice of life.

تنوّع ادویه‌ی زندگی ست.

2137

Variety is the spice of life.

تنوّع نمک زندگی ست.

2138

You can’t judge a book by its cover.

نمی‌توانی کتابی را با جلدش داوری کنی.

2139

You can’t take it with you.

نمی‌توانی آن را با خود ببری.

2140

If you can’t beat them, join them.

اگر نمی توانی شکستشان دهی، به آنها بپیوند.

2141

If it ain’t broke, don’t fix it.

اگر خراب نشد، تعمیرش نکن.

2142

If it isn’t broken, don’t fix it.

اگر خراب نیست، تعمیرش نکن.

2143

We need a place to stay for the night.

ما به جایی نیاز داریم، که شب آنجا بمانیم.

2144

She is in conflict with her father.

او با پدرش کلنجار می رود.

2145

We started at the same time.

ما همزمان شروع کردیم.

2146

Time turns hair gray.

زمان مو را خاکستری می کند.

2147

Earth is not the centre of the world.

زمین مرکز جهان نیست.

2148

It’s my book.

این کتاب من است.

2149

Any milk or sugar?

شیر؟ شکر؟

2150

Any milk or sugar?

شیر یا شکری هست؟

2151

Any milk or sugar?

شیر یا شکری بود؟

2152

Any milk or sugar?

شیر یا شکر دارید؟

2153

This milk tastes odd.

مزه ی این شیر غیر عادی ست.

2154

I didn’t go to school last Monday.

دوشنبه ی پیش به مدرسه نرفتم.

2155

A ball-pen became a universal handwriting tool, replacing fountain pen.

خودکار سرتوپی دار جایگزین خودکار فواره ای شده به یک ابزار دست نویسی جهانی تبدیل گشت.

2156

A ball-pen became a universal handwriting tool, replacing fountain pen.

خودکار سرتوپی دار تبدیل به یک ابزار دست نویسی جهانی شده، جای خودکار افشانه ای را گرفت.

2157

We live close to the school.

ما نزدیک مدرسه زندگی می کنیم.

2158

We live in the vicinity of the school.

ما در حومه ی مدرسه زندگی می کنیم.

2159

Tom’s efforts have been rewarded.

تلاش های تام ارج نهاده شده اند.

2160

We don’t like rain.

ما باران را دوست نداریم.

2161

We don’t like rain.

ما از باران خوشمان نمی آید.

2162

In aftermath of the accident he lost his sight.

او طی رخدادهای بعد از تصادف بیناییش را از دست داد.

2163

I was in China last year.

سال پیش در چین بودم.

2164

Homicide is punishable by death.

قتل با مرگ مجازات پذیر است.

2165

Homicide is punishable by death.

مجازات قتل مرگ است.

2166

Who taught you to dance?

چه کسی به تو رقص آموخت؟

2167

I have to see him. “Why?”

«باید او را ببینم.» «چرا؟»

2168

What were you doing that moment?

آن لحظه چه می کردی؟

2169

Perhaps you are right.

احتمالا حق با شماست.

2170

Life’s not easy.

زندگی آسان نیست.

2171

He has a life sentence.

محکومیتش مادام العمر است.

2172

He has a life sentence.

او تا آخر عمر محکوم است.

2173

He said he was a friend, but it cut no ice with me.

او گفت از دوستان است، اما این برایم اطمینان بخش نبود.

2174

That gave me a rough idea.

این به من ایده ای کلّی داد.

2175

I don’t see why I need to do this.

متوجه نمی شوم چرا باید این کار را انجام دهم.

2176

I don’t understand why this has to be done.

نمی فهمم چرا این کار باید انجام شود.

2177

The police were hoping that Tom could shed some light on the incident.

پلیس امیدوار بود تام بتواند قضیه را قدری روشن کند.

2178

If we don’t receive Tom’s reply within the next three days, I think we should write him again.

اگر در سه روز آینده پاسخ تام به دستمان نرسد، به نظرم باید دوباره برایش نامه بنویسیم.

2179

Tom got out in front of the library and waited while Mary went to park the car.

تام رفت بیرون روبروی کتابخانه منتظر ماند تا ماری برود ماشین را پارک کند.

2180

Tom’s house is only three blocks away from here.

خانه ی تام فقط سه بلوک آن طرف تر از اینجاست.

2181

Tom circled the block looking for a place to park.

تام به دنبال جایی برای پارک دور بلوک چرخید.

2182

I think Tom will come, but it’s hard to say for sure.

فکر کنم تام می آید. امّا دشوار می توان با اطمینان چنین گفت.

2183

When Tom stopped for a stop sign, his engine stalled.

وقتی تام مقابل تابلوی ایست ایستاد، موتورش واماند.

2184

You aren’t really going to vote for Tom, are you?

تو که واقعا نمی خواهی به تام رای دهی. می خواهی؟

2185

You aren’t really going to kill Tom, are you?

تو که واقعا نمی خواهی تام را بکشی. می خواهی؟

2186

You aren’t really going to join the army, are you?

تو که واقعا نمی خواهی به سپاه بپیوندی. می خواهی؟

2187

You aren’t really going to go to Boston in Tom’s car, are you?

تو که واقعا نمی خواهی با ماشین تام بروی بوستون. می خواهی؟

2188

You aren’t really going to go camping with Tom, are you?

تو که واقعا با تام نمی روی اردو. می روی؟

2189

You aren’t really going to drive Tom’s car, are you?

تو که واقعا نمی خواهی ماشین تام را برانی، می خواهی؟

2190

You aren’t really going to buy Tom’s old tractor, are you?

تو که واقعا نمی خواهی تراکتور کهنه ی تام را بخری، می خواهی؟

2191

You aren’t really going to argue with Tom, are you?

تو که واقعا نمی خواهی با تام مجادله کنی، می خواهی؟

2192

There is an error in this sentence.

خطایی در این جمله هست.

2193

There is a mistake in this sentence.

اشتباهی در این جمله هست.

2194

This sentence contains an error.

این جمله خطا دارد.

2195

He became ever more famous as a critic.

او در نقّادی از هر زمانی مشهورتر شد.

2196

There is little hope that he will recover.

امید کمی به بهبود او هست.

2197

Has anyone of you been to Hawaii?

آیا کسی از شما در هاوائی بوده است؟

2198

I learned German for three years in school and two years in university.

من سه سال در مدرسه و دو سال در دانشگاه آلمانی یاد گرفتم.

2199

You borrow books.

تو کتاب ها را امانت می گیری.

2200

You borrow a book.

تو یک کتاب امانت می گیری.

2201

A poor workman blames his tools.

کارگر بی‌مهارت، ابزار کارش را مقصر می‌داند.

2202

A poor workman blames his tools.

عروس نمی‌توانست برقصد، می‌گفت زمین کج است.

2203

A poor workman blames his tools.

وقتی زمین سفت است، گاو از چشم گاو می بیند.

2204

A cat may look at a king.

استحکام زنجیر به اندازه ضعیف‌ترین حلقه آن است.

2205

A cat may look at a king.

به اسب شاه گفته یابو.

2206

A coward dies a thousand times before his death. The valiant never taste of death but once.

ترسو هزاربار پیش از مرگ می‌میرد. آدم نترس فقط یکبار مزه مرگ را می‌چشد.

2207

A coward dies a thousand times before his death. The valiant never taste of death but once.

ترس برادر مرگ است.

2208

A creaking door hangs longest.

دری که غژغژ می‌کند عمرش بیشتر است.

2209

A creaking door hangs longest.

اجل گشته می میرد نه بیمار سخت.

2210

A creaking door hangs longest.

اجل گشته میرد نه بیمار سخت.

2211

A creaking gate hangs long.

دری که غژغژ می‌کند عمرش بیشتر است.

2212

A creaking gate hangs long.

اجل گشته می میرد نه بیمار سخت.

2213

A creaking gate hangs long.

اجل گشته میرد نه بیمار سخت.

2214

Advice when most needed is least heeded.

هرجا که پند و اندرز لازم آید، کمتر گوش شنوا است.

2215

A fox smells its own lair first.

روباه بوی گندش را زودتر از دیگران استشمام می‌کند.

2216

A fox smells its own lair first.

چوب را که بلند کنی، گربه دزده فرار می‌کند.

2217

A fox smells its own stink first.

روباه بوی گندش را زودتر از دیگران استشمام می‌کند.

2218

A fox smells its own stink first.

چوب را که بلند کنی، گربه دزده فرار می‌کند.

2219

After dinner sit a while, after supper walk a mile.

بعد از نهار کمی استراحت کنید، بعد از شام یک کیلومتر راه بروید.

2220

A good man in an evil society seems the greatest villain of all.

انسان نیک در جمع اشرار، شریرترین آن‌ها به نظر می‌رسد.

2221

A good man in an evil society seems the greatest villain of all.

با بدان منشین که صحبت بد،گرچه پاکی تو را پلید کند. آفتابی بدین بزرگی را، پاره ای ابر ناپدید کند.

2222

A good surgeon has an eagle’s eye, a lion’s heart, and a lady’s hand.

یک جراح خوب دارای چشمی همانند عقاب، دلی مثل شیر و دستی زنانه است.

2223

A guilty conscience needs no accuser.

یک وجدان گناه‌کار به سرزنش دیگران محتاج نیست.

2224

A guilty conscience needs no accuser.

همه‌کاره و هیچ‌کاره.

2225

A jack of all trades is master of none.

همه‌کاره و هیچ‌کاره.

2226

A jack of all trades is master of none.

کسی که همه کار انجام می‌دهد استاد هیچ‌ کاری نیست.

2227

A jack of all trades is master of none.

هرکه به همه کار، به هیچ کار. هرکه به یک کار، به همه کار.

2228

A lie can be halfway around the world before the truth gets its boots on.

حقیقت تا چکمه‌هایش را بپوشد، دروغ نیمی از جهان را دور زده است.

2229

A merry heart makes a long life.

دل‌شاد بودن، عمر انسان را طولانی می‌کند.

2230

A miss by an inch is a miss by a mile.

لغزش در عمل چه یک اینچ، چه یک مایل.

2231

A miss by an inch is a miss by a mile.

آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب

2232

We have a white cat.

ما گربه ی سفيد داريم.

2233

I’m forty years old.

چهل سال دارم.

2234

It’s time to plan ahead.

وقتشه که از پیش برنامه ریزی کنیم.

2235

A half-doctor kills you and a half-religious scholar kills your belief.

نیم‌طبیب خطر جان، نیم‌فقیه خطر ایمان.

2236

Thanks. “You’re welcome.”

تشکر. “خواهش می کنم.”

2237

Albert Einstein once said: “Esperanto is the best solution for the idea of an international language.”

آلبرت انیشتن یک بار گفته است: اسپرانتو بهترین راهکار برای ایده ی زبان جهانی است.

2238

Summer begins early in my country.

تابستان در کشور من زود آغاز می شود.

2239

She begged him to stay with her, but he left home as quickly as he could.

از او خواهش کرد که با او بماند ولی او سریعا خانه را ترک کرد.

2240

He always exaggerates his own abilities and others often believe him.

او همیشه در استعدادهایش مبالغه گویی می کند و دیگران او را باور می کنند.

2241

I will set my alarm clock so that I don’t arrive at work late in the morning.

من ساعت زنگ دارم را کوک می کنم تا دیگر صبح دیر سر کار نروم.

2242

My cooking had almost burnt by the time I came to the kitchen.

غذایم تقریبا سوخته بود وقتی که به آشپز خانه آمدم.

2243

Glorify the ocean, but stay on the ground.

اقیانوس را ستایش کن، اما بر روی خشکی بمان.

2244

This is my favorite track on the entire disc.

این تنها آهنگیه که تو کل این دیسک دوست دارم.

2245

He has a black shirt.

او یک پیراهن سیاه دارد.

2246

No smoke without fire.

تا نباشد چیزکی، مردم نگویند چیزها.

2247

I haven’t heard anything from him since then. I wonder what he’s up to.

از اون موقع به بعد هیچ خبری ازش ندارم. نمی دونم چیکار می خواد بکنه

2248

Cyber activists want to meet with the Supreme Leader.

سایبریها دیدار با رهبری را میخواهند.

2249

In the past, Iranians lived on bread, but today their main food is rice.

در گذشته ایرانی ها با نان زندگی می کردند ولی امروزه غذای اصلی آنان برنج است.

2250

Unprecedented ways should be tried.

باید راههای نرفته را امتحان کرد.

2251

Your time is over.

وقت شما تمام شد.

2252

He arrived safe and sound.

او به‌سلامت رسید.

2253

Tom wondered what had happened.

تام از خود پرسید که چه اتفاقی افتاده است.

2254

Tom said he had to split.

تام گفت او مجبور است برود.

2255

Tom first came to Japan when he was three years old.

تام اولین بار وقتی سه ساله بود، به ژاپن آمد.

2256

Tom doesn’t feel up to going out today.

تام امروز حس و حال بیرون رفتن را ندارد.

2257

Tom does nothing but complain.

تام کاری جز شکایت نمی‌کند.

2258

Tom boarded a train bound for Tokyo.

تام سوار قطار به سمت توکیو شد.

2259

Tom asked several people the same question.

تام از چندین نفر، سوال مشابهی را پرسید.

2260

Tom arrived just in the nick of time.

تام دقیقاً آخرین لحظه رسید.

2261

You should have told me about the problem sooner.

باید زود تر در مورد مشکل به من می گفتی.

2262

There’s no need to hurry. We have plenty of time.

نیازی به عجله نیست. ما زمان زیادی داریم.

2263

I suppose it makes sense to go ahead and pay the bill right now.

به نظرم عاقلانه ست همین الان بری و قبض رو پرداخت کنی

2264

Do you have someplace to stay?

جایی برای ماندن داری؟

2265

He is a university student.

او دانشجوی دانشگاه است.

2266

Sue will meet the Browns.

سو با خانواده برون ملاقات خواهد کرد.

2267

But I don’t want to escape; I want to see Italy.

اما من نمیخواهم فرار کنم، میخوام ایتالیا را ببینم

2268

Women who seek to be equal with men lack ambition.

زنانی که می خواهند با مردان برابر شوند، بلند همت نیستند.

2269

He saved my life.

او زندگی مرا نجات داد.

2270

These are the same kind of car.

اینها خودروهای مشابه هستند.

2271

Since you can change the playback speed on the walkman, I use it to learn French.

به دلیل اینکه می توان سرعت بازتکرار صدا روی دستگاه ضبط صوت همراه را تغییر داد، من از آن برای یادگیری فرانسه استفاده می کنم.

2272

Why don’t you shut up?

چرا خفه نمی شی

2273

The teacher kicked me out of class.

معلم مرا از کلاس بیرون انداخت.

2274

Not knowing what to do, I called her.

بدون اینکه بدانم چه می کنم، به او زنگ زدم.

2275

Don’t touch that! It’s sharp!

دست نزن بهش خیلی تیزه

2276

Let’s do our best again today.

بیایید دوباره امروز نهایت تلاشمون رو بکنیم.

2277

Tom won’t let you go.

تام نمی گذارد شما بروید.

2278

Tom went to the park on Sunday afternoon.

تام بعد از ظهر یکشنبه به پارک رفت.

2279

Tom was terrified.

تام وحشت‌زده بود.

2280

Hey! Come here please!

هی! لطفاً بیا اینجا.

2281

He survived being struck by lightning.

او از اصابت صاعقه، جان سالم به در برد.

2282

Hold your breath! It’s poisonous gas.

نفست رو حبس کن!این گاز سمی است.

2283

You were so close, so we’ll give you one last chance.

ما خیلی نزدیک بودیم، بنابراین فرصت آخری را به تو خواهیم داد.

2284

There’s nothing worth watching on TV today.

امروز در تلویزیون برنامه ای که ارزش دیدن داشته باشد، نیست.

2285

Tom has a sister about your age.

تام یک خواهر هم سن تو داره.

2286

Many people are living illegally in the country.

افراد زیادی بطور غیرقانونی در کشور زندگی می کنند.

2287

I must admit that, despite loving our friendship, I think I’m also starting to love you.

باید اعتراف کنم که علیرغم علاقه ام به دوستی امان، فکر می کنم کم کم دارم عاشق تو می شوم.

2288

I’ll bear that in mind.

من آن را به خاطر خواهم داشت یا مد نظر قرار خواهم داد.

2289

We are Australian.

ما از استرالیا هستیم.

2290

The oldest haircare tool is the comb, invented more than 5000 years ago in Persia.

قدیمیترین ابزار مراقبت از مو، شانه ای است که بیش از 5000 سال پیش، در ایران (پرشیا) اختراع شده بود.

2291

The exhibition will stay open for another month.

نمایشگاه برای یک ماه دیگر باز خواهند ماند.

2292

I don’t adhere to any particular political tendency.

من از هیچ گونه گرایش سیاسی خاص تبعیت نمی کنم.

2293

I know someone who may be interested in your project.

کسی را می شناسم که ممکنه به پروژه شما علاقمند باشه.

2294

Who are you to judge?

تو کی هستی که قضاوت می کنی؟

2295

He doesn’t exist.

او وجود ندارد.

2296

Where in Mexico are you guys going?

شما دوستان به کجاي مکزيک مي‌خواهيد برويد؟

2297

Why don’t I understand English?

چرا من زبان انگلیسی را درک نمی کنم؟

2298

My father stretched after dinner.

پدرم بعد از شام دراز کشید.

2299

I prefer antiquated models.

من مدل‌های عتیقه را ترجیح می‌دهم.

2300

Don’t leave any traces.

هیچ ردپایی باقی نگذار.

2301

She’s wearing a nice hat.

او کلاه زیبایی پوشیده است.

2302

With whom are you talking?

با کی حرف می زنی؟

2303

Who are you talking to?

با کی حرف می زنی؟

2304

If you can’t make peace with yourself, how are you going to make peace with anyone else?

اگر نتوانید با خودتان صلح کنید، چگونه می خواهید با دیگران صلح کنید؟

2305

He is not here.

او اينجا نيست.

2306

She is not here.

او اينجا نيست.

2307

She’ll succeed for sure.

او قطعاً موفق خواهد شد.

2308

Having been left alone, the baby started crying.

بعد از اینکه کودک تنها گذاشته شد، شروع به گریه کردن نمود.

2309

Words hurt more than fists.

کلمات بیشتر از مشت ها آسیب می زنند.

2310

I don’t have a beach house.

من یک خانه ساحلی ندارم.

2311

This stool is made up of leather and wood.

این چهارپایه از چرم و چوب درست شده است.

2312

Don’t call him now.

الآن به او تلقن نکنید.

2313

I have nothing.

من چیزی ندارم.

2314

We dance together.

ما با یکدیگر می رقصیم.

2315

I don’t know what else to do.

من نمی دانم چه کار دیگری باید انجام دهم.

2316

One fourth of the world’s carbon dioxide emissions are from the United States. Its per-capita emissions are also the highest in the world.

یک چهارم انتشار دی اکسید کربن در جهان از ایالات متحده آمریکا است. سرانه انتشار گاز آن نیز بالاترین در جهان است.

2317

Lead is easily bent.

سرب به راحتی خم می شود.

2318

Anyone who says so is a liar.

هر کسی این را بگوید، یک دروغگوست.

2319

He will always love her.

او همیشه وی را دوست خواهد داشت.

2320

You are not trying!

تو تلاش نمی کنی!

2321

Surround yourself only with people who are going to lift you higher.

اطراف خود را با افرادی پر کن که قصد دارند تو را بالاتر ببرند.

2322

Burj Khalifa is currently the tallest skyscraper in the world.

اکنون برج خلیفه بلندترین آسمانخراش دنیا است.

2323

James Bond is not an actor.

جیمز باند هنرپیشه نیست.

2324

If possible, I’d like to receive an answer.

در صورت امکان، مایلم پاسخی دریافت کنم.

2325

Dutch people can speak many languages.

مردم هلند می‌توانند به زبان‌های زیادی صحبت کنند.

2326

The vase that he broke is my aunt’s.

گلدانی را که او شکست، متعلق به عمه من است.

2327

And now what would you like to do?

و الان تو تمایل داری چه کاری انجام دهی؟

2328

It’s very easy to become a member in this library.

عضو شدن در این کتابخانه بسیار آسان است.

2329

This database contains many errors.

این پایگاه داده ها حاوی اشتباهات بسیاری است.

2330

One has to do one’s best in everything.

فرد باید در هر کاری بیشترین تلاش خود را انجام دهد.

2331

I took the elevator down.

با آسانسور پائین رفتم.

2332

Yes, it did happen, but not in this year.

بله، اتفاق افتاد اما نه در امسال.

2333

She got good marks in math.

او در ریاضیات نمرات خوبی گرفت.

2334

I pet a cat today.

من امروز یک گربه را اهلی کردم

2335

He began to talk to the dog.

او شروع به صحبت کردن با سگ کرد.

2336

He started talking to the dog.

او شروع به صحبت کردن با سگ کرد.

2337

She’s a lot older than he is.

او (مونث) خیلی از او (مذکر) پیرتر است.

2338

Phillip isn’t an engineer.

فیلیپ مهندس نیست.

2339

What are you holding in your hand?

چه چیزی در دستت داری؟

2340

Put on your pajamas.

پیژامه ات را بپوش.

2341

How many days are there in a leap year?

یک سال کبیسه چند روز دارد؟

2342

I am reading Persian.

من در رشته زبان فارسی تحصیل می کنم.

2343

Other factors of importance, which make litigation of large corporations more difficult, are the size and complexity of their activities.

یکی دیگر از عوامل مهمی که رسیدگی به جرایم شرکت های بزرگ را دشوار می سازد، وسعت و پیچیدگی فعالیت های آنها است.

2344

Progress, man’s distinctive mark alone, Not God’s, and not the beasts’.

پیشرفت، تنها نشان متمایز انسان است که نه خدا راست و نه شیاطین را.

2345

His mother is writing a letter.

مادر او نامه می نویسد.

2346

We have come to the clear realization of the fact that true individual freedom cannot exist without economic security and independence. Necessitous men are not free men. People who are hungry and out of job are the stuff of which dictatorships are made.

«ما به درک کامل این حقیقت نایل شده ایم که آزادی حقیقی انسان، بدون امنیت و استقلال اقتصادی تحقق نمی یابد. انسانهای نیازمند، انسان های آزادی نیستند. مردمان گرسنه و بیکار، ابزارهای ایجاد حکومت های دیکتاتوری اند

2347

In the leaden backdrop of the dawn, the horseman stands in silence, the long mane of his horse, disheveled by the wind.

بر زمینه سربی صبح، سوار، خاموش ایستاده است و یال بلند اسب اش در باد پریشان می شود.

2348

I am eating.

من در حال خوردن هستم.

2349

Everything flows.

همه چیز جریان دارد.

2350

Everything here is covered in dust.

اینجا، همه چیز در خاک پوشیده شده است.

2351

I realized that I had grown up when I started heeding my parents’ advice.

زمانی که به نصیحت والدینم توجه کردم، فهمیدم که بزرگ شده ام.

2352

He’s not very strict about this.

او در این مورد زیاد سختگیر نیست.

2353

After the accident, he never could move his leg again.

بعد از تصادف، او دیگر نتوانست پایش را تکان دهد.

2354

Atheists will get their comeuppance on Judgment Day.

ملحدان سزای خود را در روز رستاخیز خواهند دید.

2355

He has many troubles.

او مشکلات زیادی دارد.

2356

We had many exciting experiences in the college.

ما تجربه های جالب بسیاری در دانشکده داشتیم.

2357

My brother is coming on Monday.

برادرم روز دوشنبه می آید.

2358

She has lived there for seven years.

او به مدت هفت سال در آنجا زندگی کرده است.

2359

Where did they go?

آنها به کجا رفتند؟

2360

Where is law college?

دانشکده حقوق کجاست؟

2361

Ready, steady….Go!

آماده، بی حرکت …. حرکت!

2362

France is in Western Europe.

فرانسه در اروپای غربی واقع است.

2363

Birds are indicators of the environment. If they are in trouble, we know we’ll soon be in trouble.

پرنده ها شاخص های محیط زیست هستند. اگر آنها با معضل مواجه شوند، می دانیم که ما نیز به زودی معضل خواهیم داشت.

2364

Conservation is a state of harmony between men and land.

حفاظت، وضعیت توازن میان انسان و زمین است.

2365

An unjust peace is better than a just war.

صلح غیرمنصفانه بهتر از جنگ منصفانه است.

2366

If we don’t end war, war will end us.

اگر ما جنگ را به پایان نرسانیم، جنگ ما را به پایان خواهد رساند.

2367

In modern war… you will die like a dog for no good reason.

در جنگ مدرنتو مانند یک سگ بدون هیچ گونه دلیل موجهی خواهی مرد.

2368

In peace, sons bury their fathers. In war, fathers bury their sons.

در زمان صلح، پسران، پدران را دفن می کنند. در زمان جنگ، پدران، پسران را دفن می کنند.

2369

Never think that war, no matter how necessary, nor how justified, is not a crime.

هیچ گاه تصور نکن که جنگ هر چند که ضروری یا موجه باشد، جنایت محسوب نمی گردد.

2370

Only the dead have seen the end of the war.

فقط مرده ها پایان جنگ را شاهد بوده اند.

2371

The best weapon against an enemy is another enemy.

بهترین سلاح علیه یک دشمن، دشمن دیگر است.

2372

A people free to choose will always choose peace.

مردمی که آزادی انتخاب دارند، همواره صلح را انتخاب خواهند کرد.

2373

An eye for an eye only ends up making the whole world blind.

چشم در مقابل چشم در نهایت فقط همه جهان را کور خواهد کرد.

2374

If we have no peace, it is because we have forgotten that we belong to each other.

اگر ما صلح نداریم، به این دلیل است که ما فراموش کرده ایم به یکدیگر تعلق داریم.

2375

The old man spoke with me in French.

پیرمرد به فرانسه با من صحبت کرد.

2376

A good horse knows its rider.

اسب خوب سوارکار خود را می شناسد.

2377

Tom doesn’t believe that Mary is happy.

تام باور نمی کند که مری خوشبخت است.

2378

The vase is on the table.

گلدان روی میز است.

2379

Do I need to explain the reason to him?

آیا لازم است دلیل را به او توضیح دهم؟

2380

I can’t promise you anything.

من نمی توانم به تو هیچ قولی بدهم.

2381

She shut the door.

او در را بست.

2382

His mother was a singer.

مادر او یک خواننده بود.

2383

I want to see your older sister.

می خواهم خواهر بزرگتر شما را ملاقات کنم.

2384

She is Tom’s older sister.

او خواهر بزرگتر تام است.

2385

African folklore is very interesting.

ادبیات بومی آفریقا بسیار جالب است.

2386

Mother Earth.

زمین، مادر ما.

2387

I bathe daily.

روزانه حمام می کنم.

2388

I bathe every day.

من هر روز حمام می کنم.

2389

Our marriage is over.

ازدواج ما به پایان رسیده است.

2390

You doubt my loyalty?

تو در مورد وفاداری من شک داری؟

2391

The king is dead, long live the king!

پادشاه مرده است، زنده باد پادشاه!

2392

In Japan there are four seasons a year.

در ژاپن، هر سال چهار فصل دارد.

2393

Our summer is short, but warm.

تابستان ما کوتاه و گرم است.

2394

She will have a child next month.

کودک او ماه آینده به دنیا خواهد آمد.

2395

Tell me when he returns.

به من بگو کی او بازخواهد گشت.

2396

The woman stands before the library.

زن جلوی کتابخانه ایستاد.

2397

Where do you want to sell this?

این را می خواهی کجا بفروشی؟

2398

The danger was not apparent.

خطر آشکار نبود.

2399

I wear a suit, but not a tie.

من کت پوشیدم، اما بدون کراوات.

2400

Ask him when the next plane will be.

از او بپرس هواپیمای بعدی کی خواهد بود.

2401

John doesn’t know how to play guitar.

جان نمی داند چگونه گیتار بنوازد.

2402

What is your line of work?

حرفه شما چیست؟

2403

The crocodile is a protected species.

تمساح از گونه های تحت حمایت است.

2404

Can you watch my dog while I’m away?

می توانی وقتی من در سفر هستم از سگم مراقبت کنی؟

2405

We’ll continue after the film.

ما بعد از فیلم ادامه خواهیم داد.

2406

Do you know how my friends describe me?

می دانی دوستانم چگونه مرا توصیف می کنند؟

2407

Your Chinese is awesome already.

زبان چینی شما الان هم عالی است.

2408

This cola has lost its fizz and doesn’t taste any good.

این کولا گاز خود را از دست داده است و طعم خوبی ندارد.

2409

Tom is a silly man.

تام مرد احمقی است.

2410

Tom wants to change the world.

تام می خواهد جهان را تغییر دهد.

2411

Heed the advice of the wise, make your most endeared goal, The fortunate blessed youth, listen to the old wise soul.

نصیحـت گوش کن جانا که از جان دوست‌تر دارند، جوانان سـعادتـمـند پـند پیر دانا را.

2412

My mom wants me to study in Switzerland.

مادرم می خواهد که من در سوئیس درس بخوانم.

2413

This gun is reportedly very powerful.

طبق گزارش،اسلحه خیلی قدرتمند است.

2414

I watched a great movie recently.

اخیراً یک فیلم عالی دیدم.

2415

Will you stand up like a man, at home and take your stand for democracy?

آیا همانند یک مرد برخواهی خواست در میهن ات و از دموکراسی جانبداری خواهی نمود؟

2416

Addiction is one of the problems of the youth of our day.

اعتیاد یکی از مشکلات جوانان دوران معاصر است.

2417

Sorry, could you turn the radio off?

ببخشید، می توانیدرادیو را خاموش کنید؟

2418

Tom can hold his breath for five minutes.

تام می تواند نفسش را برای 5 دقیقه حبس کند.

2419

Don’t patronize me.

بچه نیستم می فهمم.

2420

Don’t patronize me.

خودم بلدم چیکار کنم. (وقتی کسی طوری رفتار می کنه که انگار بلد نیستی یا نمی دونی یا می خواد کمکت کنه)

2421

China is larger than Japan.

چین بزرگتر از ژاپن است.

2422

It’s hard to tell you from your brother.

تشخیص دادن تو از برادرت دشوار است.

2423

When I was young, my father used to take me to school.

پدر من همیشه مرا به مدرسه می رساند وقتی که من کوچک بودم.

2424

The law should be clear.

قانون باید روشن باشد.

2425

Where’s my phone book?

دفتر تلفنم کجاست؟

2426

He was working hard.

او به‌شدت کار می‌کرد.

2427

She was working hard.

او به‌شدت کار می‌کرد.

2428

For whom have you brought the bone?

برای چه کسی این استخوان را خریده ای؟

2429

He stayed here for a short time.

او برای مدت کوتاهی در اینجا ماند.

2430

Please hold my place in line.

لطفا جای منو تو صف نگه دار

2431

I don’t like very long holidays.

من تعطیلات خیلی طولانی را دوست ندارم.

2432

The Persian Gulf is located between Iran (Persia) and the Arabian Peninsula.

خلیج فارس بین ایران و شبه جزیره عرب قرار دارد.

2433

Iranian people strongly believe in the Persian character of the Persian Gulf.

مردم ایران به شدت به ماهیت پارسی خلیج فارس باور دارند.

2434

Persian Gulf is an element of historical identity of Iranian People.

خلیج فارس بخش از هویت تاریخی ایرانیان است.

2435

The damage has been done.

خسارت وارد شده است.

2436

Now it’s time for the weather forecast.

اکنون زمان پیش بینی هواست.

2437

I’d never leave my house in slippers.

من بودم هیچ وقت با دمپایی بیرون از خونه نمی رفتم

2438

The chair is made of wood.

صندلی از چوب درست شده است.

2439

The peace we have today is the result of lengthy peace talks.

صلحی که ما امروز داریم، نتیجه مذاکرات طولانی صلح است.

2440

The ring is cursed.

حلقه نفرین شده است.

2441

I owe you my life.

من زندگیم را به شما مدیون هستم.

2442

I want to buy that.

می خواهم آن را بخرم.

2443

You should get some rest.

تو باید قدری استراحت کنی

2444

Against all expectations, we became good friends.

برخلاف انتظارهمه ما دو تا دوست خوب شدیم.

2445

I’m sorry to call you this late at night, but I really needed someone to talk to.

متأسفم که شب اینقدر دیروقت به شما زنگ می‌زنم، ولی واقعاً احتیاج داشتم که با کسی حرف بزنم.

2446

I think that China will play an active role.

فکر می‌کنم چین نقش فعالی خواهد داشت.

2447

Epicure used to write: “I do not fear death. When it is death, I am not, when I am, it is not death.”

اپیکور نوشته است: من از مرگ نمی ترسم. زمانی که مرگ باشد، من نیستم، زمانی که من هستم، مرگ نیست.

2448

The food is getting cold.

غذا سرد شد.

2449

She’s an excellent brain surgeon.

او یک جراح بسیار خوب مغز است.

2450

We’ll see how it goes.

خواهیم دید چطوری پیش میره.

2451

Nothing is as simple as it seems.

هیچ چیزی به آن سادگی که به نظر می‌رسد، نیست.

2452

The weather is very hot.

هوا بسیار گرم است.

2453

I imagined that brilliant people disappeared to some secret place.

تصور می کردم آدم های باهوش در مکانی سری ناپدید می شوند.

2454

I only wish I were part of it.

فقط آرزویم این است که بخشی از آن بودم.

2455

Lord! I object.

خدایا! من اعتراض دارم.

2456

That which does not kill us makes us stronger.

چیزی که ما را نکشد، قویترمان می کند.

2457

Don’t walk behind me; I may not lead. Don’t walk in front of me; I may not follow. Just walk beside me and be my friend.

پشت سر من قدم نزن، من راهنمای تو نیستم. جلوی من راه نرو، من ترا دنبال نخواهم کرد، فقط در کنار من قدم بزن و دوست من باش.

2458

A man without ethics is a wild beast loosed upon this world.

انسان بدون اخلاقیات، هیولای وحشی است که در این جهان رها شده است.

2459

Nothing is more despicable than respect based on fear.

چیزی نفرت انگیزتر از احترام از روی ترس نیست.

2460

Blessed are the hearts that can bend; they shall never be broken.

مقدسند قلب هایی که می توانند عزم خود را جزم کنند، آنها هیچگاه نخواهند شکست.

2461

He who is cruel to animals becomes hard also in his dealings with men. We can judge the heart of a man by his treatment of animals.

کسی که با حیوانات رفتار ظالمانه ای دارد، در رفتارهای خود با نوع بشر نیز سنگدل خواهد بود. ما می توانیم در مورد شخصیت و وجدان یک انسان از روی رفتار او با حیوانات قضاوت نماییم.

2462

In law a man is guilty when he violates the rights of others. In ethics he is guilty if he only thinks of doing so.

در حقوق، انسان زمانی مجرم است که حقوق دیگران را نقض می کند. در اخلاق، حتی زمانی که انسان به انجام چنین کاری می اندیشد نیز گناهکار شمرد می شود.

2463

To be is to do.

بودن، عمل کردن است.

2464

To avoid criticism do nothing, say nothing, be nothing.

برای اجتناب از انتقاد، کاری نکن، حرفی نزن، چیزی نباش.

2465

As soon as you trust yourself, you will know how to live.

به محض اینکه به خودت اعتماد کنی، خواهی فهمید که چگونه زندگی کنی.

2466

Enjoy when you can, and endure when you must.

لذت ببر وقتی که می توانی، و تحمل کن؛ وقتی که مجبوری.

2467

All his teeth were sound.

همه دندانهای او سالم بودند.

2468

A sane mind is in a sound body.

عقل سالم در بدن سالم است.

2469

He died and his soul went to hell.

او مرد و روحش به جهنم رفت.

2470

My mother is a kind soul.

مادرم انسان مهربانی است.

2471

I am still alone.

همچنان تنهایم.

2472

This is not an emergency issue.

این مسئله اورژانس نیست.

2473

What is negative right and positive right?

حق مثبت و حق منفی چیست؟

2474

I hear your childish laughter.

صدای خنده کودکانه ات را می شنوم.

2475

When did you interrupt your summer vacation?

متى قطعت اجازتك الصيفيه؟

2476

I must know.

من باید بدانم.

2477

Hi, Father.

سلام بابا.

2478

This tea is very nice.

این چای بسیار خوب است.

2479

There are many children in the park.

اینجا در پارک بچه های زیادی هستند.

2480

Hi John! How are you?

سلام جان! حالت چطور است؟

2481

I don’t want to take that risk.

من قصد ندارم آن ریسک را بکنم.

2482

Whatever he does, it makes no difference to me.

چیزی که او انجام می دهد برای من تفاوتی ندارد.

2483

He doesn’t read any more books.

او زیاد کتاب نمی خواند.

2484

Mary is studying in her room now.

مری در حال مطالعه در اتاق خود است.

2485

Oh my God! There is no objection in your kingdom.

خدایا! من اعتراض ندارم.

2486

Whose dictionary is it on the table?

لغت نامه روی میز مال چه کسی است؟

2487

The shop is opposite the bank.

مغازه، مقابل بانک است.

2488

The food is ready.

غذا حاضر است.

2489

Quick!

عجله کن.

2490

There is a test tomorrow.

فردا امتحان داری؟

2491

Ah, I thank you, my dear.

آه، تشکر می کنم از شما، عزیز من.

2492

John was born in America.

جان در آمریکا متولد شده است.

2493

Arabic is my mother tongue.

عربي زبان مادری من است.

2494

Are you a singer?

شما یک خواننده هستید؟

2495

My teacher recommended that dictionary.

معلم‌ام آن واژه‌نامه را توصیه کرد.

2496

There is no polluted air in our city.

در شهر ما آلودگی هوا نیست.

2497

I like travelling by train.

من دوست دارم با قطار مسافرت کنم.

2498

It was a big help to me.

این یک کمک بزرگ برای من بود.

2499

It is fantastic.

فوق العاده است.

2500

I would like to thank you for your great job.

من می خواهم به شما برای کار بزرگ شما تشکر می کنم.

2501

This site is really great!

این سایت واقعا بزرگ است!

2502

I will recommend this website to all my friends.

من این وب سایت را به همه دوستان من توصیه مى كنم.

2503

Thanks a lot and many regards to you all.

با تشکر زیاد و توجه بسیاری را به همه شما.

2504

I like English and Farsi very much.

من دوست دارم به زبان انگلیسی و فارسی بسیار است.

2505

Thank you from the bottom of my heart.

با تشکر از شما از ته دلم.

2506

Everyone has the right to education.

هر کس حق دارد که از آموزش و پرورش بهره‌مند شود.

2507

Elementary education shall be compulsory.

آموزش ابتدائی اجباری است.

2508

What is the truth?

حقیقت چیست؟

2509

Where can we find the truth?

حقیقت را در کجا می توانیم بیابیم؟

2510

What is the difference between reality and truth?

فرق میان حقیقت و واقعیت چیست؟

2511

Tom said that he was too busy to eat.

تام گفت اینقدر سرش شلوغه که نمیتونه غذا بخوره.

2512

She was anxious about her job.

او نگران شغل خود بود.

2513

She asked anxiously.

او با نگرانی سوال کرد.

2514

I don’t like any of this.

من هیچ یک از اینها را دوست ندارم.

2515

There wasn’t anyone there.

هیچ کس آنجا نبود.

2516

The fundamental aspect of imprisonment is the loss of liberty.

مهمترین ویژگی حبس، از دست دادن آزادی است.

2517

Freedom from hunger is a must for all.

رهایی از گرسنگی یک ضرورت برای همگان است.

2518

Stay back.

عقب واستا.

2519

When I die, I want to die like my grandfather who died peacefully in his sleep. Not screaming like all the passengers in his car.

وقت مرگ، دوست دارم مانند پدربزرگم که در خواب با آرامش مرد، بمیرم، نه جیغ زنان مانند همه مسافران ماشینش.

2520

The only mystery in life is why the kamikaze pilots wore helmets.

تنها راز زندگی این است که چرا خلبانان کامی کازه، کلاه ایمنی می پوشیدند.

2521

Your heart is free. Have the courage to follow it.

قلب تو آزاد است. فقط شجاعت دنبال کردن آن را داشته باش.

2522

If you never do anything, you never become anyone.

اگر هیچگاه کاری انجام ندهی، هیچ وقت کسی نخواهی شد.

2523

Artists use lies to tell the truth, while politicians use them to cover the truth up.

هنرمندان از دروغ برای بیان حقیقت استفاده می کنند، در حالیکه سیاستمداران آن را برای پنهان کردن حقیقت به کار می برند.

2524

A man who doesn’t spend time with his family cannot be a real man.

مردی که وقتی را با خانواده اش نگذراند، مرد واقعی نیست.

2525

There is some comfort in the emptiness of the sea, no past, no future.

در پوچی دریا آرامشی است، نه گذشته ای، نه آینده ای.

2526

He’s my half-brother.

اون برادر ناتنی منه

2527

Don’t even think of it.

اصلاً فکرش را هم نکن.

2528

Tell the others to hurry up.

به دیگران بگو عجله کنند.

2529

Tom was my best friend when I was a kid.

وقتی که من بچه بودم، تام بهترین دوست من بود.

2530

We demand justice.

ما درخواست عدالت داریم.

2531

The dog breathed with difficulty.

سگ به سختی نفس کشید.

2532

It is time to go.

موقع رفتن است.

2533

Anytime you want.

هر وقت که بخواهی.

2534

He was accorded permission to use the device.

به او اجازه داده شد که از دستگاه استفاده کند.

2535

What is principle of equidistance?

اصل خط منصف چیست؟

2536

How much is the dollar now?

دلار الان چقدر میشه؟

2537

Why won’t Tom let you use his car?

چرا تام اجازه نمی دهد از ماشین اش استفاده کنی؟

2538

Where are we now?

ما اکنون کجا هستیم؟

2539

What’s up with Tom?

تام چشه؟

2540

I don’t know exactly what it means.

نمی دونم دقیقا معنیش چی میشه

2541

A watermelon is full of water.

هندوانه پر از آب است.

2542

I’m not afraid of Tom.

من از تام نمی ترسم.

2543

It doesn’t look like we’ll get paid this week.

به نظر نمی رسه این هفته حقوق بگیریم

2544

Hello.

سلام

2545

How do you do.

از دیدن شما خوشوقتم.

2546

Bye.

خداحافظ.

2547

He broke with his partners.

او با شرکایش به هم زد.

2548

He is a beginner.

او تازه کار است.

2549

It did more harm than good.

بیشتر ضرر رسوند تا منفعت.

2550

She’s wide awake.

او کاملاً بیدار است.

2551

Today, the president of Iran signed the international human rights agreement.

امروز، رئيس جمهور ایران تقافق نامه حقوق بشهر بین المللی را امضاء کرد.

2552

Today, the president of Iran signed the international human rights agreement.

امروز، رئیس جمهور ایران، توافقنامه بین المللی حقوق بشر را امضاء کرد.

2553

You can’t treat me like this.

تو نمی تونی با من اینجوری رفتار کنی.

2554

You were told to stay on the ship.

بهت گفته شد که تو کشتی بمونی.

2555

I showed him my room.

اتاق‌ام را به او نشان دادم.

2556

I showed my room to him.

اتاق‌ام را به او نشان دادم.

2557

I showed my room to her.

اتاق‌ام را به او نشان دادم.

2558

Time to eat!

وقت خوردنه!

2559

I want to go.

میخواهم بروم.

2560

I’m glad to have met you.

خوشحالم که توانستم شما را عمیقاً بشناسم.

2561

I’m glad to have met you.

خوشحالم که توانستم با شما آشنا شوم.

2562

It’s a long way between our houses.

بین خانه های ما فاصله زیادی است.

2563

You may have left your cellphone at home.

شاید تلفن همراه تان را در خانه جا گذاشته اید.

2564

It’s not polite to stare at others.

ذل زدن به افراد دیگر کار مودبانه‌ای نیست.

2565

They told us we could go home because of the snow.

آنها به ما گفتند که به خاطر برف می توانیم به خانه هایمان برویم.

2566

It exploded like gunpowder.

مثل باروت منفجر شد.

2567

The weather is so hot.

هوا بسیار گرم است.

2568

She works slowly.

او به آرامی کار می کند.

2569

What do you mean by Human?

منظورتان از انسان چیست؟

2570

Is there really a sustainable peace?

آیا واقعاً صلح پایداری وجود دارد؟

2571

The people are under pressure.

مردم تحت فشار هستند.

2572

Is there such a thing as an honest politician?

آیا چیزی بعنوان سیاستمدار درستکار وجود دارد؟

2573

She worked so hard that eventually she became ill.

او آنقدر زیاد کار میکند که بالاخره بیمار میشود.

2574

How’s Tom?

تام حالش چطوره؟

2575

He felt a little guilty.

یکمی احساس گناه می کنه.

2576

Let’s see if Tom is at home.

اجازه بده ببینیم تام در خانه است؟

2577

I want you to go home.

از شما می خواهم به خانه بروید.

2578

I don’t want to fight anymore.

دیگر نمی خواهم مبارزه کنم.

2579

I just want to know what’s going on.

فقط می خوام بدونم چه خبره.

2580

A cold wind is blowing.

باد سردی می وزد.

2581

What is the price of peace?

بهای صلح چیست؟

2582

Look at me and listen to me.

به من نگاه کن و حرف مرا بشنو.

2583

I just want to ask you some questions.

فقط می‌خواهم چند سؤال از شما بپرسم.

2584

Actually, I did want to ask you one thing.

در واقع، می خواستم از شما یک چیزی را بپرسم.

2585

There’s no wind here.

اینجا بادی نیست.

2586

Here there’s no wind.

اینجا بادی نیست.

2587

If you want my help, you’ll have to ask for it.

اگر کمک نیاز داری باید از من بخوای

2588

I want you to stand guard.

ازت می خوام نگهبانی بدی

2589

I just wanted to tell you I ran into Tom this morning.

فقط می خواستم بگم امروز صبح تام رو دیدم اتفاقی

2590

There is no breeze here.

اینجا بادی نیست.

2591

I’ll never be happy again.

من هیچگاه دوباره شاد نخواهم شد.

2592

If blaming me makes you feel better, go right ahead.

اگه سرزنش کردن من آرومت می کنه باشه بگو.

2593

He showed me around.

اطراف رو بهم نشون داد.

2594

Her family loved me.

خانواده (آن دختر) من را دوست داشتند

2595

Her daughter is sick.

دختر (آن) خانم بیمار است

2596

You can’t get there from here.

شما از اینجا نمی توانید به آنجا برسید.

2597

Everybody in the audience sang along.

همه حضار همراه با خواننده می خوندند

2598

Do you know the meaning of “climate refugee”?

آیا شما معنیآواره شرایط اقلیمیرا می دانید؟

2599

That’s debatable.

این قابل بحث است

2600

Nobody volunteered.

هیچ کس داوطلب نشد.

2601

I see.

میبینم

2602

I see.

فهمیدم

2603

I hate his talking big on every occasion.

از اینکه در مورد هر چیزی با ادعا حرف می زنه متنفرم.

2604

It’s an Indian dish.

این یک غذای هندیه.

2605

The father is educating his son.

پدر پسرش را تربیت می‌کند.

2606

Are they in Paris?

آیا آنها در پاریس هستند؟

2607

The book is on the table.

کتاب روی میز است.

2608

It’s not that high off the ground.

اینقدر از زمین بالا نیست

2609

Does it get much sun?

نور می گیره؟ (اتاق)

2610

How late is the last train?

آخرین قطار چه ساعتی حرکت می کنه؟

2611

There’s always a woman in between.

همیشه پای یک زن در میان است.

2612

My my! Don’t you look handsome!

به به! چه خوشکل شدی!

2613

I’m looking for a song name. “How does it go?” “It goes like da dada da da.”

دنبال اسم یک آهنگ می گردم. یکمش رو بخون. این جوریه دین دینگ دینگ

2614

I’ve had this song stuck in my head for two days!

دو روزه این آهنگ تو مغزم گیر کرده!

2615

The forecast calls for rain.

هواشناسی پیش بینی بارندگی کرده.

2616

We were talking that this guy I know walked by.

داشتیم صحبت می کردیم که این یارو که می شناختمش رد شد.

2617

Shall we go to a little more upscale restaurant?

میشه بریم به یک رستوران شیک تر.

2618

This is a low end restaurant.

رستوران شیکی نیست.

2619

I was tossing and turning all the night.

تمام شب تو جام وول می خوردم.

2620

Why would you go all the way into the city to get a burger when there are many burger places here, across the street?

چرا این همه راه رو بری تو شهر برای یک ساندویچ وقتی این همه ساندویچی اون ور خیابون هست؟

2621

She said she can’t come, what a party pooper!

گفت که نمی یاد. خیلی ضد حاله.

2622

Damn! This toaster tries to make a monkey out of me.

لعنتی! این تستر می خواد منو ضایع کنه.

2623

I’m feeling a little under the weather today.

امروز یکمی حالم بده.

2624

It’s a blessing in disguise.

وقتی چیزی به نظر بد میاد ولی نتیجه ش خوبه.

2625

I meant to ask you a question in the meeting but I missed out.

می خواستم یک سوال ازت بپرسم توی جلسه ولی یادم رفت.

2626

They are very this-is-what-you-paid-for type of thing.

اونا از این آدما هستن که فک می کنند به اندازه ای که پول دادی می گیری.

2627

Sorry, I know you’ve been sidetracked by the issue many times, but I have a question.

ببخشید می دونم زیاد حواست رو پرت کردم ولی یک سوال دارم.

2628

It needs to be done in the same way.

باید به همون روش انجام بشه.

2629

These things are very hard to come by these days.

این چیزا این روزا سخت به دست میاد.

2630

If the budget gets exceeded then we will need to kick in a couple of dollars.

اگه هزینه ش بیشتر از بودجه بشه اون موقع باید خودمون اضافی ش رو بدیم.

2631

Yesterday evening? As in what time?

دیروز غروب؟ چه ساعتی؟

2632

Nowadays, a single room contains both the toilet and the bathtub.

این روزا دستشویی و حمام یکیه.

2633

My backyard is one step down and lower than the ground.

حیات من یک پله پایین تر از زمینه.

2634

I haven’t bothered checking it.

حال نداشتم چک کنم.

2635

It fills it up way too fast!

خیلی سریع پرش می کنه.

2636

Do you sell eggs by the kilo or by the dozen?

تخم مرغ رو کیلویی می فروشید یا بسته ای؟

2637

You’re not half as clever as you think you are.

تو نصف هوشی هم که فکر می کنی رو نداری.

2638

He is twice as old as me.

اون دوبرابر سن من رو داره.

2639

She was acting as if she was in charge.

یک طوری رفتار می کرد انگار که مسئولیتش با اون بود.

2640

She has never asked a favour of anybody.

هیچ وقت از کسی نخواسته که براش کاری انجام بده.

2641

Could you shout to Tom and tell him it’s breakfast time?

می شه یک داد بزنی سر تام و بگی وقت صبحانه ست؟

2642

I last saw him in the car park.

آخرین بار توی پارکینگ دیدمش.

2643

We’re booked on flight 308.

ما پرواز 308 رو رزرو کردیم.

2644

He’ll come before lunch if he comes at all.

قبل از ناهار میاد البته اگر اصلا بیاد.

2645

At first I paid little attention, but slowly my interest awoke.

اول زیاد بهش توجه نکردم ولی بعد یواش یواش نظرم بهش جلب شد.

2646

The car you sold me is too big for us. Can I sell it back to you?

ماشینی که به من فروختی برای ما بزرگه. می شه بهت بفروشمش؟

2647

Why don’t you be a good boy and sit down?

چرا مثل یک بچه خوب نمی شینی؟

2648

It’s too late now. Besides, it’s starting to rain.

الان خیلی دیره. تازه بارون هم می خواد بیاد.

2649

Tom bet Mary dinner that it doesn’t rain this week.

تام با ماری سر یک شام شرط بستند که این هفته بارون نمی یاد.

2650

I don’t feel good or rather, I feel terrible.

حالم خوب نیست یا بهتر بگم حالم افتضاحه.

2651

Get your big feet off my flowers.

پاهای گنده ت رو از رو گل های من بردار.

2652

He is a bit of a fool, if you ask me.

یکمی نادانه اگر از من بپرسی.

2653

She’s done nothing but cry all day.

همه روز به جز گریه هیچ کار دیگه ای نکرد.

2654

I would have been in real trouble but for your help.

بدون کمک تو حتما تو دردسر واقعی می افتادم.

2655

I got where I am by hard work.

به سختی به اینجا که هستم رسیدم.

2656

You could have let me know you were going out tonight.

می تونستی به من بگی که امشب می ری بیرون.

2657

You can come as often as you like.

هر بار که دوست داشته باشی می تونی بیایی.

2658

Leaves go brown in autumn.

برگ ها قهوه ای می شن توی پاییز.

2659

Suddenly everything went black and I lost consciousness.

یک دفعه همه چیز سیاه شد و من بی هوش شدم.

2660

Cheese goes mouldy if you don’t put it in fridge.

پنیر کپک می زنه اگه نگذاریش توی یخچال.

2661

He is very sick.

او به شدت بیمار است.

2662

I’ve never seen a bird like that, before or since.

هیچ پرنده ای مثل اون ندیدم. نه قبلش و نه بعدا.

2663

Close that door.

ان درب را ببند.

2664

We see each other every day.

ما یک روز درمیان همدیگر را می بینیم.

2665

Don’t hold your breath.

نفست رو نگه ندار.

2666

Don’t make me go.

منو مجبور به رفتن نکن.

2667

Tom has run away.

تام فرار کرده است.

2668

He looked through the microscope.

او زیر میکروسکوپ را نگاه کرد.

2669

When I was a child, our house seemed bigger than now.

هنگامی که بچه بودم، خانه مان بزرگ تر از اکنون به نظر می رسید.

2670

When you’re with children, speak like a child!

هنگامی که با بچه ها هستید، مانند بچه ها حرف بزنید!

2671

There’s nothing to eat in the kitchen.

هیچ چیزی برای خوردن در آشپزخانه نیست.

2672

I’m leaving, goodbye!

من می‌روم، خداحافظ!

2673

An apple fell on the ground.

سیبی روی زمین افتاد.

2674

My father always sent me to school when I was little.

پدر من همیشه مرا به مدرسه می رساند وقتی که من کوچک بودم.

2675

They support the soldiers with sufficient food and water.

آنها با آب و غذای کافی سربازان را پشتیبانی می کنند.

2676

Have you gone crazy?

دیوانه شده ای؟

2677

I asked Tom to keep quiet.

من از تام خواستم ساکت بماند.

2678

If you don’t kill them, they’ll kill you.

اگه تو اونا رو نکشی، اونا تو رو می‌کشن.

2679

What did you eat for dinner?

شام چی خوردی؟

2680

What color is this?

این چه رنگیه؟

2681

Today is the first and the last day for me.

امروز برای من روز اول و آخره.

2682

Believe it or not, peaches and almonds are related.

باور کنی یا نه، هلو و بادوم به هم مربوطن. (Bāvar koni yā na, hulu o bādum be ham marbutan)

2683

Believe it or not, peaches and almonds are in the same family.

باور کنی یا نه، هلو و بادوم از یه خونوادن. (Bāvar koni yā na, hulu o bādum az ye xunevādean)

2684

Where is the market?

بازار کجاست؟ (?Bāzār kojāst)

2685

Do you like this?

از این خوشت میاد؟ (?Az in xošet miyād)

2686

I’m not here.

من اینجا نیستم. (.Man injā nistam)

2687

Why did you abandon me?

چرا ترکم کردی؟ (?Ĉerā tarkam kardi)

2688

I brought you some more books to read.

برات چند تا کتاب آوردم که به بخونی.

2689

I brought you some water.

برات کمی آب آوردم. (.Barāt kami āb āvordam)

2690

I brought you this.

اینو برای تو آوردم. (.Ino barā ye to āvordam)

2691

My favorite food is ice cream.

بستنی خوراکی مورد علاقۀ من است. (Bastani xorāki ye mored e alāqe ye man ast)

2692

These shoes were made in Italy.

این کفش‌ها ساخت ایتالیا هستند.

2693

I’m going to go sell my car this afternoon.

من امروز بعد از ظهر می‌روم که ماشینم را بفروشم.

2694

I called you three hours ago.

من سه ساعت پیش با شما تماس گرفتم.

2695

I called you three or four times, but you never answered your phone.

من سه چهار بار با شما تماس گرفتم، ولی شما جواب ندادید.

2696

I called your office today, but you weren’t in.

من امروز با دفتر شما تماس گرفتم، ولی شما نبودید.

2697

He drives without licence.

او بدون گواهینامه رانندگی می‌کند.

2698

The sun is a star.

خورشید یک ستاره است.

2699

I can give you some money if you need it.

من می‌توانم به شما مقداری پول بدهم اگر نیاز دارید.

2700

The cat caught the mouse.

گربه موش را گرفت.

2701

Who will be the next pope?

پاپ بعدی چه کسی خواهد بود؟

2702

Do you speak Russian?

آیا تو به روسی صحبت می‌کنی؟

2703

I come from Holland.

من از هلند میام.

2704

She loves flowers.

او عاشق گل هاست.

2705

Where is the taxi?

تاکسی کجاست؟

2706

I don’t think I like you anymore.

فکر نمی کنم دیگر تو را دوست داشته باشم.

2707

I gave Tom everything he asked for.

من به تام هر چیزی را که خواسته بود، دادم.

2708

Is your mum at home?

آیا مادرت در خانه است؟

2709

This is my computer.

این کامپیوتر من است.

2710

I’ve already considered that possibility.

من واقعاً آن احتمال را در نظر گرفته ام.

2711

I never had any reason to hurt Tom.

من هیچگاه دلیلی برای صدمه زدن به تام نداشتم.

2712

Do you think I don’t care?

آیا فکر می‌کنی که من اهمیتی نمی‌دهم؟

2713

I think you did great.

فکر می کنم عالی کارتون را انجام دادید.

2714

I have two cats.

من دو گربه دارم.

2715

I’m going to be in my room.

من در اتاقم خواهم بود.

2716

Iranian people are peace loving.

مردم ایران خواهان صلح هستند.

2717

The car was stolen.

ماشین سرقت شد.

2718

We have to find Tom before it gets dark.

باید قبل از اینکه هوا تاریک شود، تام را پیدا کنیم.

2719

I’m not afraid of lightning.

من از آذرخش نمی‌ترسم.

2720

Tom will be fine, won’t he?

تام حالش خوب می‌شه، مگه نه؟

2721

I was just here yesterday.

من فقط ديروز اينجا بودم.

2722

Tom became serious.

تام جدی شد.

2723

Why are you here today?

چرا امروز اینجا هستی؟

2724

The coins are made of metal.

سکه‌های پول فلزی‌اند.

2725

You should order in advance.

باید از قبل سفارش دهید.

2726

It was rainy for three days.

سه روز پشت‌سرهم باران بارید.

2727

Who has gone to their homes?

چه کسانی به خانه خودشان رفتند؟

2728

It’s not a good idea to ask a woman how old she is.

ایده خوبی نیست که از یک زن بپرسید شما چند سالتونه؟

2729

I think, therefore I am.

من فکر می‌کنم, پس هستم.

2730

You cannot change what you refuse to confront.

تو نمی توانی چیزی را که از روبه رو شدن با آن اجتناب می کنی، تغییر دهی.

2731

Don’t think of cost. Think of value.

به قیمت فکر نکن، به ارزش بیندیش.

2732

Sometimes you need to distance yourself to see things clearly.

گاهی اوقات لازم است خودت را دور کنی تا همه چیز را واضح تر ببینی.

2733

No matter how many mistakes you make or how slow you progress, you are still way ahead of everyone who isn’t trying.

مهم نیست که چقدر اشتباه می کنی یا اینکه چقدر آهسته پیشرفت می کنی، مهم این است که از همه آنهایی که تلاش نمی کنند، هنوز جلوتر هستی.

2734

Saying someone is ugly doesn’t make you any prettier.

زشت دانستن دیگران، تو را زیباتر نمی کند.

2735

Making a hundred friends is not a miracle. The miracle is to make a single friend who will stand by your side even when hundreds are against you.

با صد نفر دوست شدن معجزه نیست. معجزه این است که فقط یک دوست بیابی که در زمانی که صدها نفر علیه تواند، در کنار تو باشد.

2736

In life, if you don’t risk anything, you risk everything.

در زندگی اگر هیچگاه ریسک نکنی، همه چیز را ریسک کرده ای.

2737

I feel very sorry for Tom, poor fellow.

من خیلی احساس تاثر می کنم برای تام ، این طفلک بیچاره.

2738

I went to the cinema yesterday.

من ديروز به سينما رفتم

2739

I love playing tennis more than swimming.

تنیس بازی را بیشتر از شنا کردن دوست دارم.

2740

I’m not a doctor.

من دکتر نیستم.

2741

Oh, really?

اوه، واقعاً؟

2742

I’m swimming in the ocean.

در اقیانوس شنا می کنم.

2743

I’m writing a letter.

من نامه را می نویسم.

2744

I’m eating a pineapple.

من آناناس را می خورند.

2745

The speed limit was 60 mph.

حد مجاز سرعت 60 مایل بر ساعت بود.

2746

Tom seems to be enjoying himself.

انگار به تام خیلی خوش می‌گذرد.

2747

I’m in Tehran.

من در تهران هستم.

2748

I’m drinking orange juice.

آب پرتقال می‌نوشم.

2749

Hi, to all good Iranian guys.

سلام به همه بچه های خوب ایرانی.

2750

This is a cave.

اين يک غار است .

2751

The kingdom ruled over that land for years.

آن پادشاه سال ها بر آن سرزمین حکومت کرد.

2752

I am the owner of this automobile.

من صاحب این اتومبیل هستم.

2753

I am persuading him to come.

من او را وادار به آمدن می کنم.

2754

His technique was unrivalled and completely unbelievable.

تکنیک او بی همتا و کاملاً غیرفابل باور بود.

2755

It is well known that the men of Esfahan are the best craftsmen of Iran.

معروف است که مردم اصفهان بهترین صنعتگران ایران هستند.

2756

He is not afraid of anything.

او از هیچ چیزی هراس ندارد.

2757

He is curious about everything.

او درمورد همه چیز کنجکاو است.

2758

Write about the relationship between the artificial environment and the natural environment.

در باره‌ی رابطه‌ی بین محیط مصنوعی و محیط طبیعی بنویسید.

2759

I am completely alone in the world.

در این دنیا تک و تنها شدهام.

2760

Esperanto is the most logical language in the world.

زبان اسپرانتو منطقیترین زبان دنیا است.

2761

I didn’t forget it.

من آن را فراموش نکردم.

2762

Cut it into two pieces.

آن را به دو قسمت ببر.

2763

The truth doesn’t need many words.

حقیقت به واژه های زیادی نیاز ندارد.

2764

What is Ken doing now?

آلان کن چه می کند؟

2765

I eat cucumber.

من خیار می خورم.

2766

It’s a quarter past nine.

ساعت یک ربع بعد از نه است.

2767

That is my airplane.

آن هواپیمای من است.

2768

No way.

به هیچ وجه.

2769

They play chess.

انها شطرنج بازی می کنند.

2770

I don’t know him.

من او را نمی شناسم.

2771

Smoking is not permitted here.

کشیدن سیگار اینحا مجاز نیست.

2772

I forgot to ask him.

فراموش کردم از او بپرسم.

2773

The happiness and sorrow of others is happiness and sorrow of our own.

شادی و غم دیگران شادی و غم ماست.

2774

Betty killed her mother.

بتی مادرش را کشت.

2775

The worst song in Eurovision came in first and the best came second to last. How stupid!

بدترین آهنگ یورویژن اول شده است و بهترین آهنگ آن دوم از آخر شده است. چه احمقانه!

2776

Keep the dog out.

سگ را بیرون نگهدار

2777

Deal us the cards.

کارتها را بین ما پخش کن

2778

The earth is round.

زمین گرد است

2779

You broke the rule.

شما قانون را شکستید

2780

She boiled the eggs.

اوتخم مرغها را آب پزکرد

2781

She shot a dog.

او سگ را شلیک کرد.

2782

I’m drinking water in the kitchen.

در آشپزخانه آب می نوشم.

2783

You need to go home.

تو باید به خانه بروی.

2784

He wants to go.

او می خواهد برای رفتن.

2785

I found the money.

پول را یافتم.

2786

The man is under the tree.

مرد درخت را تحت است.

2787

The woman is not beautiful.

زن زیبا نیست.

2788

Dublin is the capital of Ireland.

دوبلین پایتخت ایرلند است.

2789

I’m Irish.

ایرلندی هستم.

2790

Where is Tehran?

تهران کجاست؟

2791

Tehran is in Iran.

تهران در ایران است.

2792

I want to go to Tehran.

می‌خواهم به تهران بروم.

2793

I went to Iran.

به ایران رفتم.

2794

You’re not a boy.

تو پسر نیستی.

2795

You’re not a girl.

تو دختر نیستی.

2796

Who is in Iran?

چه کسی در ایران است؟

2797

You’re from Iran.

تو از ایران هستی.

2798

I’m in Tehran.

در تهران هستم.

2799

This is the beginning of a new era.

این آغاز عصری جدید است.

2800

I was still at home.

من هنوز در خانه بودم.

2801

I was disgusted, too.

من هم منزجر بودم.

2802

I’m using the computer.

کامپیوتر را استفاده میکنم.

2803

Human beings are members of a whole, In creation of one essence and soul. If one member is afflicted with pain, Other members uneasy will remain. If you have no sympathy for human pain, The name of human you cannot retain.

بنی‌آدم اعضای یک‌پیکرند// که در آفرینش زیک گوهرند// چو عضوی به‌درد آورد روزگار// دگر عضوها را نماند قرار// تو کز محنت دیگران بی‌غمی// نشاید که نامت نهند آدمی

2804

The children of Adam are limbs of each other, having been created of one essence. When the calamity of time afflicts one limb, the other limbs cannot remain at rest. If you have no sympathy for the troubles of others, you are not worthy to be called by the name of “man”.

بنی‌آدم اعضای یک‌پیکرند// که در آفرینش زیک گوهرند// چو عضوی به‌درد آورد روزگار// دگر عضوها را نماند قرار// تو کز محنت دیگران بی‌غمی// نشاید که نامت نهند آدمی

2805

Humans are peers of a united race, Thus in creation, share the same base. If one is affected with pain, Others share the faith of same. When you are indifferent to this pain, You shall not earn the Humans’ name.

بنی‌آدم اعضای یک‌پیکرند// که در آفرینش زیک گوهرند// چو عضوی به‌درد آورد روزگار// دگر عضوها را نماند قرار// تو کز محنت دیگران بی‌غمی// نشاید که نامت نهند آدمی

2806

I spent the weekend with my friends.

آخر هفته را با دوستانم گذراندم.

2807

People worry a lot more about the eternity after their deaths than the eternity that happened before they were born. But it’s the same amount of infinity, rolling out in all directions from where we stand.

مردم دلواپس ابدیتی که بعد از مرگش می‌آید خیلی بیشتر از آنکه قبل از تولدش آمده‌بود هستند. اما مبلغ ابدیت برابر است و از آنجا که ایستاده‌ایم به هر سو می‌گسترد.

2808

Tom has been in and out of mental hospitals most of his life.

تام بیشتر عمرش به تناوب در بیمارستان‌های روانی بستری بوده است.

2809

Tom got his neck broken in a ski accident.

گردن تام به هنگام اسکی بازی شکسته شد.

2810

Tom got his neck broken in a ski accident.

gardane Tom be hengaame eski baazi shekaste shod.

2811

Millie loves me.

میلی من را دوست دارد.

2812

Millie has a cat.

میلی گربه دارد.

2813

Millie has a dog.

میلی سگ دارد.

2814

Millie has a book.

میلی کتاب دارد.

2815

The boy has a horse.

پسر اسب دارد.

2816

We are responsible in front of the law.

ما در مقابل قانون مسئولیم.

2817

I am not French.

من فرانسوی نیستم.

2818

I am an office worker.

من عضو هستم.

2819

I am a banker.

من صراف هستم.

2820

Are there any discount fares for multiple trips?

آیا کرایه برای چند بار سوار شدن تخفیفی دارد؟

2821

The big tree isn’t green.

درخت بزرگ سبز نیست.

2822

The Internet changed everything.

اینترنت همه چیز را دگرگون کرد.

2823

Many restaurants now have free Wi-Fi.

بسیاری از رستوران ها در حال حاضر وایفای مجانی دارند.

2824

Tom likes cats.

تام گربه ها را دوست دارد.

2825

Tom likes kittens.

تام بچه گربه ها را دوست دارد.

2826

Tom likes squirrels.

تام سنجاب ها را دوست دارد.

2827

Tom owns a pizzeria.

تام یک پیتزا فروشی دارد.

2828

I won’t put up with this.

من نمیتوانم با این موضوع کنار بیایم.

2829

They won’t put up with this, when they find out.

آنها با این مطلب کنار نخواهند آمد وقتی که متوجه موضوع بشوند

2830

If I were him, I wouldn’t put up with it.

اکر من جای او بودم با آن کنار نمی آمدم.

2831

Now, that is something I will not put up with.

در حال حاضر این چیزی نیست که من با آن کار بیایم.

2832

Let’s play twenty questions.

بیایید مسابقه ی بیست سئوالی بازی کنیم.

2833

All hope was gone.

هیچ امیدی نما نده بود

2834

I’m writing a book.

من کتاب را می‌نویسم.

2835

Tom met Mary for lunch.

توم مری را ملاقات کرد برای ناهار.

2836

Was the victim male or female?

قربانی مرد یا زن بود؟

2837

Tom says that he’s lonely.

تام گفت که او تنهاست

2838

I’m watching television.

من تلویزیون می‌بینم.

2839

Thank God you’re fine.

خدا را شکر، که حال تان خوب است!

2840

Even if God didn’t exist, it would be again nice to have been created.

اگر خدا وجود نمی داشت، شایسته آن بود که آفریده شود.

2841

Be with God and be a lord. (Obey God to be a king)

با خدا باش و پادشاهی کن.

2842

You just begin then God will help you.

از تو حرکت، از خدا برکت.

2843

God knew donkeys so He hasn’t given them horns.

خدا خر را شناخت و به آن شاخ نداد.

2844

There are islands in the sea.

در دریا جزیره هایی وجود دارند.

2845

I don’t know what Tom is plotting.

من نمیدونم تام چه نقشه داره میکشه.

2846

Tom is plotting something.

تام داره یه نقشه ای میکشه.

2847

Her husband is an adulterer.

شوهرش یک زنا کاره.

2848

Let me help you with those groceries.

اجازه بده برای آوردن اون خاربار کمکت کنم.

2849

These rumors are probably true.

شایعات احتمالا صحت دارند.

2850

Tom couldn’t contain his anger.

تام نتوانست عصبانیتش را کنترل کند.

2851

Mary couldn’t contain her anger.

مری نتوانست جلوی عصبانیتش را بگیرد.

2852

Emily is a mother.

امیلی مادره. (بچه داره)

2853

Read this book from cover to cover.

این کتاب را از اول تا آخر بخون.

2854

How many hours will the trip take?

این مسیر جند ساعت طول میکشه.

2855

I work at a language school.

من در یک مدرسه زبان کار میکنم.

2856

She cleaned all of the house by herself.

اون تمام خونه رو به تنهایی تمیز کرد.

2857

My husband always reads in bed.

شوهرم همیشه در رخت خواب مطالعه میکنه.

2858

Next week, my nephews will come to spend a few days at home.

هفته دیگه، پسر خواهرم (یا برادرم) چند روز میاد خونه.

2859

I’m not a member of the club.

من عضو کلوپ نیستم.

2860

I have an important meeting.

من یک جلسه مهم دارم.

2861

Do you play squash?

آیا اسکواش بازی میکنی؟

2862

Tom found living with the guilt for what he had done, almost unbearable.

زندگی با احساس گناه ناشی از کاری که کرده بود، برای تام تقریبا غیر قابل تحمل بود.

2863

Don’t forget to take out the garbage.

فراموش نکن که زباله رو بیرون ببری.

2864

What’s the meaning of this sentence?

اين جمله چه معنايي دارد

2865

We watch television.

تلویزیون تماشا کنیم.

2866

It’s very easy to become famous when you’re very well-known.

زمانی که خیلی معروف هستی؛ به سهولت مشهور خواهی شد.

2867

Can I take a break now?

می توانم الان استراحت کنم؟

2868

Can I take a break?

می توانم استراحت کنم؟

2869

Tom took me under his wing.

تام مرا تحت حمایت خودش قرار داد.

2870

I was bored to death.

تا حد مرگ، خسته بودم.

2871

What do you mean, you can’t help me?

منظورت چیه که نمی توانی به من کمک کنی؟

2872

Mary lied when Tom asked her how old she was.

وقتی تام از مری پرسید چند سال داری؛ مری دورغ گفت.

2873

She spoke relatively quickly.

او نسبتا سریع حرف می زند.

2874

Where is my time machine?

ماشین زمان من کجاست؟

2875

I had nothing left but misery.

هیچ چیز جز بدبختی برای باقی نمانده بود.

2876

The rights of every man are diminished when the rights of one man are threatened.

زمانی که حقوق یک انسان مورد تهدید قرار گیرد؛ حقوق همه انسان ها نقصان خواهد یافت.

2877

Tom scored a goal.

تام گل زد.

2878

Tom doesn’t need to know that.

نیازی نیست که تام از آن مطلع شود.

2879

I’m allergic to dogs.

من به سگ ها حساسیت دارم.

2880

Tom wasn’t there yesterday.

تام دیروز آنجا نبود.

2881

How much do you like Tom?

چقدر تام را دوست داری؟

2882

You have beautiful hands.

تو دستهای زیبایی داری.

2883

You look sleepy.

تو خواب آلود به نظر می رسی.

2884

Tom is dating a Chinese exchange student.

تام با یک دانشجوی تبادلی چینی دوست است.

2885

Are you interested in baseball, Tom?

تام؛ تو به بیسبال علاقه داری؟

2886

Tom is a sheep farmer.

تام پرورش دهنده گوسفند است.

2887

Tom followed me home.

تام مرا تا خانه دنبال کرد.

2888

I hope Tom wins.

امیدوارم تام برنده شود.

2889

I think Tom will win.

فکر می کنم تام برنده خواهد شد.

2890

Tom is a real nerd.

تام یک خرخوان واقعی است.

2891

Tom is a real cowboy.

تام یک کابوی واقعی است.

2892

Tom was brave.

تام شجاع بود.

2893

What’s Tom’s address?

آدرس تام چیست؟

2894

Why is Tom not here?

چرا تام این جا نیست؟

2895

Is Tom left-handed?

آیا تام چپ دست است؟

2896

Tom isn’t here today.

تام امروز اینجا نیست.

2897

Why do we have to help Tom?

چرا ما مجبوریم به تام کمک کنیم؟

2898

Do we have to help Tom?

آیا ما مجبوریم به تام کمک کنیم؟

2899

Why would I help Tom?

چرا من باید بخواهم که به تام کمک کنم؟

2900

Why do I have to talk to Tom?

چرا من مجبورم که با تام صحبت کنم؟

2901

Did you speak to Tom?

آیا تو با تام صحبت کردی؟

2902

How did you know I wanted to speak to Tom?

شما چطور فهمیدید که من می خواستم با تام صحبت کنم؟

2903

May I speak to Tom?

می توانم با تام صحبت کنم؟

2904

Who’s that talking to Tom?

او کیست که با تام صحبت می کند؟

2905

Which one of those books did you give to Tom?

کدام یک از آن کتاب ها را به تام دادی؟

2906

Did you deliver the note to Tom?

آیا تو پیغام را به تام رساندی؟

2907

Do you know what’s happened to Tom?

آیا می دانی چه اتفاقی برای تام افتاد؟

2908

Hasn’t anyone seen Tom?

کسی تام را ندیده است؟

2909

Did you think I wouldn’t tell Tom?

آیا تو فکر کردی من به تام نخواهم گفت؟

2910

Have you heard the news?

آیا خبر را شنیده ای؟

2911

Have you heard the good news?

آیا خبر خوب را شنیده ای؟

2912

Do you think they might be dangerous?

شما فکر می کنید که آنها ممکن است خطرناک باشند؟

2913

Wouldn’t that be dangerous?

آیا خطرناک نخواهد بود؟

2914

Aren’t you even a bit curious?

حتی تو اندکی نیز کنجکاو نیستی؟

2915

Isn’t it delicious?

خوشمزه نیست؟

2916

Aren’t you even curious?

آیا تو حتی کنجکاو نیستی؟

2917

How much will you pay us?

چقدر شما به ما پرداخت خواهید کرد؟

2918

Do you realize how much this is going to cost us?

آیا می دانید این برای ما چقدر هزینه خواهد داشت؟

2919

How long will Tom stay with us?

تام چقدر پیش ما خواهد ماند؟

2920

Do you want to go with us?

شما می خواهید که با ما بروید؟

2921

Does Tom want to go with us?

آیا تام می خواهد که با ما برود؟

2922

Do you think Tom would want to go with us?

شما فکر می کنید تام با ما خواهد آمد؟

2923

Wouldn’t you like to go with us?

شما دوست نداشتید با ما بیاید؟

2924

You should say what you think.

تو باید هر چه را که به آن فکر می کنی؛ بگویی.

2925

That’s an interesting proposal. I’ll think about it.

پیشنهاد جالبی است. راجع به آن فکر خواهم کرد.

2926

It seems like you’re in a bad mood this morning.

به نظر می رسد که امروز صبح در حالت بدی هستی.

2927

You’re up very early this morning. Do you have something to do?

امروز صیح خیلی زود از خواب بیدار شده ای؟ کاری داری که انجام بدهی؟

2928

All three of you are very lucky.

هر سه شما بسیار خوش شانس هستید.

2929

It looks like the wind’s getting stronger.

به نظر می آید که باد شدیدتر می شود.

2930

It’ll be Christmas soon.

به زودی کریسمس می شود.

2931

You have a very good memory.

تو حافظه خیلی خوبی داری.

2932

Everyone looks tired.

همه خسته به نظر می رسند.

2933

I should’ve listened more carefully.

من باید با دقت بیشتری گوش می دادم.

2934

Where did Tom want to go to college?

تام می خواست کجا به کالج برود؟

2935

Where is this place?

این‌جا کجاست؟

2936

I thought I could trust you.

فکر کردم می‌توانم بهت اعتماد کنم.

2937

There’s a large carpet on the floor.

یک فرش بزرگ روی زمین است.

2938

The only language Tom can speak is French.

تنها زبانی که تام می‌تواند به آن صحبت کند فرانسوی است.

2939

I don’t intend to get mixed up in your business.

قصد ندارم در کار شما شریک شوم.

2940

Sometimes, life is so unfair.

گاهی وقت‌ها، زندگی خیلی نا‌عادلانه است.

2941

I prefer translating old sentences to adding new ones.

ترجیح می‌دهم جملات سابق را ترجمه کنم تا این که جملات جدید اضافه کنم.

2942

I would like to see Tom once more.

دوست دارم یک بار دیگر تام را ببینم.

2943

I don’t like what she has done.

کاری که کرده است را دوست ندارم.

2944

Now we are seven Arabs.

حالا ما هفت عرب هستیم.

2945

I agree with him.

با او موافقم.

2946

It rained five days in a row.

پنج روز پشت سر هم باران بارید.

2947

He’s angry at his child.

او از دست فرزندش عصبانی است.

2948

Her father died last year.

پدرش سال گذشته مُرد.

2949

She held my hand firmly.

دستم را محکم گرفت.

2950

Can you check the tire pressure?

می‌توانی فشار تایر را چک کنی؟

2951

If you can’t impress them with skill, impress them with idiocy.

اگر نمی‌توانی با مهارت آن‌ها را تحت تأثیر قرار دهی، با حماقت تحت تأثیرشان قرار ده.

2952

Children grow up astonishingly quickly.

بچه‌ها به طرز شگفت‌آوری سریع بزرگ می‌شوند.

2953

Are you okay? “Yeah, I’m fine.”

»خوبی؟» «بله، خوبم

2954

Mary was listening to her iPod.

مِری داشت به آیپادش گوش می‌کرد.

2955

Tom is listening to his iPod.

تام دارد به آیپادش گوش می‌دهد.

2956

He uses bitcoins to purchase illicit drugs.

او از بیت‌کوین برای خریدن موادّ مخدّر استفاده می‌کند.

2957

There were a bunch of highschoolers doing drugs within school grounds.

تعدادی دانش‌اموز دبیرستانی داشتند در محوطهٔ مدرسه مواد مصرف می‌کردند.

2958

The grade seven and the grade eight students both have completely separate timetables.

دانش‌آموزان پایهٔ هفتم و دانش‌آموزان پایهٔ هشتم برنامه‌های کلاسی کاملاً متفاوتی دارند.

2959

The customer’s always right, even when they’re not.

مشتری همیشه حق دارد، حتّی زمانی‌که حق ندارد.

2960

I’m feeling much better.

حال به مراتب بهتری دارم.

2961

I went to school.

من به مدرسه رفتم.

2962

Armin broke the window.

آرمین پنجره را شکست.

2963

Marjane caught the cat.

مرجان گربه را گرفت.

2964

He chopped the carrot.

او هویج را برید.

2965

My son went to Iran.

پسر من به ایران رفت.

2966

There were islands in the sea.

در دریا جزیره ها وجود داشتند.

2967

He visited Tehran.

او تهران را دید.

2968

I didn’t eat the hamburger.

من همبرگر را نخوردم.

2969

I did my homework yesterday.

دیروز مشق هایم را نوشتم.

2970

I was in Iran.

من در ایران بودم.

2971

Her face was red.

چهره او قرمز بود.

2972

She dyed her hair red.

او موهای خود را قرمز کرد.

2973

I grew up in Shiraz.

در شیراز بزرگ شدم.

2974

I lay down on the bed.

روی تخت دراز کشیدم.

2975

I lived in Tehran.

من در تهران زندگی کردم.

2976

Do you want to go?

می‌خواهی بروی؟

2977

Do you want to go to Germany?

آیا می‌خواهی به آلمان بروی؟

2978

I don’t eat meat.

من گوشت نمی‌خورم.

2979

I usually get up at eight o’clock.

معمولا ساعت ۸ بلند می‌شوم.

2980

I want to learn Persian.

می‌خواهم فارسی یاد بگیرم.

2981

I want to be a teacher.

می‌خواهم معلم شوم.

2982

How’s the weather in Iran?

هوا در ایران چطور است؟

2983

Do you want to learn Persian?

آیا می‌خواهید فارسی یاد بگیرید؟

2984

Have you ever been to Tehran?

آیا هیچ وقت در تهران بوده ای؟

2985

Persian is not a difficult language.

فارسی زبان دشواری نیست.

2986

My mother was killed in an accident.

مادر من در تصادف کشته شد.

2987

I have many books that I haven’t read.

کتاب‌های زیادی دارم که نخوانده‌ام.

2988

What do you think about when you go to sleep?

وقتی به خواب می‌روی به چه فکر می‌کنی؟

2989

What do you worry about when you go to sleep at night?

وقتی شب‌ها به خواب می‌روی نگران چه هستی؟

2990

If I’d known I was going to have my photo taken, I’d have dressed a bit better.

اگر می‌دانستم قرار است از من عکس بگیرند، لباسِ بهتری می‌پوشیدم.

2991

I can only speak French.

فقط می‌توانم فرانسوی حرف بزنم.

2992

I didn’t do anything yesterday evening. I just lay around on the sofa!

دیشب هیچ کاری نکردم. فقط روی کاناپه وِلو ماندم.

2993

I don’t want to hear any more.

نمی‌خواهم دیگر چیزی بشنوم.

2994

I don’t see anything there.

اینجا هیچ چیزی نمی‌بینم.

2995

We continued to talk.

به حرف زدن ادامه دادیم.

2996

I was speaking only German.

من داشتم فقط آلمانی حرف می‌زدم.

2997

They still have the nerve to talk.

هنوز رویشان می‌شود حرف بزنند.

2998

The door doesn’t lock.

در قفل نمی‌شود.

2999

What is the voltage?

ولتاژش چیست؟

3000

They should go to hell!

برن به جهنم!

3001

Do you know Persian?

آیا فارسی می‌دانی؟

3002

I’m not hungry.

من گرسنه نیستم.

3003

I almost never eat game meat.

من تقریبا هرگز گوشت شکار نمی خورم.

3004

Today I go to school.

من امروز به مدرسه می روم.

3005

Mary has an older sister and a younger brother.

مری خواهری بزرگ تر و برادری کوچک تر دارد.

3006

Be careful or he’ll stab you in the back.

مراقب نباشی از پشت به تو خنجر خواهد زد.

3007

Sadly, she died before she could realize her dream.

حیف که او پیش از رسیدن به رویایش مرد.

3008

Why are these girls so mean?

چرا این دختران بسیار بدجنس هستند؟

3009

It’s the least I can do.

این حداقل کاری است که می توانم انجام دهم.

3010

My fiancee arrived without notifying me beforehand, and I felt embarrassed.

نامزد ام بدون اطلاع قبلی آمد و من احساس یاس می کنم.

3011

The girls spread many false rumors and lies about Mary.

دختران در مورد مری شایعات و دروغ های زیادی پراکندند.

3012

You’re coming at the wrong moment.

شما بد موقع می آیید.

3013

Eventually, he hit the target.

نهایتا به هدف زد.

3014

In the morning, heavy snow fell, and then it melted.

صبح برف سنگینی آمد و سپس آب شد.

3015

You are my prisoner.

تو زندانی منی.

3016

Tom spilled red wine all over Mary’s white dress.

تام شراب قرمز را ریخت روی لباس سفید مری.

3017

Mary ate a light supper.

مری شام سبکی خورد.

3018

This case is closed.

این قضیه مختومه است.

3019

Who are you, anyway?

حالا تو کی هستی؟

3020

I don’t want to go to the dentist.

من نمی خواهم به دندانپزشکی بروم.

3021

The carpet was worn out and had to be replaced.

فرش مندرس بود و می بایست عوض می شد.

3022

Tom was worried about his friend’s recent illness.

تام نگران بیماری اخیر دوست اش بود.

3023

Tom did not consider that he was responsible for his brother’s behaviour.

تام متوجه نبود که در قبال رفتار برادر اش مسئول است.

3024

I intend to file a formal complaint.

قصد کردم رسما شکایت کنم.

3025

Why don’t you work?

چرا کار نمی کنی؟

3026

Why aren’t you working?

چرا مشغول کار نیستی؟

3027

She liked poetry and music.

او دوستدار شعر و موسیقی بود.

3028

She likes poetry and music.

او شعر و موسیقی دوست دارد.

3029

The credit is all his.

اعتبار اش همه برای اوست.

3030

Maybe the last dog is catching the hare.

شاید آخرین سگ خرگوش را بگیرد.

3031

Only two things are infinite, the universe and human stupidity, and I’m not sure about the former.

تنها دو چیز در مقدار بی نهایت اند، هستی و بلاهت بشر، و من در مورد آخری مطمئن نیستم.

3032

Give me back my book! “What book?”

کتابمو بده! “کودوم کتاب؟

3033

All the laurels belong to him.

تمام افتخار اش به او تعلق دارد.

3034

It is what it is.

همینی است که هست.

3035

I can’t count on you.

نمی توانم روی تو حساب کنم.

3036

Mary broke her promises.

مری عهد اش را شکست.

3037

You broke your promises.

تو عهد ات را شکستی.

3038

I don’t betray my friends.

من به دوستانم خیانت نمی کنم.

3039

I didn’t betray you.

من به تو خیانت نکردم.

3040

They betrayed me.

آنها به من خیانت کردند.

3041

You betrayed me.

تو به من خیانت کردی.

3042

Their hands were cold.

دستانشان سرد بود.

3043

It’s a bit early to be drinking, isn’t it?

کمی برای نوشیدن زود است، این طور نیست؟

3044

My racial composition is just a camouflage.

ترکیب نژادی ام تنها یک استتار است.

3045

Which color do you prefer?

چه رنگی دوست داری؟

3046

Which color do you prefer?

تو چه رنگی دوست داری؟

3047

With friends like Tom, one doesn’t need any enemies.

با دوستی مثل تام کسی احتیاج به دشمن ندارد.

3048

Muiriel is 20 now.

حالا موریل ۲۰ ساله است.

3049

The password is “Muiriel”.

کلمه عبور موریل است.

3050

I’m at a loss for words.

در کلام نمی گنجد.

3051

I just don’t know what to say.

نمی دانم چه بگویم.

3052

I don’t know what to say.

نمی دانم چه بگویم.

3053

Is it a recent picture?

آیا این تصویر جدید است؟

3054

I don’t know if I have the time.

نمی دانم وقت خواهم داشت یا نه.

3055

You are in my way.

شما راه مرا سد کرده اید.

3056

This will cost €30.

میشه ۳۰ یورو.

3057

I make €100 a day.

من روزی صد یورو درآمد دارم.

3058

It’s because you don’t want to be alone.

وضع این طور است چون نمی خواهی تنها باشی.

3059

You’re so impatient with me.

با من بسیار بی تحمل هستید.

3060

I once wanted to be an astrophysicist.

می خواستم یک اخترفیزیک دان باشم.

3061

I never liked biology.

هیچ وقت زیست شناسی دوست نداشتم.

3062

The last person I told my idea to thought I was nuts.

آخرین کسی که ایده ام را شنید فکر کرد دیوانه ام.

3063

If the world weren’t in the shape it is now, I could trust anyone.

اگر کار جهان این طور که هست نبود می توانستم به هر کس اعتماد کنم.

3064

It is unfortunately true.

متاسفانه صحت دارد.

3065

They are too busy fighting against each other to care for common ideals.

آنها به قدری مشغول نزاع با یکدیگراند که برای رسیدن به مشترکات مجالی نیست.

3066

Most people think I’m crazy.

اغلب مردم فکر میکنند من دیوانه ام.

3067

No I’m not; you are!

من نیستم؛ خودتی!

3068

He’s kicking me!

او انگولکم می کند.

3069

Are you sure?

مطمئنی؟

3070

Oh, there’s a butterfly!

اوه، آنجا یک پروانه هست.

3071

Hurry up.

بدو.

3072

For some reason I feel more alive at night.

بنا به دلایلی شب ها سرزنده تر ام.

3073

It depends on the context.

بستگی به شرایط دارد.

3074

Are you freaking kidding me?!

منو دست انداختی؟!

3075

That’s the stupidest thing I’ve ever said.

این احمقانه ترین چیزی است که تا کنون گفته ام.

3076

I don’t want to be lame; I want to be cool!!

نمی خواهم سطحی باشم؛ می خواهم با حال باشم!!

3077

When I grow up, I want to be a king.

می خواهم وقتی بزرگ شدم شاه شوم.

3078

I’m so fat.

من خیلی چاق ام.

3079

So what?

بعدش چی؟

3080

I’m gonna shoot him.

با تیر او را خواهم زد.

3081

I’m just saying!

فقط دارم می گویم.

3082

That was probably what influenced their decision.

احتمالا همین روی تصمیم شان تاثیر گذاشته.

3083

I’ve always wondered what it’d be like to have siblings.

من همیشه خیال می کردم برادر و خواهر داشتن چگونه است.

3084

This is what I would have said.

این همان چیزی است که من می گفتم.

3085

It would take forever for me to explain everything.

اگر بخواهم همه اش را توضیح دهم تا ابد طول خواهد کشید.

3086

That’s because you’re a girl.

این به خاطر دختر بودن تو است.

3087

Sometimes I can’t help showing emotions.

بعظی اوقات نمی توانم جلوی احساساتم را بگیرم.

3088

I don’t intend to be selfish.

نمی خواهم خودخواه باشم.

3089

How many close friends do you have?

چند تا دوست صمیمی داری؟

3090

I may be antisocial, but it doesn’t mean I don’t talk to people.

ممکن است اجتماعی نباشم ولی این به این معنی نیست که با مردم صحبت نمی کنم.

3091

I think it is best not to be impolite.

گمان می کنم بهتر این است که بی ادب نباشم.

3092

One can always find time.

همیشه وقت پیدا می شود.

3093

I’d be unhappy, but I wouldn’t kill myself.

ناراحت خواهم بود ولی خودم را نخواهم کشت.

3094

Back in high school, I got up at 6 a.m. every morning.

دبیرستان که بودم هر صبح ۶ بیدار می شدم.

3095

When I woke up, I was sad.

بیدار که شدم غمگین بودم.

3096

I thought you liked to learn new things.

فکر کردم دوست داری چیز های تازه یاد بگیری.

3097

Most people write about their daily life.

بیشتر مردم در مورد زندگی روزمره شان می نویسند.

3098

In order to do that, you have to take risks.

برای انجام این کار باید خطر کنی.

3099

Every person who is alone is alone because they are afraid of others.

هر که تنهاست، تنهاست چون از دیگران می ترسد.

3100

Why do you ask?

چرا می پرسی؟

3101

I am not an artist. I never had the knack for it.

من هنرمند نیستم. هیچ وقت ذوق اش را نداشتم.

3102

I can’t tell her now. It’s not that simple anymore.

آلان نمیتوانم به اش بگویم. ماجرا دیگر به آن سادگی نیست.

3103

Whenever I find something I like, it’s too expensive.

هر وقت از چیزی خوش ام می آید خیلی گران است.

3104

How long did you stay?

چه مدت ماندی؟

3105

Maybe it will be exactly the same for him.

شاید برای او هم دقیقا همین طور است.

3106

Innocence is a beautiful thing.

عصمت چیز زیبایی است.

3107

Humans were never meant to live forever.

انسان ها هرگز قرار نبوده تا ابد زندگی کنند.

3108

I think I have a theory about that.

گمان کنم نظری راجع به آن دارم.

3109

You are saying you intentionally hide your good looks?

منظورت این است که عامدانه خوشگلی ات را پنهان می کنی؟

3110

If anyone was to ask what the point of the story is, I really don’t know.

اگر کسی بپرسد اصل داستان چه بود، من واقعا نمی دانم.

3111

I didn’t know where it came from.

نمیدانم از کجا آمد.

3112

This is not important.

این مهم نیست.

3113

I didn’t like it.

خوشم نیامد.

3114

Sorry, I’m not interested.

ببخشید، دوست ندارم.

3115

I visited Paris a long time ago.

من خیلی وقت پیش پاریس بودم.

3116

The cat’s kittens are cute.

بچه های گربه با مزه اند.

3117

Do you know who he is?

او را می شناسی؟

3118

Tom stayed in Boston for a short while.

تام مدت کوتاهی در بوستون ماند.

3119

We’ve outrun them.

بُردیمشون.

3120

She probably studied in France, as she speaks French fluently.

احتمالا فرانسه درس خوانده است که این طور روان فرانسه حرف می زند.

3121

It had to come from somewhere.

بالاخره باید از یک جایی می آمد.

3122

I read the entire works of Milton over the holiday.

من تمام آثار میلتون را طی تعطیلات خواندم.

3123

I’ll lend you my notebook.

من دفتر یادداشتم را به ات قرض می دهم.

3124

I won’t ask you anything else today.

امروز دیگر از تو چیزی نخواهم خواست.

3125

It may freeze next week.

ممکن است هفته دیگر یخ بندان باشد.

3126

Even though he apologized, I’m still furious.

با اینکه او معذرت خواسته من هنوز عصبانی ام.

3127

The police will get you to find the bullets.

پلیس تو را مجبور خواهد کرد تا گلوله ها را پیدا کنی.

3128

Thanks for having explained to me at last why people take me for an idiot.

ممنونم از اینکه بالاخره به من توضیح دادید چرا مردم من را احمق فرض می گیرند.

3129

That wasn’t my intention.

قصد ام این نبود.

3130

Thanks for your explanation.

از توضیحات تان ممنونم.

3131

If you didn’t know me that way then you simply didn’t know me.

اگر تو من را آنقدر نمی شناختی پس من را اصلا نمی شناختی.

3132

I don’t know what you mean.

منظورت را نمی فهمم.

3133

My computer has got to be useful for something.

کامپیوترام باید به درد یک چیزی بخورد.

3134

You wanted to tell me about freedom?

می خواستی با من از آزادی بگویی؟

3135

Uh, now it’s really weird…

آه، الآن دیگه خیلی چت شد

3136

If I wanted to scare you, I would tell you what I dreamt about a few weeks ago.

اگر قصد ام ترساندن ات بود رویای چند هفته پیش ام را برای ات می گفتم.

3137

There are many words that I don’t understand.

کلماتی بسیاری هست که نمی فهمم.

3138

You’re really not stupid.

تو واقعا احمق نیستی.

3139

I need to ask you a silly question.

باید یک سوال احمقانه ازت بپرسم.

3140

I don’t know how to demonstrate it, since it’s too obvious!

آنقدر واضح است که نمی دانم چه طور نشان اش بدهم.

3141

No one will know.

کسی نخواهد فهمید.

3142

It seems interesting to me.

به نظرم جذاب می آید.

3143

I like candlelight.

من نور شمع را دوست دارم.

3144

What did you answer?

تو چه جواب دادی؟

3145

It’s too bad that I don’t need to lose weight.

حیف که لازم نیست لاغر شوم.

3146

He’s sleeping like a baby.

خوابه خوابه.

3147

When both girls told John they had feelings for him, he was in a quandary as to which girl he should be with.

وقتی هر دو دختر به جان گفتند که به او علاقه مندند، او مردد بود که باید با کدام یک از آنها باشد.

3148

Ken beat me at chess.

کن من را در شطرنج برد.

3149

I want a new dog.

من سگی جدید می خواهم.

3150

She wants a new dog.

او سگی جدید می خواهد.

3151

There is another tunnel up there.

تونل دیگری آنجا هست.

3152

This area is hotter than the Sahara desert.

اینجا از صحرا هم گرم تر است.

3153

What will you do on New Year’s Day?

در روز سال نو چه خواهی کرد؟

3154

The elder gods are waking up.

خدایان پیرتر در حال بیدار شدن هستند.

3155

I speak five languages.

من به پنج زبان صحبت می کنم.

3156

Don’t offend anyone!

به کسی حمله نکن!

3157

Does this offend you?

آیا این به تو بر می خورد؟

3158

What are you going to do when you graduate?

وقتی فارغ التحصیل شدی می خواهی چه کنی؟

3159

Mary shielded her eyes from the sun.

مری صورت اش را از آفتاب پوشاند.

3160

He became rich.

او ثروتمند شد.

3161

I can’t remember her name.

نام او را به یاد نمی آورم.

3162

That’s completely irrelevant.

این به کل بی ربط است.

3163

I love to be alone. I never found the companion that was so companionable as solitude.

من عاشق تنهایی ام. هرگز همراهی همدم تر از تنهایی نیافتم.

3164

Logic will get you from A to B. Imagination will take you everywhere.

منطق تو را از الف به ب خواهد برد. خیال تو را به همه جا خواهد برد.

3165

Everything isn’t always simple in life.

همیشه همه چیز در زندگی ساده نیست.

3166

How did the dog bite the man?

سگ چطور مرد را گرفت؟

3167

Which car did Tom choose?

تام کدام ماشین را انتخاب کرد؟

3168

I want to drink some tea or coffee.

می خواهم کمی چای یا قهوه بنوشم.

3169

They are foolish.

آن ها احمق اند.

3170

All that read this can read.

هرکه این را خواند خواندن می داند.

3171

We remained paralyzed for hours in a traffic jam.

ما ساعت ها در ترافیک فلج ماندیم.

3172

Is this your real name?

آیا این نام واقعی تو است؟

3173

To hurt a friend is to do what the enemy wants.

دل دوستان آزردن، مراد دشمنان برآوردن است.

3174

Don’t look surprised.

ادای آدمهای متعجب را در نیاور.

3175

Is it OK to feed my dog lettuce?

اشکال ندارد به سگم کاهو بدهم بخورد؟

3176

You might want to take a look at this.

بهتر است نگاهی به این بیندازی.

3177

Their names have escaped me.

نام‌هایشان را فراموش کرده‌ام.

3178

Some young Japanese people prefer being single to being married.

بعضی جوانان ژاپنی ترجیح می‌دهند مجرد باشند تا اینکه ازدواج کنند.

3179

No clouds were in the sky.

در آسمان ابری نبود.

3180

When I met Anka in Bucharest she was studying.

وقتی آنکا را در بخارست ملاقات کردم مشغول درس خواندن بود.

3181

Tom wants to work in a hospital.

تام می‌خواهد در بیمارستان کار کند.

3182

It’s free of charge.

مجانی است.

3183

I want to spend more time with Tom.

می‌خواهم وقت بیشتری با تام بگذرانم.

3184

I never get to spend any time with Tom.

هیچوقت نمی‌شود که با تام وقت بگذرانم.

3185

I just need a minute alone with Tom.

می‌خواهم فقط یک دقیقه با تام تنها باشم.

3186

Everyone knows you’re in love with Tom.

همه می‌دانند که تو عاشق تام هستی.

3187

I can’t sing as well as Mary did.

من نمی‌توانم به خوبیِ ماری آواز بخوانم.

3188

Tom is making stew for us.

تام دارد برای ما خورش می‌پزد.

3189

The trail was not clearly marked.

مسیر دقیق مشخص نشده بود.

3190

The weather report said that there will be thunderstorms tomorrow evening.

گزارش هواشناسی گفت که فردا عصر طوفانی خواهد بود.

3191

It doesn’t matter when you come.

مهم نیست که کِی می‌آیی.

3192

It doesn’t matter when you come.

مهم نیست که کِی می‌آیید.

3193

It doesn’t matter when you come.

مهم نیست کِی می‌آیی.

3194

Tom told me that the trip was off.

تام به من گفت که سفر لغو شده است.

3195

Tom told me that he was very busy.

تام به من گفت که سرش خیلی شلوغ است.

3196

Tom told me that he had a problem.

تام به من گفت که مسئله‌ای برایش پیش آمده است.

3197

Tom told me that he had a problem.

تام به من گفت که براش مشکلی پیش اومده.

3198

I live in the Andromeda Galaxy.

من در کهکشان آندرومدا زندگی می کنم.

3199

The Andromeda Galaxy is my home.

کهکشان آندرومدا خانه من است.

3200

Ah!

آه!

3201

That isn’t cool.

جالب نیست.

3202

That’s definitely a boat.

آن قطعا یک قایق است.

3203

I’ll eat anything.

من هر چیزی خواهم خورد.

3204

Ah! Snow!

آه! برف!

3205

I can’t get this container open…

نمی توانم در این ظرف را باز کنم.

3206

We must go there at least once a year.

ما باید حد اقل سالی یک بار به آنجا برویم.

3207

Aristotle thought women were of weak nature and easily overtaken by their emotions.

ارسطو می پنداشت زنان طبیعتی ضعیف دارند و به سادگی در دستان احساسات شان رها می شوند.

3208

Unlike Aristotle, Plato deemed women fit for the highest of positions in his republic.

برعکس ارسطو، افلاطون زنان را منطبق با بالاترین موقعیت ها در جمهوری اش می دید.

3209

The truth is lived, not taught.

حقیقت زیستنی است نه آموختنی.

3210

It’s hard.

سخت است.

3211

Miraculously, none of them died.

به طرز معجزه آسایی هیچ کدام نمردند.

3212

Inshallah, soon we’ll be home.

اگر خدا بخواهد به زودی به خانه خواهیم رسید.

3213

A blank check? You only see those in movies.

یک چک سفید‌امضا؟ چنین چیزی را فقط توی فیلم‌ها می‌توانی ببینی.

3214

I wish you’d come last night.

ای کاش دیشب آمده بودی.

3215

If I had known, I would have done it.

اگر می‌دانستم، انجامش داده بودم.

3216

I’m so happy to see you again.

خیلی خوشحالم که دوباره می‌بینمت.

3217

I want a new dog.

یک سگ جدید می‌خواهم.

3218

I know that one day you’ll be grateful to me.

می‌دانم که یک روز از من متشکّر می‌شوی.

3219

We do not respect the environment as much as we should.

آن قدر که باید به طبیعت احترام نمی‌گذاریم.

3220

I must have left them on my desk.

باید آن‌ها را روی میزم جا گذاشته باشم.

3221

Close the door!

در را ببند!

3222

Lately, he’s achieved some pretty good results.

اخیراً نتایج خیلی خوبی به دست آورده است.

3223

If I were you, I wouldn’t do it.

اگر جای تو بودم، انجامش نمی‌دادم.

3224

Ouch! I bit my tongue.

آخ! زبانم را گاز گرفتم.

3225

He’s a snitch!

او خبر چین است!

3226

He isn’t coming today.

امروز نمی‌آید.

3227

He is a pervert.

او منحرف است.

3228

God forbid!

خدا نکند!

3229

Geez! Are you deaf?

یا خدا! کری؟

3230

Raising a daughter is like watering your neighbour’s garden.

دختر بزرگ کردن مثل آب دادن باغچهٔ همسایه است.

3231

Excuse me, I couldn’t help laughing.

ببخشید، نتوانستم جلوی خنده‌ام را بگیرم.

3232

I always liked mysterious characters more.

همیشه شخصیت‌های مرموز را بیشتر دوست داشتم.

3233

Tom looks happy.

تام خوشحال به نظر می‌رسد.

3234

It may be difficult, but not impossible.

ممکن است سخت باشد، ولی غیر‌ممکن نیست.

3235

Spartacus was a Roman slave.

اسپارتاکوس یک بردهٔ رومی بود.

3236

But why is French so difficult?

امّا چرا فرانسوی این قدر سخت است؟

3237

Solitude is independence.

انزوا استقلال است.

3238

I don’t trust you anymore.

دیگر بهت اعتماد ندارم.

3239

I left my credit card at home.

کارت اعتباریم را خانه جا گذاشتم.

3240

We must find her.

باید پیدایش کنیم.

3241

We must find him.

باید پیدایش کنیم.

3242

I am unable to do more!

بیشتر از این نمی‌توانم انجام بدهم!

3243

I am unable to do more.

بیشتر از این نمی‌توانم انجام بدهم.

3244

They criticized each other.

از یکدیگر انتقاد کردند.

3245

Samara Morgan never sleeps.

سامارا مورگان هیچ وقت نمی‌خوابد.

3246

Which do you like better, Coca-Cola or Pepsi?

کدام را دوست داری، کوکا‌کولا یا پپسی؟

3247

We must find them.

باید پیدایشان کنیم.

3248

We must find Tom.

باید تام را پیدا کنیم.

3249

We must find it.

باید پیدایش کنیم.

3250

Please laugh!

بخند لطفاً!

3251

I’m not wearing that dress.

من آن لباس را نمی پوشم.

3252

Stop crying!

گریه را بس کن!

3253

Which do you prefer, Coke or Pepsi?

کدام را ترجیح می دهی، پپسی یا کوکا؟

3254

Which do you like better, Coke or Pepsi?

کدام را بیشتر دوست داری، پپسی یا کوکا؟

3255

Each of us should plant a tree.

هر یک از ما باید یک درخت بکاریم.

3256

This is my first time speaking German with a German person.

اوّلین بار است که با یک آلمانی به آلمانی صحبت می‌کنم.

3257

I’ve already tried.

قبلاً سعی کرده‌ام.

3258

Tom is the only one here who doesn’t know Mary.

تام تنها کسی است این جا که مری را نمی‌شناسد.

3259

Tom is the one who gave me this bicycle.

تام کسی است که این دوچرخه را به من داد.

3260

Tom is the one who showed me how to do it.

تام کسی است که به من نشان داد چه طور انجامش بدهم.

3261

Tom is the one who told me when the meeting would be.

تام کسی است که به من گفت زمان ملاقات کی خواهد بود.

3262

Tom is the one who told me that Mary didn’t like me.

تام کسی است که به من گفت مری دوستم ندارد.

3263

Tom is the one who told me that I should study French.

تام کسی است که به من گفت باید فرانسوی یاد بگیرم.

3264

Tom is the one who told me why I needed to go to Boston.

تام کسی است که به من گفت چرا باید به بوستون بروم.

3265

Tom is the one who told me who to give it to.

تام کسی است که به من گفت به کی بدهمش.

3266

Tom is the one who told me what to do.

تام کسی است که به من گفت چه کار کنم.

3267

Yes, I certainly agree.

بله، قطعاً موافقم.

3268

Last year I watched no less than fifty films.

سال قبل کمتر از پنجاه فیلم ندیدم.

3269

I am not satisfied with what I have done.

از چیزی که انجام داده‌ام راضی نیستم.

3270

I abandoned my plans.

برنامه‌هایم را وِل کردم.

3271

When I think of you, only one thing comes to mind: arrogance.

وقتی بهت فکر می‌کنم، فقط یک چیز به ذهنم می‌آید: تکبّر.

3272

It’s your terrible arrogance that makes you totally unbearable.

تکبّر وحشتناکت هست که کاملاً غیر‌قابل‌تحمّلت می‌کند.

3273

If I were in your position, I wouldn’t do that.

اگر جای تو بودم، آن کار را نمی‌کردم.

3274

In this area, sandstorms can last up to four days.

در این منطقه، طوفان‌های شن تا چهار روز می‌تواند طول بکشد.

3275

Add this to my bill.

این را به صورت‌حسابم اضافه کن.

3276

Tom was attending an earthquake conference when Mary called him.

تام در یک همایش زلزله بود وقتی مری با او تماس گرفت.

3277

You are such a liar!

چه دروغگویی هستی!

3278

I accused her of having stolen the bike.

به دزدیدن دوچرخه متّهمش کردم.

3279

I accused him of having stolen the bike.

به دزدیدن دوچرخه متّهمش کردم.

3280

You accused her of having stolen the bike.

به دزدیدن دوچرخه متّهمش کردی.

3281

You accused him of having stolen the bike.

به دزدیدن دوچرخه متّهمش کردی.

3282

He accused her of having stolen the bike.

به دزدیدن دوچرخه متّهمش کرد.

3283

He accused him of having stolen the bike.

به دزدیدن دوچرخه متّهمش کرد.

3284

Tom accused her of having stolen the bike.

تام او را به دزدیدن دوچرخه متّهم کرد.

3285

Tom accused him of having stolen the bike.

تام او را به دزدیدن دوچرخه متّهم کرد.

3286

She accused her of having stolen the bike.

به دزدیدن دوچرخه متّهمش کرد.

3287

She accused him of having stolen the bike.

به دزدیدن دوچرخه متّهمش کرد.

3288

The tornado killed more than twenty people.

گردباد بیش از بیست نفر را کشت.

3289

Tom seems very happy.

تام خیلی خوشحال به نظر می‌رسد.

3290

Tom seems really happy.

تام واقعاً خوشحال به نظر می‌رسد.

3291

I don’t know if I can come.

نمی‌دانم می‌توانم بیایم.

3292

I only buy yellow cars.

من فقط ماشین‌های زرد می‌خرم.

3293

Can you recommend a hotel near the airport?

می‌توانی یک هتل نزدیک فرودگاه پیشنهاد کنی؟

3294

Are there any other hotels you can recommend?

هتل‌های دیگری هم هستند که توصیه کنی؟

3295

Can you recommend any other hotels?

می‌توانی هتل‌های دیگری پیشنهاد کنی؟

3296

Can you recommend another hotel?

می‌توانی یک هتل دیگر پیشنهاد کنی؟

3297

I suggest that you go by train.

پیشنهاد می‌کنم با قطار بروی.

3298

The dress in the shop window caught Marie’s eye.

لباس توی ویترین مغازه چشم مری را گرفت.

3299

You’ve got small eyes.

چشم‌های کوچکی داری.

3300

Sorry I didn’t have a chance to talk with you after the meeting.

ببخشید فرصت نشد بعد از جلسه با شما صحبت کنم.

3301

This is a pretty dress.

لباس زیباییست.

3302

Did you understand your mistake?

اشتباهت را فهمیدی؟

3303

I’m a tourist.

من توریستم.

3304

I have to go.

باید بروم.

3305

I love strawberries.

عاشق توت‌فرنگی‌ام.

3306

Marie accused her of having stolen the bike.

مری به دزدیدن دوچرخه متّهمش کرد.

3307

Marie accused him of having stolen the bike.

مری به دزدیدن دوچرخه متّهمش کرد.

3308

We accused her of having stolen the bike.

به دزدیدن دوچرخه متّهمش کردیم.

3309

We accused him of having stolen the bike.

به دزدیدن دوچرخه متّهمش کردیم.

3310

The quiet cat caught the mouse.

گربهٔ ساکت موش را گرفت.

3311

This is one of the busiest bridges in the city.

این یکی از شلوغ‌ترین پل‌های توی شهر است.

3312

I haven’t done anything like this in a long time.

خیلی وقت است چنین کاری نکرده‌ام.

3313

My husband is watering the flowers.

شوهرم دارد به گل‌ها آب می‌دهد.

3314

Tom doesn’t realise how his behaviour affects others.

تام متوجّه نیست که چه طور رفتارش بقیه را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

3315

His translation is faithful to the original.

ترجمه‌اش به متن اصلی وفادار است.

3316

A thousand years makes a millennium.

هر هزار سال معادل یک هزاره است.

3317

Jane wore the same ribbon as her mother did.

جین همان روبانی را پوشید که مادرش می پوشید.

3318

A temptation suddenly came over me to jump from the bridge into the river.

یک دفعه هوس کردم از پل توی رودخانه بپرم.

3319

I made Tom leave his suitcase behind.

تام را مجبور کردم چمدان اش را باقی بگذارد.

3320

He changed the number plate of his vehicle.

او پلاک ماشین اش را عوض کرد.

3321

The green water is not suitable for drinking.

آب سبز برای آشامیدن مناسب نیست.

3322

I doubt whether he will win both races.

در این که او هر دو مسابقه را خواهد برد شک دارم.

3323

Today is the last day of January.

امروز آخرین روز ژانویه است.

3324

Of course I understand.

البتّه که می‌فهمم.

3325

I’ve also heard such a story.

من هم چنین داستانی شنیده‌ام.

3326

It’s really annoying.

واقعاً آزاردهنده است.

3327

It’s really annoying.

واقعاً آزار‌دهنده است.

3328

They don’t drink.

مشروب نمی‌خورند.

3329

They abstain from alcohol.

از الکل اجتناب می‌کنند.

3330

We don’t drink.

ما مشروب نمی‌خوریم.

3331

You agree with Tom, don’t you?

با تام موافقی، نه؟

3332

If I were you, I’d buy it. “But you aren’t me!”

«اگر جایت بودم، می‌خریدمش.» «ولی جای من نیستی

3333

You’re the one I need now.

تو کسی هستی که الان بهش احتیاج دارم.

3334

Where are you taking me?

داری من را کجا می‌بری؟

3335

Is there a free spot?

جای خالی هست؟

3336

May I ask why you don’t want to talk about this?

می‌توانم بپرسم چرا نمی‌خواهی درباره‌اش حرف بزنی؟

3337

Tom closed his eyes and made a wish.

تام چشم‌هایش را بست و یک آرزو کرد.

3338

She closed her eyes and made a wish.

چشم‌هایش را بست و یک آرزو کرد.

3339

Each room has a private bathroom.

هر اتاق سرویس بهداشتی مجزّا دارد.

3340

We must get there before him.

باید قبل از او برسیم آن جا.

3341

We must get there before her.

باید قبل از او برسیم آن جا.

3342

We must get there before them.

باید قبل از آن‌ها برسیم آن جا.

3343

Didn’t I tell you that you needed to study harder?

بهت نگفتم باید بیشتر درس می‌خواندی؟

3344

Didn’t I tell you that you needed to get there early?

بهت نگفتم باید زود اون جا می‌رسیدی؟

3345

Didn’t I tell you to clean your room?

بهت نگفتم اتاقت را تمیز کنی؟

3346

Didn’t I tell you to take out the garbage?

بهت نگفتم آشغال‌ها را ببری بیرون؟

3347

Don’t take me seriously. I was only joking.

جدّی نگیر. داشتم شوخی می‌کردم.

3348

What language is he speaking?

به چه زبانی دارد صحبت می‌کند؟

3349

I don’t want the horse.

اسب را نمی‌خواهم.

3350

I’ll give you as much time as you need.

به هر اندازه که نیاز دارید به شما وقت خواهم داد.

3351

Where are you from in Canada?

اهل کجای کانادا هستی؟

3352

Would you like something to drink?

آیا چیزی برای نوشیدن می خواهی؟

3353

Congratulations!

تبریک!

3354

My real name is Mary.

اسم واقعیم مری است.

3355

Try some of this cake.

یک کم از این کیک امتحان کن.

3356

It is a good idea to plan your route before you leave.

بهتره مسیرتو قبل از اینکه بری مشخص کنی.

3357

I think that the problem is here.

فکر می‌کنم مشکل اینجاست.

3358

Where is your room?

اتاقت کجاست؟

3359

The doctors examined the baby.

دکتر‌ها نوزاد را معاینه کردند.

3360

This is the world’s most costly earthquake.

این خسارت بار ترین زلزله جهان است.

3361

Ljubljana is one of the most beautiful cities in Eastern Europe.

لوبلیانا تکی از زیباترین پایتخت های اروپا است.

3362

Are you 17?

هفده ساله ای؟

3363

You should use a deodorant.

تو باید دئودورانت استفاده کنی.

3364

Don’t sign the contract with a pencil.

قرارداد را با مداد امضا نکن.

3365

The bar was packed.

بار قلقله بود.

3366

I fried the fish after marinating it.

ماهی را بعد از خواباندن سرخ کردم.

3367

Do not judge so that you will not be judged.

قضاوت نکن تا قضاوت نشوی.

3368

We’re going to take a shower together.

ما باهم به حمام خواهیم رفت.

3369

The book is up there.

کتاب آن بالاست.

3370

Tom doesn’t want you to discover the truth.

تام نمی خواهد که تو حقیقت را بفهمی.

3371

Tom said that he wanted to leave Boston by the end of this year.

تام گفت می‌خواهد تا قبل از پایان سال بوستون را ترک کند.

3372

Tom was the only person to have ever managed to escape from that prison.

تام تنها کسی بود که تا آن زمان موفّق به فرار از آن زندان شده بود.

3373

Tom learnt that he was the only convict sentenced to life imprisonment in that prison.

تام فهمید که تنها زندانی محکوم به حبس ابد در آن زندان بود.

3374

Tom took part in the kidnapping of Mary’s daughter.

تام در ربودنِ دخترِ مری شرکت داشت.

3375

I know. I was there.

می‌دانم. آن جا بودم.

3376

Greece is an old country.

یونان کشوری کهن است.

3377

Yona Wallach had been a postmodernist two decades before the term “Postmodernism” was even conceived.

یونا وُلاخپست مدرنیتبوده بود ۲ دهه قبل از اینکه عبارتپست مدرنیسماختراع شد.

3378

I’m so lonely.

خیلی تنهایَم.

3379

Tom doesn’t know the difference between an Austrian and a German.

تام فرقِ بینِ یک اتریشی و یک آلمانی را نمی‌داند.

3380

She was blind, deaf, and mute.

او کور، کَر و لال بود.

3381

I rarely watch television.

به نُدرت تلویزیون تماشا می‌کنم.

3382

What exactly are you saying?

دقیقاً چه می‌خواهی بگویی؟

3383

What do you generally watch in the evenings?

معمولاً عصر‌ها چه تماشا می‌کنی؟

3384

Tom paused for a moment to listen and then carried on eating.

تام لحظه‌ای مَکث کَرد تا گوش دهد و سپس به خوردن ادامه داد.

3385

These bacteria have mutated into forms that are resistant to certain drugs.

این باکتری‌ها به گونه‌هایی جهش پیدا کرده‌اند که در برابر داروهای خاصّی مقاوم‌اند.

3386

I’m going to tell Tom you said that.

به تام می گویم که این را گفتی.

3387

You can take whichever way you like.

می توانید هر کدام را که دوست دارید بگیرید

3388

You should pay your debts.

شما باید بدهی های خود را پرداخت

3389

Occasionally, things don’t go as planned.

گاهی اوقات، کار‌ها طبقِ برنامه پیش نمی‌رود.

3390

Do you love your mother?

آیا مادرت را دوست داری؟

3391

He was never sick.

او هرگز بیمار نبود.

3392

Can I have something for insect bites?

ممکن است چیزی برای گزیدگی حشره به من بدهید؟

3393

I will defend Tom.

من تام را محافظات خواهم کرد.

3394

How do you define “servility”?

چگونه «سرسپردگی» را تعریف می کنید؟

3395

Let’s try it once more.

بگذار یک بار دیگر سعی کنیم.

3396

Let’s try it again.

یک بار دیگر سعی کنیم.

3397

Let’s try another one.

یکی دیگری را امتحان کنیم.

3398

I am on your side.

من طرف تو هستم.

3399

I grieve with you.

تسلیت عرض می‌کنم.

3400

My friend always jokes when I am not in the right mood.

دوست من همیشه وقتی که من حس و حالش رو ندارم شوخی میکنه.

3401

My friend always jokes when I don’t feel like it.

دوست من همیشه وقتی که من حس و حالش رو ندارم شوخی میکنه.

3402

I’m not in the mood right now.

الان حس و حالش رو ندارم.

3403

I don’t feel like it now.

الان حس و حالش رو ندارم.

3404

Isn’t that irritating?

آیا آزاردهنده نیست؟

3405

I can become angry.

من می توانم از کوره در بروم/عصبانی بشوم!

3406

I can lose my temper.

من می توانم از کوره در بروم/عصبانی بشوم!

3407

I can’t catch up with him.

نمی تونم بهش برسم.

3408

I speak the Persian language.

من زبان فارسی می دونم.

3409

This is my book, not yours.

این کتاب من است، کتاب تو نیست.

3410

What kind of jerk is this?

این دیگه چه کثافتیه؟

3411

I was eating in restaurant yesterday.

دیروز در رستوران غذا می خوردم.

3412

Tom was counting the garden’s flowers.

تام گل‌های باغ را می‌شمرد.

3413

He is writing something.

او چیزی می نویسد.

3414

Leave it alone.

ولش کن!

3415

Let go of it.

ولش کن!

3416

Let it go.

ولش کن.

3417

Stop it!

بسه دیگه. تمومش کن!

3418

Don’t be foolish.

احمق نباش!

3419

People crowd around the light, not to see better, but rather to shine better.

مردم پیرامون نور جمع می شوند، اما نه به خاطر بهتر دیدن، بلکه به خاطر بهتر درخشیدن.

3420

I’m not going to explain it to you again.

دوباره برایت توضیح نمی‌دهم.

3421

I’m not going to explain it to you.

برایت توضیح نمی‌دهم.

3422

What kind of job are you looking for?

به چه نوعی کار دنبال هستید؟

3423

Tom got a new job. “What kind of job?”

تام کار جدیدی دارد. – “چه نوعی کار؟

3424

What are we after?

ما به دنبال چه هستیم؟

3425

Because it was raining, he went to the yard to collect the clothes from the clotheslines.

چون باران می بارید، برای جمع کردن رخت های روی بند به حیاط رفت.

3426

Goethe, the German poet, about Hafez, the Iranian poet: May the whole world fade away, Hafez, with you, with you alone I want to compete! Let us share pleasure and pain like twins to love like you, to drink like you, this shall be my pride, my life.”

گوته، شاعر آلمانی در مورد حافظ، شاعر ایرانی: اگر هم دنیا به سر آید، ای حافظ آسمانی آرزو دارم که تنها با تو و در کنار تو باشم و چون برادری، هم در شادی و هم در غمت شرکت جویم. ای طبع سخن گوی من، اکنون که از حافظ ملکوتی الهام گرفته ای به نیروی خود نغمه سرایی کن و آهنگی ناگفته پیش آر، زیرا امروز پیرتر و جوانتر از همیشه ای.

3427

I want my money back.

می خواهم پولم به من برگردانده شود.

3428

They spent the night on the beach.

آنها شب را در ساحل گذراندند.

3429

The time came when I had to leave Japan.

وقت آن رسیده بود که من مجبور شدم ژاپن را ترک کنم.

3430

I felt hungry.

گرسنگی را حس کردم.

3431

We only have three options.

ما فقط سه گزینه داریم.

3432

I don’t like ice cream.

بستنی دوست ندارم.

3433

Can I go swimming after noon?

می توانم بعد از ظهر برای شنا بروم؟

3434

I have to work tonight.

باید امشب کار کنم.

3435

I must work tonight.

باید امشب کار کنم.

3436

I really like being alone.

من خیلی دوست دارم که تنها باشم

3437

The dog’s name is Ken.

اسم سگ «کِن» است.

3438

Persian’s not hard.

فارسی سخت نیست.

3439

Persian is not hard.

فارسی سخت نیست.

3440

Have you ever been in Tehran?

هیچ وقت تهران بودی؟

3441

Did everyone go crazy?

همه دیوانه شده‌اند؟

3442

Where were you yesterday?

تو دیروز کجا بودی؟

3443

Shut up!

خفه شو!

3444

Go choke!

خفه شو!

3445

Shut the fuck up!

خفه شو!

3446

I’m doing good, thank you!

من خوبم ، ممنون.

3447

I am doing well, thank you.

من خوبم ، ممنون.

3448

I’m good, how ’bout you?

من خوبم. تو خوبی؟

3449

I’m good, how are you?

من خوبم. تو خوبی؟

3450

Do you have a car?

تو ماشین داری؟

3451

Hello, how are you?

سلام٬ چطوری؟

3452

Meat or fish?

گوشت یا ماهی؟

3453

The more the better.

هر چه بیشتر، بهتر.

3454

The faster, the better.

هر چه زودتر، بهتر .

3455

I can’t die here.

نمی توانم اینجا بمیرم.

3456

I stayed awake until morning.

تا صبح بیدار ماند.

3457

I stayed awake ’till the morning.

تا صبح بیدار ماند.

3458

I need you.

بهت احتیاج دارم.

3459

I spoke to my daughter.

با دخترم صحبت کردم.

3460

We’re not ready to order yet.

برای سفارش دادن هنوز آماده نیستیم.

3461

This one or that one?

این یا آن؟

3462

This one or that one?

این یکی یا آن یکی؟

3463

I don’t like the red jacket.

ژاکت قرمز را دوست بمی دارم.

3464

I don’t like the red jacket.

ژاکت سرخ را دوست نمی دارم.

3465

How do you say that in German?

در زبان آلمانی آن را چگونه می گویید؟

3466

We took turns cleaning the room.

ما به نوبت اتاق را تمیز مى کنیم

3467

Think before you open your mouth.

قبل از اینکه دهنت را باز کنی فکر کن

3468

Why do you want this job?

چرا این کار را می خواهی؟

3469

I don’t like this book.

من این کتاب را دوست ندارم

3470

Sometimes it depends on luck.

برخی مواقع به شانس بستگی دارد

3471

It doesn’t matter at all to me.

این اصلا برای من مهم نيست

3472

I can’t remember anything.

نميتوانم چیزی را بخاطر بیاورم

3473

Talk to her.

با او حرف بزن.

3474

Talk to him.

با او حرف بزن.

3475

Talk to me.

با من حرف بزن.

3476

I cannot speak Turkish.

من نمی توانم ترکی صحبت کنم

3477

I can’t speak Turkish.

من نمی توانم ترکی صحبت کنم

3478

Do you know any restaurants with good Korean food?

آیا رستورانی با غذای خوب کره ای می شناسی؟

3479

How’s married life?

زندگی متاهلی چطور است؟

3480

I want coffee.

قهوه را می‌خواهم.

3481

If you really want to do something, you’ll find a way. If you don’t, you’ll find an excuse.

اگر واقعاً بخواهی کاری را انجام دهی، راهی را خواهی یافت. اگر نخواهی کاری را انجام دهی، بهانه ای خواهی یافت.

3482

She sat smoking.

او نشست و سیگار کشید.

3483

Excuse me, do you speak English? “Yes. A little.”

ببخشید، شما انگلیسی صحبت می کنید؟بعله. یکم.

3484

My mother carefully opened the door.

مادرم با احتیاط در را باز کرد.

3485

I think that my mom knows.

فکر کنم مادرم میداند.

3486

Did you find the book you were looking for?

کتابی که دنبالش می گشتی رو پیدا کردی؟

3487

Is this the book you’re looking for?

این کتابیه که دنبالش بودی؟

3488

They’re only words.

آنها فقط لغاتند.

3489

He’s just a politician.

او فقط یک سیاست مدار است.

3490

Relax. He’s just teasing you.

آروم باش. او فقط دارد با تو شوخی می کند.

3491

Are they even really friends?

آنها اصلا با هم دوست هستند؟

3492

I don’t know how the rest of it goes anymore.

دیگه نمیدونم بقیش چی بشه.

3493

There’s no furniture in the room.

هیچ اثاثی در اتاق نیست.

3494

I can’t come with you today.

امروز نمیتونم با تو بیام.

3495

If I were rich, I’d pass my time in travelling.

اگر پولدار بودم، وقتم را به مسافرت رفتن میگذراندم.

3496

I am Argentinean.

من آرژانتینی هستم.

3497

This medicine is to be taken on an empty stomach.

این دارو باید با شکم خالی مصرف شود.

3498

He is unpredictable.

او غیر قابل پیش بینی است.

3499

The price of wisdom is above pearls.

ارزش خرد بیشتر از مروارید است.

3500

There’s nothing for me here.

اینجا هیچ چیزی برای من نیست.

3501

Nobody wants to work.

هیچ کس نمیخواهد کار کند.

3502

Yes, I thought so.

بعله، فکرشو میکردم.

3503

Tom likes to eat turtles.

تام لاک خوردن لاک پشت ها را دوست دارد.

3504

Arabic is read from right to left.

عربی از راست به چپ خوانده می شود.

3505

Please take care of my peacocks.

لطفا مراقب طاووس های من باش.

3506

Rome has declared war on Venice.

روم در ونیس جنگ اعلام کرد.

3507

Julia thinks pizza is over-rated.

جولیا معتقده پیتزا اونقدرا هم خوب نیست.

3508

All I have is one book.

همه چیزی که دارم یک کتاب است.

3509

I didn’t see any children in the park.

هیچ بچه ای در پارک ندیدم.

3510

It’s fun to hang out with him.

گشدن با او مفرح است.

3511

I did not like the food, but I forced myself to eat it.

غذا را دوست نداشتم، اما خودم رو وادار به خوردن کردم.

3512

Tom hid the book under his pillow.

تام کتاب را زیر بالشش پنهان کرد.

3513

How do you like to relax and chill out at the end of a long working day?

بعد از یک روز طولانی مدت کاری چطور دوست داری استراحت کنی?

3514

I want to buy this jacket.

میخواهم این ژاکت را بخرم.

3515

For oral use.

برای استفاده دهانی.

3516

Judges often use gavels.

قاضی ها بیشتر اوقات باج میگیرند.

3517

He was running away in all haste.

او با عجله داشت فرار میکرد.

3518

It’s a pleasure for me.

باعث افتخارمه.

3519

She has an equal number of grandsons and granddaughters.

او به اندازه یکسان نوه پسری و دختری دارد.

3520

Are they actually friends?

آنها واقعا با هم دوستند?

3521

He had three sisters, but two died when they were very young.

او سه تا خواهر داشت، اما دوتاشون وقتی خیلی جوون بودن مردن.

3522

My youngest brother has two children from his first marriage, and another child from his second.

کوچک ترین برادرم دو تا بچه از ازدواج اولش، و یکی دیگه از ازدواج دومش داره.

3523

Tom came up with a plan.

نقشه ای به ذهن تام رید.

3524

Both your father and I understand the consequences of your decision.

هم من و پدرت نتیجه ی این تصمیمت را میدانیم.

3525

Tom took off the picture on the wall and hung another there.

تام عکس روی دیوار رو ورداشت و یکی دیگه جاش گذاشت.

3526

The Little Prince by Antoine de Saint-Exupéry has been translated from French into many languages.

شاهزاده کوچولو از آنتونی د سینت اکزوپری از زبان فرانسه به چندین زبان دیگر ترجمه شده است.

3527

My computer froze up.

کامپیوترم هنگ کرد.

3528

The computer froze up.

کامپیوتر هنگ کرد.

3529

I am from Budapest.

من از بوداپست هستم.

3530

He often eats breakfast here.

او معمولا اینجا صبحانه میخورد.

3531

Peaches are sweet.

هلو ها شیرین هستند.

3532

Have you ever seen sausage being made?

تا به حال طریقه ساخت سوسیس رو دیده اید?

3533

Do you know how sausage is made?

میدونی چطور سوسیس درست میشه?

3534

I’m aware I’m not at a good level; therefore, I need to practice more.

من خودم میدونم که سطحم خوب نیست، پس، به تمرین بیشتری نیاز دارم.

3535

Greece is not alone!

یونان تنها نیست!

3536

Can’t we just go home?

نمیشه بریم خونه?

3537

When I was younger, many people used to say I was beautiful.

وقتی جوون تر بودم، خیلی ها بهم میگفتم که خوشگلم.

3538

The idea was a success.

ایده یک موفقیت بود.

3539

I was beautiful.

من خوشگل بودم.

3540

I don’t have a drinking problem.

من مشکل نوشیدنی ندارم.

3541

I was lovely.

من دوست داشتنی بودم.

3542

Come and meet everyone!

بیا و با همه آشنا شو!

3543

Thank you so much for attending!

خیلی ممنون برای حضورتون.

3544

If Maria spoke less hastily, people would be able to understand her better.

اگه ماریا آهسته تر صحبت میکرد، مردم بهتر حرفاشو میفهمیدن.

3545

I’m sure you knew my father.

من مطمئنم که شما پدر من رو میشناختید.

3546

You shouldn’t respect someone just because they’re rich.

فقط چون کسی پولداره نباید بهش احترام بگذارید.

3547

I know I have to sleep now.

میدونم باید الان بخوابم.

3548

Sunlight is the main source of vitamin D.

نور خورشید منبع اصلی ویتامین دی است.

3549

One of the teenagers screamed.

یکی از نوجوان ها فریاد کشید.

3550

Her hair and the way she holds her head remind me of Maria.

موهاش و طریقه نگه داشتن سرش من رو به یاد ماریا میندازه.

3551

That’s the village I was born in.

آن روستایی است که من درش به دنیا اومدم.

3552

That’s the reason she doesn’t want to be with him anymore.

این دلیلیه که او دیگه نمیخواد با او باشه.

3553

Why does that bother you?

چرا این اذیتت میکنه?

3554

He’s writing his mother a letter.

او برای مادرش نامه مینویسه.

3555

Tom asks a lot of questions.

تام زیاد سوال میپرسد.

3556

Where do Mary and Tom live?

مری و تام کجا زندگی میکنند?

3557

When will you visit me again?

کی دوباره به من سر میزنی?

3558

She has a black puppy.

او یک توله سگ سیاه دارد.

3559

She has a small, black dog.

او یک سگ کوچک سیاه دارد.

3560

A gentleman would never do something like that.

یک شخص محترم هیچ وقت همچین کاری نمی کند.

3561

I have the best mother in the world!

من بهترین مادر دنیا رو دارم.

3562

Now I know why Tom hates me.

الان میدونم چرا تام از من بدش میاد.

3563

What’s her plan?

نقشش چیه?

3564

You know, I don’t want to kill you.

میدونی، نمیخوام بکشمت.

3565

I hate Tom because reasons.

من به دلایلی از تام متنفرم.

3566

I need to meet more Peruvian friends.

من باید دوستان پرویی بیشتری پیدا کنم.

3567

Do you like German beers?

آبجو های آلمانی رو دوست داری?

3568

My group is always lively.

گروه من همیشه سر زندس.

3569

She explains the literal meaning of the sentence.

او معنی لفظ به لفظ جمله را توضیح می دهد.

3570

I eat some cheese.

من مقداری پنیر میخورم.

3571

Vocabulary is the basis of language.

لغت پایه زبان است.

3572

The more you have, the more you have to lose.

هرکه بامش بیش، برفش بیشتر.

3573

I didn’t know she was that old.

من نمیدونستم او اینقدر پیر است.

3574

They play the piano.

آنها پیانو زدند.

3575

I can see the target.

هدف را میتونم ببینم.

3576

I see the target.

هدف را میبینم.

3577

Tell him I’ll call back later.

بهش بگو بعدا بهش زنگ میزنم.

3578

Mary is wary of strangers.

مری نسبت به غریبه ها محتاط است.

3579

Mary has no will power.

مری هیچ اراده ای ندارد.

3580

This is a dream dictionary.

این یک کتاب تعبیر خواب است.

3581

Finish crying and then we’ll talk.

گریه را تمام کن و بعد ما صحبت خواهیم کرد.

3582

His wife was old but he loved her.

همسرش پیر بود اما عاشقش بود.

3583

The plural of ‘person’ is ‘people’, not ‘persons’.

جمع شخص، مردم است نه اشخاص.

3584

The exam included mathematics, physics and chemistry.

امتحان شامل ریاضیات، فیزیک و شیمی بود.

3585

He stood in awe before her.

او با احترام در مقابلش ایستاد.

3586

Do you think Tom will like the concert?

فکر می کنی تام کنسرت را دوست خواهد داشت؟

3587

What’s the definition of jazz?

معنی جاز چیست؟

3588

She spoke only German.

او فقط المانی حرف میزد.

3589

You’re reasonable.

شما قابل قبول هستید.

3590

Does she like me?

من رو دوست داره؟

3591

Does she like me?

ایا او من را دوست دارد؟

3592

He works at a restaurant in Japan.

او در یک رستوران در ژاپن کار می کند.

3593

She announced her engagement to him.

او نامزدی خود را به او اعلام کرد.

3594

You’ll thank me later.

تو بعدا از من تشکر خواهی کرد.

3595

A court without ladies is like a garden without flowers.

حیاط بدون زن مانند باغ بدون گل است.

3596

I doubt that he’s a lawyer.

فکر می‌کنم که او وکیل است.

3597

I can’t leave here.

نمی‌توانم از اینجا ترک کنم.

3598

This apple is sour.

این سیب ترش است.

3599

International law is a branch of law.

حقوق بین الملل شاخه ای از حقوق است.

3600

What’s the purpose of your visit? “I’m a tourist.”

هدف از سفر چیست؟ من جهانگرد هستم.

3601

I live in Kazakhstan.

در قزاقستان زندگی می‌کنم.

3602

I remember this.

این را بخاطر می‌آورم.

3603

Tom hesitated before answering.

تردّد توم قبل الإجابة.

3604

Have you put on sunscreen?

ضد آفتاب زده ای ؟

3605

Did you put on sunscreen?

ضد آفتاب زدی؟

3606

Do you have plans for tomorrow night?

برنامه ای برای فردا شب داری؟

3607

I’m going to have to dye my hair.

می خواهم موهایم را رنگ کنم.

3608

Why do people dye their hair?

چرا مردم موهایشان را رنگ می کنند.

3609

Tom helped Mary dye her hair.

تام به مری کمک کرد تا موهایش را رنگ کند.

3610

Tom has dyed his hair black.

تام موهایش را به رنگ سیاه رنگ کرد.

3611

Does Tom dye his hair?

آیا تام موهایش را رنگ می کند؟

3612

Did you dye your hair?

آیا تو موهایت را رنگ می کنی؟

3613

The negotiations failed.

مذاکرات شکست خورد.

3614

She often changes her mind.

او غالباً نظرش را تغییر می دهد.

3615

I want to learn karate.

می خواهم کاراته یاد بگیرم.

3616

They eat healthy foods.

آنها غذاهای سالم می خورند.

3617

They eat raw meat.

آنها گوشت خام می خورند.

3618

I like Russian food.

من غذای روسی دوست دارم.

3619

I like to eat Greek food.

من غذای یونانی دوست دارم.

3620

We’ll share our food with them.

ما غذایمان را با آنها تقسیم خواهیم کرد.

3621

Sorry for the dumb question.

بخاظر سوال احمقانه ببخشید.

3622

Tom isn’t interested.

تام به این موضوع علاقه مند نیست.

3623

You’ve got to see Tom.

باید تام را ببینی.

3624

I have a plastic cup.

من لیوان پلاستیکی دارم.

3625

What is your phone number?

شماره تلفنت چیست؟

3626

Deal with a man as he deals with you.

با مردم جوری رفتار کن که با تو رفتار می کنند.

3627

Piet really is a walking dictionary.

پیت واقعاً یه لغت نامه ی متحرک هست.

3628

Show me you’re brave.

به من شجاعتت را نشان بده.

3629

Prove you’re brave.

ثابت کن که شجاعی.

3630

She predicted the book would be very successful.

او پیش بینی می کرد که کتاب خیلی موفقیت آمیز باشد.

3631

The fruits belong to all of you, but the earth belongs to no one.

میوه ها متعلق به همه ی شماست اما زمین متعلق به هیچ کس نیست.

3632

Hurricane Katrina hit New Orleans ten years ago.

طوفان کاترینا ده سال پیش به نیواورلئانز صدمه زد.

3633

He has absolutely no enemies.

او مطلقاً هیچ دشمنی ندارد.

3634

Do you want to go to the station with me?

می خواهی با من به ایستگاه بروی؟

3635

These are the most painful memories I have of my childhood.

اینها دردناک ترین خاطراتی هستند که من از دوران کودکیم دارم.

3636

She didn’t know she had married a monster.

او نمی دانست که با یک هیولا ازدواج کرده است.

3637

He was hospitalized for over a month before dying.

او قبل از مرگ، بیش از یک ماه بستری شده بود.

3638

Soon, I’ll tell you some good news.

به زودی خبرهای خوبی به شما خواهم گفت.

3639

Nobody can give you freedom. Nobody can give you equality or justice or anything. If you’re a man, you take it.

هیچ کس نمی توان آزادی را به تو دهد. هیچ کس نمی تواند برابری یا عدالت یا هر چیز دیگری را به تو دهد. اگر انسانی، خودت آن را به دست می آوری.

3640

Observe good faith and justice toward all nations. Cultivate peace and harmony with all.

حسن نیت و عدالت را در برابر همه ملل رعایت کن. صلح و سازش را با همگان ترویج کن.

3641

In the absence of justice, what is sovereignty but organized robbery?

در فقدان عدالت، حاکمیت چیزی نخواهد بود مگر دزدی سازمان یافته.

3642

Injustice anywhere is a threat to justice everywhere.

بی عداالتی در هر جا که باشد، تهدیدی برای عدالت در همه جاست.

3643

At the end of the day, the goals are simple: safety and security.

در نهایت، اهداف ساده هستند: ایمنی و امنیت.

3644

The fact is that people are good. Give people affection and security, and they will give affection and be secure in their feelings and their behavior.

حقیقت این است که مردم خوب هستند، به آنها مهربانی و امنیت اعطا کن؛ بعد آن ها مهربان خواهند بود و در احساسات و رفتارشان نیز ایمن خواهند شد.

3645

Don’t cry because it’s over. Smile because it happened.

گریه نکن که چرا پایان یافت، بخند زیرا اتفاق افتاده بود.

3646

Have you ever been to Paris?

تا حالا رفتی پاریس؟

3647

I don’t need anything.

هیچی لازم ندارم.

3648

He dressed up as a woman.

مثل یه زن لباس پوشیده.

3649

More coffee, please.

باز هم قهوه لطفا.

3650

It wasn’t my fault.

اشتباه من نبود.

3651

I know you’re going to say no.

میدونم میگی نه.

3652

Tom was very scared.

تام خیلی ترسیده بود.

3653

A cat came out from under the desk.

یه گربه از زیر میز اومد بیرون.

3654

There’s no reason to be afraid.

دلیلی برای ترسیدن نیست.

3655

This is not a sentence.

این یه جمله نیست.

3656

A policeman asked the girls if the car was theirs.

پلیس از دختران پرسید که آیا ماشین مال آنهاست.

3657

I don’t know how deep the lake is.

نمی دانم این دریاچه چه قدر عمق دارد.

3658

I don’t believe in group therapy.

من به گروه درمانی اعتقادی ندارم.

3659

I think we should all go outside.

فکر کنم بایستی همگی بیرون رویم.

3660

Tom came alone.

تام تنها آمد.

3661

Tom came back.

تام برگشت.

3662

Tom came by.

تام سر زد.

3663

Tom came by.

تام سرزده آمد.

3664

I would buy this watch, except it’s too expensive.

من این ساعت را می خریدم، اگر که گران نبود.

3665

Tom didn’t think he had the stomach to tell Mary what needed to be done.

تام فکر نمی کرد که دلش را داشته باشد به ماری بگوید چه کاری بایست انجام می شد.

3666

All the girls seem to have fallen in love with Tom.

به نظر می رسد که تام دل تمام دخترها را برده است.

3667

Something bad happened to Tom.

اتفاق بدی برای تام افتاد.

3668

I use Firefox.

من از برنامه ی فایرفاکس استفاده می کنم.

3669

We’re not safe.

ما در امنیت نیستیم.

3670

What’s your home phone number?

شماره تلفن خانه ات چیست؟

3671

Tom shut the kitchen door.

تام در آشپزخانه را محکم به هم زد.

3672

Tom clenched his fists.

تام مشت هایش را گره کرد.

3673

Would you all like some peanuts?

تنها کمی بادام زمینی می خواهی؟

3674

They are in the way.

آنها در راهند.

3675

You’re organized.

شما مرتب هستید.

3676

Speak softly.

با نرمی سخن بگو.

3677

Why not see the doctor?

چرا دکتر ندیدت؟

3678

I’d rather go swimming.

من بیش از اندازه شنا را دوست دارم.

3679

You’re both liars.

شما هر دو دروغگو هستید.

3680

I’ll be there in a while.

برای مدت کوتاهی اینجا می مانم.

3681

Where is her house?

خانه اش کجاست؟

3682

I hope it was worth it.

امیدوارم ارزشش را داشت.

3683

I thought you’d want to know.

فکر کردم می خواستی بدانی.

3684

I will go.

خواهم رفت.

3685

You’re Tom, aren’t you?

شما تام هستید. این طور نیست؟

3686

I don’t even know him.

من حتی او را نمی شناسم.

3687

Tom checked his watch.

تام به ساعتش نگاهی انداخت.

3688

I trusted them.

من به آنها اعتماد کردم.

3689

I hate fighting.

من از جدال متنفّرم.

3690

I didn’t make a mistake.

من اشتباهی نکرده ام.

3691

I’ll stay out of your way.

من دخالتی در راه و روشت نخواهم کرد.

3692

Tom is a fanatic.

تام یک افراطی است.

3693

I never trusted Tom.

من هیچ گاه به تام اعتمادی نکردم.

3694

I think Tom is looking for us.

من فکر کنم تام دارد دنبالمان می گردد.

3695

They became good friends.

آنها دوستان خوبی شدند.

3696

That’s what I said to Tom.

این چیزی است که من به تام گفته ام.

3697

They’re moving away.

آنها دارند اسباب کشی می کنند.

3698

Who’s confused?

کیست که نفهمید؟

3699

I asked him about his new book.

من راجع به کتاب جدیدش سوال کردم.

3700

Tom doesn’t need to worry about Mary.

نباید که تام نگران ماری باشد.

3701

I want to close the account.

می خواهم حسابم را ببندم.

3702

It might not even work.

ممکن بود حتی کار نکند.

3703

We were impatient.

ما عجول بودیم.

3704

I think I understand what went wrong.

من فکر می کنم فهمیدم که کجای کار اشتباه بود.

3705

Don’t open your umbrella in the hall.

در سالن چترت را باز نکن.

3706

Let’s watch TV.

بیا تلویزیون ببینیم.

3707

You’re running late.

داری دیر می کنی.

3708

That’s common sense.

این از بدیهیات است.

3709

I’m needy.

من نیازمندم.

3710

Mary can dance well.

ماری می تواند خوب برقصد.

3711

I hear the drum.

صدای طبل را می شنوم.

3712

He must be over sixty.

قطعا عمرش بالای شصت سال است.

3713

Bananas are yellow.

موز زرد است.

3714

Never in my life have I heard such a thing.

من تا کنون چنین چیزی در زندگی نشنیده ام.

3715

Would you like to dance with me?

دوست داری با من برقصی؟

3716

I’m so fat.

من خیلی چاق هستم.

3717

The essence of liberty is mathematics.

عصاره ی آزادی ریاضیات است.

3718

Are you writing a letter?

داری نامه می نویسی؟

3719

Tom just loves pineapple upside-down cake.

تام کیک آناناسی سر و ته شده را خیلی دوست دارد.

3720

I was delayed by a traffic jam.

ازدحام ترافیک موجب تاخیرم شد.

3721

I’d be unhappy, but I wouldn’t kill myself.

خوشبخت نخواهم بود، ولی خود را نخواهم کشت.

3722

He disappeared without a trace.

او بدون هیچ اثری ناپدید شد.

3723

I admit that I was wrong.

می پذیرم که خطا کردم.

3724

I’ll make you happy.

من تو را خوشبخت می کنم.

3725

We succeeded.

موفق شدیم.

3726

I was happy yesterday.

دیروز خوشحال بودم.

3727

The children were swimming naked.

بچه ها لخت شنا می کنند.

3728

Tom is thirty years old.

تام سی ساله است.

3729

I really want to be with Tom right now.

واقعا دلم می خواهد هم اکنون با تام باشم.

3730

Why won’t anybody answer my questions?

چرا هیچ کس پاسخ سؤالهایم را نمی دهد؟

3731

Wonderful!

حیرت آورست!

3732

Listen.

گوش کن.

3733

Attack!

حمله!

3734

Who?

چه کسی؟

3735

Smile.

لبخند بزن.

3736

They quarreled.

آنها جر و بحث کردند.

3737

Money talks.

پول کارها را راست و ریس می کند.

3738

You tried.

تو تلاشت را کرده ای.

3739

I fainted.

من غش کردم.

3740

Come on!

بجنب!

3741

What for?

به چه دلیلی؟

3742

Why me?

چرا من؟

3743

Please relax.

لطفا، آرام باش.

3744

Listen carefully.

به دقت گوش کن.

3745

Sweet dreams!

خواب های خوش ببینی!

3746

He walks slowly.

او به آرامی راه می رود.

3747

Drive slowly.

به آرامی رانندگی کن.

3748

Work slowly.

به آرامی کار کن.

3749

Louder, please.

بلندتر، لطفا.

3750

Try again.

دوباره سعی کن.

3751

Mary ran.

ماری دوید.

3752

Speak up!

حرفت را بزن!

3753

Tom frowned.

تام اخم کرد.

3754

Step aside.

از یک کنار قدم بردار.

3755

Who cares?

چه کسی اهمیت می دهد؟

3756

Stop smoking.

سیگار نکش.

3757

Study hard.

سخت درس بخوان.

3758

Ladies first.

اول خانم ها بفرمایند.

3759

Birds fly.

پرنده ها پرواز می کنند.

3760

Hold it!

بایست!

3761

Meat, please.

گوشت، لطفا.

3762

Years passed.

سالها گذشته است.

3763

Grab him.

دستگیرش کن.

3764

Wood burns.

چوب می سوزد.

3765

She tried.

او سعی کرد.

3766

She smiled.

او لبخند زد.

3767

She walks.

او راه می رود.

3768

She cried.

او گریست.

3769

Keep out!

برو بیرون!

3770

God exists.

خدا وجود دارد.

3771

Excuse me.

ببخشید.

3772

Once again.

یک بار دیگر.

3773

Follow him.

دنبالش برو.

3774

Speak clearly.

روشن حرف بزن.

3775

Calm down.

آرام باش.

3776

Everyone dies.

همه می میرند.

3777

Please leave.

لطفا برو بیرون.

3778

We agree.

ما به توافق رسیدیم.

3779

Exactly!

دقیقا!

3780

I am a widow.

من بیوه زن هستم.

3781

I do not have an account in these forums.

در این انجمن ها حسابی ندارم.

3782

Please give me some kind of medicine to curb the pain.

لطفا چند نوع دارو به من بدهید تا دردم را تسکین دهد.

3783

Tom is an anti-Semite.

تام یک ضد سامی است.

3784

Tom is not an anti-Semite!

تام یک ضد سامی نیست!

3785

Tom is taller than Mary.

تام بلندقدتر از ماری است.

3786

I’ve known your father since childhood.

پدرتون و از بچگی می‌شناسم.

3787

I think I recognize that man.

فکر می‌کنم اون مرد و می‌شناسم.

3788

I’m from Saudi Arabia.

از عربستان سعودی هستم.

3789

Tom is very young.

توم بسیار جوان است.

3790

The king oppressed his people.

پادشاه مردم خودش را ستم کرد.

3791

I will need their help.

کمکشان را نیاز خواهم داشت.

3792

It happened over a year ago.

آن بیش از یک سال پیش رخ داد.

3793

I cannot thank you enough for all your kindness.

نمی توانم از تمام محبّت هایت تشکر کنم.

3794

Congratulations!

ماشاءا..، ای والله، خیلی عالی!

3795

Great!

عالی! خیلی خوب!

3796

Wonderful!

شگفت‌انگیزه! خارق العاده است!

3797

Fantastic!

خیلی با حال! بسیار عالی!

3798

I had to change clothes because what I was wearing wasn’t appropriate for the situation.

من باید لباسامو عوض میکردم چون چیزی که پوشیده بودم مناسب اون وضعیت نبود.

3799

I couldn’t think of anything appropriate to say.

من نتونستم چیز مناسبی رو واسه گفتن به ذهن بیارم.

3800

These clothes are not appropriate for a cold winter day.

این لباس ها واسه یه روز سرد زمستانی مناسب نیست.

3801

Your speech was appropriate for the occasion.

سخنرانی تو مناسب این مناسبت بود.

3802

His story wasn’t appropriate for the occasion.

داستانش مناسب این مناسبت نبود.

3803

Welcome to Tatoeba!

به تتويبا خوش آمدید!

3804

Hey! I’m Sepideh.

سلام، من سپیده هستم.

3805

Keep the change.

بقیه پول مال خودت!

3806

I live in Turkey.

من در ترکیه زندگی می کنم.

3807

I said I’m sorry.

من گفتم که متاسفم.

3808

I missed the bus.

من اتوبوس را از دست دادم.

3809

Is the bank open?

آیا بانک باز است؟

3810

May God bless you.

خدا به تو برکت بدهد.

3811

May God bless you.

خدا عمرت بده!

3812

Where is the bank?

بانک کجاست؟

3813

Why are you lying?

چرا دروغ میگی؟

3814

You are beautiful.

تو زیبا هستی.

3815

You are beautiful.

تو قشنگی.

3816

Can I see this one?

می تونم این یکی رو ببینم؟

3817

Don’t get me wrong.

درباره من اشتباه برداشت نکن.

3818

Don’t get me wrong.

درمورد من فکر بد نکن.

3819

I don’t understand.

من نمی فهمم.

3820

The night was cold.

شب سرد بود.

3821

She has small feet.

او پاهای کوچکی دارد.

3822

Tie your shoelaces.

بند کفش ات را ببند.

3823

Whose book is this?

این کتاب مال چه کسی است؟

3824

Whose book is this?

این کتاب مال کیه؟

3825

Whose book is this?

این کتاب مال چه کسیه؟

3826

Whose book is this?

این کتاب کیه؟

3827

Served you right!

به درک

3828

Served you right!

به جهنم!

3829

Served you right!

خدا را شکر که از شرش راحت شدم.

3830

I do not fear death.

من از مرگ نمی ترسم.

3831

I don’t sleep a lot.

من زیاد نمی خوابم.

3832

I met Tom after work.

من بعد از کار، تام را دیدم.

3833

I met Tom after work.

من پس از کار با تام ملاقات داشتم.

3834

Did you buy cat food?

آیا غذای گربه خریدی؟

3835

Be cool.

راحت باش.

3836

Be cool.

خونسرد باش.

3837

Be cool.

باحال باش.

3838

Really?

واقعا؟

3839

Really?

جدا؟

3840

Come in.

بیا داخل. بیا تُو.

3841

Help me!

به من کمک کن.

3842

Help me!

کمکم کن.

3843

See you.

به امید دیدار.

3844

See you.

میبینمت.

3845

So long.

خداحافظ.

3846

Tell me.

به من بگو.

3847

Take it.

بگیرش

3848

Go on.

تابع.

3849

This text is aimed at beginners.

این متن برای مبتدی ها در نظر گرفته شده است.

3850

Aim. Fire!

هدف،آتش!

3851

He has no specific aim.

اون هیچ هدف مشخصی نداره.

3852

This TV show is aimed at children.

مخاطب این برنامه تلویزیونی کودکان هستند.

3853

The soldier aimed his gun at the man.

سرباز با اسلحه به سمت مرد نشانه گیری کرد.

3854

It’s conceivable.

این قابل تصوره.

3855

We’ve tried every conceivable method, but absolutely nothing works.

ما هر روش ممکن را بکار گرفتیم ،ولی هیچکدام اثر بخش نبود.

3856

Don’t make me come back here.

مجبورم نکن به اینجا برگردم.

3857

Life is beautiful.

زندگی زیباست.

3858

Do I have to help them?

ایا باید به انها کمک کنم

3859

Can you do it in one day?

میتونی اینو در یک روز انجام بدی

3860

And you?

و شما

3861

You’re welcome.

خواهش میکنم

3862

You’re welcome.

قابلی نداره.

3863

I have a headache.

من سردرد دارم.

3864

Good cat!

گربه خوب

3865

Cats catch mice.

گربه ها موش ها را می گیرند.

3866

I like cats.

من گربه ها را دوست دارم.

3867

Susan likes cats.

سوزان گربه ها را دوست دارد.

3868

I love cats.

من عاشق گربه ها هستم.

3869

I love cats.

من گربه ها را دوست دارم.

3870

Piece of cake!

مثل آب خوردنه.

3871

A sound mind in a healthy body.

عقل سالم در بدن سالم است.

3872

Be careful.

مراقب باش.

3873

Be careful.

مواظب باش!

3874

Be careful.

احتیاط کن !

3875

I dreamed about the girl I met yesterday whose name I do not know.

رویای دختری را دیدم که دیروز ملاقاتش کردم و اسمش را نمی دانم.

3876

It was a difficult year for us.

سال سختی برای ما بود.

3877

Tom is young and single.

نام جوان و مجرد است.

3878

Mastering a foreign language isn’t easy.

تسلط بر یه زبان خارجی آسون نیست.

3879

Was there anybody in the car?

کسی تو ماشین بود؟

3880

Wow!

مدهش

3881

By the way, where does he live?

راستی, کجا زندگی می کنه؟

3882

By the way, are you free this afternoon?

راستی, امروزبعد از ظهروقت داری (بیکاری)؟

3883

He struggled to keep up with his classmates.

اون تلاش كرد تا پابه پايِ همكلاسي هاش (ازنظرِدرسي) پيش بره يا همگام باشه.

3884

Someone kicked my back.

يكي (يه نفر) با لگد زد پٌشتم.

3885

I love you.

دوسِت دارم. عاشِقِتم.

3886

I do love you.

واقعاً دوسِت دارم. واقعاً عاشِقِتم.

3887

I love you, too.

منم دوسِت دارم. مَنَم عاشِقِتم.

3888

I still love you.

من هنوز دوسِت دارم. هنوزعاشِقِتم.

3889

I’ll wait right outside.

من همین بیرون منتظر می مونم.

3890

Exams are right after summer vacation.

امتحان درست بعد از تعطیلاتِ تابستان.

3891

When does your summer vacation start?

تعطیلاتِ تابستانیت کِی شروع میشه؟

3892

Please let me go.

لطفا به من اجازه بده بروم.

3893

I’m very lonely here.

من اینجا خیلی تنها هستم.

3894

Tom has a lot of valuable books.

تام کتاب های با ارزش زیادی دارد.

3895

I tried that a couple of times.

دو بار آن را امتحان کردم.

3896

Do you know whose car that is?

می دانی آن ماشین مال چه کسی است؟

3897

Wash your hands, please.

لطفا دستهایت را بشور.

3898

I don’t know what you like.

من نمي دانم شما از چه خوشتان مي آيد

3899

Leave!

انصرف!

3900

I’d prefer to speak to you in private.

من ترجیح می دادم که به طور خصوصی با شما سخن بگویم.

3901

I’ve been waiting so long for this.

من خیلی وقته که منتظر اینم.

3902

Looks like no one’s home.

بنظر میرسه کسی خونه نیست.

3903

I’m going to change into more comfortable clothes.

من برم یک لباس راحت تر بپوشم.

3904

Tom sat on his bed and opened his laptop.

تام روی تختش نشست و لپ تاپش رو باز کرد.

3905

I’ll worry about that tomorrow.

من دربارش فردا نگران میشم.

3906

I learned a new word today.

من امروز یک کلمه جدید یاد گرفتم.

3907

There’s an apple tree in the garden.

یک درخت سیب توی باغ هست.

3908

Say hello to him for me.

از طرف من به او سلام برسان.

3909

Please say hello to him for me.

لطفا از طرف من به او سلام برسان.

3910

If you see Tom, say hello to him for me.

اگه تام رو دیدی، از طرف من بهش سلام برسان.

3911

My T-shirt shrank because I washed it.

تی شرتم آب رفت چون شستمش.

3912

Why did your T-shirt shrink?

چرا تی شرتت آب رفت؟

3913

Older children tend to be less jealous than their younger sibling.

بچه های بزرگتر نسبت به خواهر و برادرهای کوچیکترشان معمولا حسادت کمتری دارند.

3914

Sami was often absent.

سامی معمولا غایب بود.

3915

That’s a fascinating question.

این یک سوال جالب است

3916

Good morning!

صبح به خیر!

3917

Kent is the born leader.

کنت یک رهبر زائیده شده است.

3918

I’m not mentally prepared for that.

از نظر روحی برایش آماده نیستم.

3919

Sami and Layla weren’t related to each other.

سامی و‌لیلا با هم نسبتی نداشتند.

3920

Sami removed his glasses.

سامی عینکش را برداشت.

3921

That’s the fastest train in the world.

آن سریع ترین قطار دنیاست

3922

That’s my dictionary.

این لغت نامه ی من است.

3923

How many episodes of One Piece have you watched?

چندی قسمت از ون پیس تماشا کردی؟

3924

How many episodes of One Piece have you watched?

چند قسمت از ون پیس دیدی؟

3925

Do you want me to come to Japan to see you?

آی میخواهی در ژاپن بیام تو را ببنم؟

3926

Go on.

ادامه بده ( ادامه دادن )

3927

It may sound like a lie, but it’s the truth.

دروغ به نظر میرسد، ولی این حقیقت است.

3928

I am at your service.

در خدمتت هستم.

3929

Tom didn’t want to go into the cave.

تام نخواست به زیرزمین برود.

3930

She made me hurry.

او مرا شتابزده کرد.

3931

I was surprised to see you here.

من از دیدن شما در اینجا متعجب شدم.

3932

You already paid.

شما قبلاً مزد گرفتید.

3933

You shouldn’t do it merely to please me.

شما نمی‌بایستی آن را صرفاً به‌خاطر خوش آمدن من انجام می‌دادید.

3934

What is done cannot be undone.

آنچه از دست رفت، دیگر به‌دست نمی‌آید.

3935

I can resist everything but temptation.

من در مقابل همه چیز غیر از وسوسه می‌توانم مقاومت کنم.

3936

Language is the dress of thought.

زبان جامهٔ فکر است.

3937

We are all stupid, just on different subjects.

ما همه احمقیم، هر کدام در یک زمینه.

3938

England expects that every man will do his duty.

انگلستان انتظار دارد هر کس وظیفه‌اش را انجام دهد.

3939

Those who love too much, hate in like extreme.

هر کس بیشتر عشق می‌ورزد، قابلیت تنفر ورزیدن بیشتر دارد.

3940

When angry, count to four. When very angry, swear.

وقتی عصبانی هستی تا چهار بشمار. وقتی خیلی عصبانی هستی لعنت بفرست.

3941

A clear conscience is the sure sign of a bad memory.

وجدان راحت نشانهٔ آشکار کم حافظگی است.

3942

The dictionary is the only place where success comes before work.

لغتنامه تنها جایی است که پیشرفت قبل از تلاش می‌آید.

3943

All you need is ignorance and confidence and the success is sure.

برای موفقیت فقط نادانی و اعتماد به نفس نیاز است.

3944

Never tell the truth to people who are not worthy of it.

هیچوقت به افرادی که لیاقتش را ندارند صداقت نورزید.

3945

Those who know nothing of foreign languages know nothing of their own.

کسانی که هیچ چیز از یک زبان خارجی نمی‌دانند، هیچ چیز دربارهٔ زبان خودشان هم نمی‌دانند.

3946

Never put off until tomorrow what you can do the day after tomorrow.

چیزی که پس‌فردا می‌توانی انجام دهی را به فردا نینداز!

3947

Through obedience learn to command.

با فرمان‌برداری، فرمان دادن فرا گرفته می‌شود.

3948

A fool always believes that it is the others who are fools.

نادان همه را به کیش خود پندارد.

3949

Haste makes waste.

عجله کار شیطان است.

3950

Business is business.

حساب حساب کاکا برادر.

3951

Murder will out.

آسمان پشت ابر نمی‌ماند.

3952

Seeing is believing.

شنیدن کی بُوَد مانند دیدن.

3953

Strength in unity.

یک دست صدا ندارد.

3954

Knowledge is power.

توانا بُوَد هر که دانا بُوَد.

3955

Easy come, easy go.

باد آورده را باد می‌برد.

3956

Time is money.

وقت گرانبهاست.

3957

The truth hurts.

حقیقت تلخ است.

3958

Every rose has its thorns.

گل بی خار نمی‌شود.

3959

You have to strike the iron while it’s hot.

تا تنور داغ است نان را بچسبان.

3960

Walls have ears.

دیوار موش دارد.

3961

A word is enough to a wise man.

عاقل را اشاره کافیست.

3962

Everyone makes mistakes.

بشر جائزالخطاست.

3963

These things always happen in threes.

تا سه نشود بازی نشود.

3964

Better late than never.

دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است.

3965

No pain, no gain.

نا برده رنج گنج میسر نمی‌شود.

3966

Ready money will away.

باد آورده را باد می‌برد.

3967

More haste, less speed.

عجله کار شیطان است.

3968

Old habits die hard.

ترک عادت موجب مرض است.

3969

A burnt child fears the fire.

مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید می‌ترسد.

3970

The goat had been tethered to the fence.

بز به حصار بسته شده است.

3971

Michael Singer is the author of The Untethered Soul.

میکائل سینگر نویسندهٔ روح افسار گسیخته است.

3972

Money talks.

همه چیز پول است.

3973

Our house, our rules.

چهار دیواری، اختیاری.

3974

Much ado about nothing.

از کاهی کوهی ساختن.

3975

Many hands make light work.

یک دست صدا ندارد.

3976

He who wants a peacock must accept the difficulties of Hindustan.

هر که طاووس خواهد جور هندوستان کشد.

3977

A burnt child dreads fire.

مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید می‌ترسد.

3978

There is a downhill after every uphill.

بعد از هر سربالایی یک سرازیری است.

3979

Heroes always arrive late.

قهرمانان همیشه دیر می‌رسند.

3980

You’re joking!

شوخی می‌کنید.

3981

Where there’s a will, there’s a way.

خواستن توانستن است.

3982

It is never too late to learn.

برای یادگیری هیچوقت دیر نیست.

3983

He laughs best who laughs last.

خندیدن آخر خوش است.

3984

No cross, no crown.

نا برده رنج، گنج میسر نمی‌شود.

3985

No sweet without sweat.

نا برده رنج، گنج میسر نمی‌شود.

3986

Money does not grow on trees.

پول سبز نمی‌شود.

3987

The danger past and God forgotten.

خرش از پل گذشت.

3988

The eagle does not catch flies.

که نباشد محرم عنقا مگس.

3989

After a storm comes a calm.

بعد از هر سربالایی یک سرازیری است.

3990

Everything comes to those who wait.

صبر مفتاح کارها باشد.

3991

There is no smoke without fire.

هیچ دودی بی آتشی نیست.

3992

A fox is not caught twice in the same snare.

عاقل از یک سوراخ دوبار گزیده نمی‌شود.

3993

Do in Rome as the Romans do.

خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو.

3994

Many a little makes a mickle.

قطره قطره جمع گردد، وانگهی دریا شود.

3995

Fine words butter no parsnips.

دو صد گفته چون نیم کردار نیست.

3996

A word to the wise is enough.

عاقل را اشاره کافیست.

3997

Attack is the best form of defense.

حمله بهترین دفاع است.

3998

All his geese are swans.

مرغ همسایه غاز است.

3999

As well be hanged for a sheep as a lamb.

آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب

4000

It’s too late to shut the barn door after the horse is stolen.

نوشدارو بعد از مرگ سهراب.

4001

The pot calls the kettle black.

دیگ به دیگ می‌گوید رویت سیاه.

4002

Much caution does no harm.

کار از محکم کاری عیب نمی‌کند.

4003

A friend to all is a friend to none.

دوست همه کس، دوست هیچ کس.

4004

Never put off to tomorrow what you can do today.

کار امروز را به فردا میفکن.

4005

A lazy man always finds excuses.

آدم تببل همیشه بهانه‌ای پیدا می‌کند.

4006

The grass is always greener on the other side of the fence.

مرغ همسایه غاز است.

4007

The grass is always greener on the other side.

مرغ همسایه غاز است.

4008

The work is not worth the cost of preparation.

آفتابه خرج لحیم کردن.

4009

Paper is patient.

کاغذ سنگ صبور است.

4010

Don’t dig a pit for somebody to fall into, or you will end up in it yourself.

چاه مکن بهر کسی اول خودت دوم کسی.

4011

Like father, like son.

همانا پدر، همانا پسر.

4012

The walls have ears, the doors have eyes.

دیوار موش دارد، موش هم گوش دارد.

4013

Constant dripping wears away a stone.

قطره قطره جمع گردد، وانگهی دریا شود.

4014

Don’t undo your bootlaces until you have seen the river.

تا به رودخانه نرسیده‌اید کفشتان را در نیاورید.

4015

I normally don’t drink coffee.

من معمولا کافه نمینوشم.

4016

That which is easily acquired is easily lost.

باد آورده را باد می‌برد.

4017

A picture is worth a thousand words.

یک تصویر به اندازهٔ هزار کلمه می‌ارزد.

4018

He who starts ten tasks won’t finish a single one.

سنگ بزرگ نشانهٔ نزدن است.

4019

Prudence is never too much.

آدم از احتیاط زیاد به ندرت ضرر می‌کند.

4020

A diamond that hasn’t been cut doesn’t shine.

الماسی که برش نخرده نمی‌درخشد.

4021

There’s no cure for stupidity.

حماقت درمان ندارد.

4022

Your best teacher is your last mistake.

بهترین آموزگار، اشتباه آخرتان است.

4023

Don’t make a mountain out of a molehill.

از کاهی کوهی ساختن.

4024

If we can’t get the money in any other way, we can, as a last resort, sell the car.

اگر نتوانیم پول را به طریق دیگری به دست بیاوریم، به عنوان آخرین چاره می توانیم ماشین را بفروشیم.

4025

You only think about having fun.

تو فقط به تفریح کردن فکر می کنی.

4026

Tom only thinks about money.

تام فقط به پول فکر می کند.

4027

It’s a sacred number.

این عددی مقدس است.

4028

Did you argue with him?

تو با او بحث کردی؟

4029

Thanks for inviting me to the movies.

متشکرم که مرا به سینما دعوت کردی.

4030

I travel to see the world.

من سفر می کنم تا دنیا را ببینم.

4031

Violence is a weak force.

خشونت، نیرویی ضعیف است.

4032

How long have I been unconscious?

چه مدت من بیهوش بوده ام؟

4033

The shoemaker’s son always goes barefoot.

کوزه‌گر از کوزه شکسته آب می‌خورد.

4034

A thief believes everybody steals.

کافر همه را به کیش خود پندارد.

4035

Don’t put all your eggs in one basket.

همه تخم مرغ هایتان را در یک سبد نگذارید.

4036

One word is enough for a wise man.

عاقل را اشاره کافیست.

4037

The tongue ever turns to the aching tooth.

زبان همیشه به دندانی که درد می‌کند می‌خورد.

4038

Health is wealth.

سلامتی نعمت است.

4039

Two argue, and a third benefits.

دو نفر دعوا می‌کنند و نفر سوم سود می‌برد.

4040

Well said!

خوب گفتم

4041

Then we can continue the algorithm.

آنگاه الگوریتم را ادامه می‌دهیم.

4042

If you can’t get a lawyer who knows the law, get one who knows the judge.

اگر نمی‌توانید وکیلی بگیرید که قانون را بشناسد، وکیلی بگیرید که قاضی را بشناسد.

4043

The teacher burst into tears.

انفجرت المدرّسة بكاءا.

4044

That’s impossible.

آن ممکن نیست.

4045

Tom told me he had a problem.

تام به من گفت که مسئله‌ای برایش پیش آمده است.

4046

Tom told me he had a problem.

تام به من گفت که براش مشکلی پیش اومده.

4047

Humans are bigots.

انسانها متعصب هستند.

4048

We don’t tolerate bigotry.

ما تعصب را تحمل نمی‌کنیم.

4049

You can sleep here. I don’t mind.

میتونی اینجا بخوابی. برای من فرقی نداره.

4050

How long did you sleep last night?

دیشب چقدر خوابیدی؟

4051

Better buy than borrow.

خریدن بهتر از قرض گرفتن است.

4052

Better buy than borrow.

خریدن بهتر از به عاریت گرفتن است.

4053

God made time, but man made haste.

خدا زمان را آفرید و انسان عجله را.

4054

Save up something for a rainy day.

چیزی برای زمان نداری نگه دار.

4055

Hard work never did anyone any harm.

سخت‌کوشی به هیچکس ضرر نزد.

4056

The best defense is a good offense.

حمله بهترین دفاع است.

4057

All things come to those who wait.

چیزهای خوب برای آنها اتفاق می‌افتند که صبر کنند.

4058

Don’t burn your bridges behind you.

پلها را پشت سر خود خراب نکن.

4059

Measure thrice, cut once.

سه بار اندازه بگیر و یک بار ببر.

4060

He knows most who speaks least.

آنکس بیشتر می‌داند که کمتر حرف می‌زند.

4061

We can run away from everything, except from our conscience.

ما از همه چیز می‌توانیم فرار کنیم به جز از وجدانمان.

4062

True friendships are even rarer than diamonds.

دوستان حقیقی حتی از الماس هم نایاب‌تر هستند.

4063

People usually don’t like what they can’t understand.

افراد معمولاً آنچه نمی‌فهمند را دوست ندارند.

4064

The best way to solve a problem is sometimes the simplest.

گاهی بهترین راه برای حل یک مسأله ساده‌ترین راه‌حل است.

4065

Difficult problems require imaginative solutions.

مسائل دشوار به راه‌حل‌های تخیلی نیاز دارند.

4066

Belief can move mountains.

ایمان می‌تواند کوه‌ها را حرکت دهد.

4067

I love you from the bottom of my heart.

من شما را از ته قلبم دوست دارم.

4068

I need more examples to know how this word is used.

من به مثالهای بیشتری احتیاج دارم تا بدانم این کلمه چگونه استفاده می‌شود.

4069

The best way to have a friend is to be a friend.

بهترین راه برای داشتن یک دوست، بودن یک دوست است.

4070

Freedom is useless unless you use it.

آزادی غیر قابل استفاده است مگر اینکه از آن استفاده کنید.

4071

I’m happy that I was born.

من خوشحالم که به دنیا آمدم.

4072

In today’s world, the hardest thing for a man to be… is himself.

در دنیای امروز، دشوارترین چیز برای انسان، خود بودن است.

4073

Nothing happens unless it is preceded by a dream.

هیچ چیز اتفاق نمی‌افتد مگر اول یک رؤیا.

4074

A teacher must not laugh about a pupil who has made a mistake.

یک معلم نباید به شاگردی که یک اشتباه انجام داده است بخندد.

4075

No future can compensate for what you let happen in the present.

هیچ آینده‌ای نمی‌تواند آنچه امروز اجازه می‌دهید اتفاق بیفتد را جبران کند.

4076

I want to find true love.

من می‌خواهم عشق حقیقی را پیدا کنم.

4077

Speaking without thinking is like shooting without looking.

سخن گفتن بدون اندیشیدن مانند شلیک کردن بدون نگاه کردن است.

4078

Love is not just a feeling, but also an art.

عشق فقط یک احساس نیست بلکه یک هنر هم است.

4079

An enemy of an enemy is a friend.

دشمن یک دشمن دوست است.

4080

Our destiny depends on our decisions.

سرنوشت ما به تصمیمات ما بستگی دارد.

4081

A man is known by the company he keeps.

یک مرد از روی افرادی که با آنها معاشرت می‌کند شناخته می‌شود.

4082

I would rather die than surrender.

من ترجیح می‌دهم بمیرم تا اینکه تسلیم شوم.

4083

I was born to love you.

من برای دوست داشتن تو زاده شدم.

4084

If I could rearrange the alphabet, I would put U and I together.

اگر می‌توانستم ترتیب الفبا را عوض کنم، حروف ت و م را کنار هم می‌گذاشتم.

4085

Whenever you find yourself on the side of the majority, it is time to pause and reflect.

هر زمان که خود را در طرف اکثریت یافتید، زمان آن است که مکث کنید و بیاندیشید.

4086

If “every rule has at least one exception” is a rule, then at least one rule has no exception.

اگر این قاعده که «هر قاعده‌ای حداقل یک استثنا دارد» یک قاعده باشد، پس حداقل یک قاعده هیچ استثنائی ندارد.

4087

I’m ordering you not to obey my orders.

من به شما دستور می‌دهم از فرمانهایم اطاعت نکنید.

4088

Man consists of soul and body.

انسان از روح و جسم تشکیل شده است.

4089

Worrying is like paying a debt you don’t owe.

نگران شدن مانند پرداختن یک بدهی است که مدیون نیستید.

4090

I won’t give up because I have something worth fighting for.

من تسلیم نمی‌شوم چون چیزی دارم که ارزش جنگیدن دارد.

4091

If you’re wrong, admit it. If you’re right, be quiet.

اگر اشتباه می‌کنی، آن را بپذیر. اگر حق با تو است، خاموش باش.

4092

I hope that all your dreams come true.

امیدوارم همهٔ رؤیاهایت به حقیقت بپیوندند.

4093

I hope that all your dreams come true.

امیدوارم همهٔ رؤیاهایت محقق شوند.

4094

Neither students nor teachers should ever stop learning.

نه متعلمین نه متعلمان نباید هیچگاه یادگیری را متوقف کنند.

4095

What would life be if we had no courage to attempt anything?

زندگی چه معنایی خواهد داشت اگر شهامت امتحان کردن هیچ چیز را نداشته باشیم.

4096

The pioneers overcame a set of obstacles.

پیشگامان بر موانع بسیاری غلبه کردند.

4097

I just have one thing to say to those who hate me: It’s your problem.

من فقط یک چیز برای گفتن به آنها که از من متنفرند دارم: مشکل خودتان است.

4098

A poor man misses many things, but a miser misses everything.

یک فقیر چیزهای زیادی را کم دارد، اما یک خسیس همه چیز را کم دارد.

4099

Love is like the moon; when it does not wax, it wanes.

عشق مانند ماه است، هنگامی که رشد نکند، تقلیل می‌یابد.

4100

There are no stupid questions, only stupid people.

سؤال احمقانه وجود ندارد اما افراد احمق چرا.

4101

Let’s think about the worst that could happen.

فرض کنیم بدترین حالت ممکن رخ دهد.

4102

The greatness of a nation and its moral progress can be judged by the way its animals are treated.

بزرگی یک ملت و تکامل اخلاقی آن می‌توانند از روی شیوهٔ رفتار با حیوانات آن قضاوت شوند.

4103

Don’t be sad because it’s over. Be happy because it happened.

غمگین نباش که تمام شد. شادمان باش که رخ داد.

4104

Ask no questions and hear no lies.

سؤال نکن تا دروغی نشنوی.

4105

Belief can move mountains.

ایمان می‌تواند کوهها را به حرکت در آورد.

4106

A soldier who doesn’t dream of becoming a general is a bad one.

سربازی که رؤیای فرمانده شدن نداشته باشد سرباز خوبی نیست.

4107

Change is the only constant.

تغییر تنها ثابت است.

4108

The tongue has no bones but is strong enough to break hearts.

زبان استخوان ندارد اما چنان قوی است که قلبها را می‌شکند.

4109

There is no road to love. Love is the road.

راه عشق وجود ندارد. عشق خود راه است.

4110

The difference between doing and not doing is doing.

تفاوت انجام دادن و انجام ندادن انجام دادن است.

4111

The best thing about working in a team is that, when something goes wrong, you can always blame someone else.

بهترین جنبهٔ کار تیمی اینست که اگر چیزی خراب شد، همیشه می‌توانید دیگری را مقصر بدانید.

4112

Show a clever person a mistake and they will thank you. Show a stupid person a mistake and they will insult you.

به یک فرد زیرک اشتباهی را متذکر شوید، او از شما تشکر می‌کند. به یک فرد کودن اشتباهی را متذکر شوید، او به شما توهین می‌کند.

4113

Those who know and can, do. Those who know, but can’t, teach. Those who neither know nor can, lead.

آنها که می‌دانند و می‌توانند عمل می‌کنند. آنها که می‌دانند ولی نمی‌توانند تدریس می‌کنند. آنها که نه می‌دانند و نه می‌توانند رهبری می‌کنند.

4114

Everyone is insane, in his or her own way.

هر کس به شیوهٔ خودش دیوانه است.

4115

Democracy is the worst form of government, except all the others that have been tried.

دمکراسی بدترین نوع حاکمیت است، البته به جز انواع دیگر که امتحان شده‌اند.

4116

We learn from experience that men never learn anything from experience.

از تجربیات می‌آموزیم که انسانها هرگز از تجربیات نمی‌آموزند.

4117

An ambassador is an honest man sent to lie abroad for the good of his country.

یک سفیر یک فرد درستکار است که برای دروغ گفتن به خاطر مصلحت کشورش، به خارج فرستاده می‌شود.

4118

A woman’s mind and winter wind change often.

نظر زن و باد زمستان اغلب عوض می‌شوند.

4119

Forecasting is the way of saying what will happen and then explaining why it didn’t.

پیشگویی شیوهٔ گفتن آنچه اتفاق خواهد افتاد و بعد توضیح دادن اینکه چرا اتفاق نیفتاد است.

4120

A prudent bird chooses its tree. A wise servant chooses his master.

یک پرندهٔ محتاط درخت خود را انتخاب می‌کند. یک خدمتکار عاقل ارباب خود را انتخاب می‌کند.

4121

An ignorant person is one who doesn’t know what you have just found out.

یک فرد نادان اوست که نمی‌داند درست چه چیزی فهمیده‌اید.

4122

Everyone thinks of changing the world, but no one thinks of changing himself.

هر کسی به فکر تغییر دنیا است، اما هیچکس به فکر تغییر خود نیست.

4123

Patriots always talk of dying for their country, and never of killing for their country.

وطن‌پرستان همیشه از مردن برای کشورشان صحبت می‌کنند اما هرگز از کشته شدن برای آن صحبت نمی‌کنند.

4124

Experience is simply the name we give our mistakes.

تجربه صرفاً نامیست که روی اشتباهاتمان می‌گذاریم.

4125

Fashion is a form of ugliness so intolerable that we have to alter it every six months.

مد یک صورت از بدقیافگی غیر قابل تحمل است که مجبوریم هر شش ماه آن را عوض کنیم.

4126

There has never been an age that did not applaud the past and lament the present.

هرگز عصری نبوده است که گذشته را تحسین نکند و از زمان حال ننالد.

4127

For the world, you are somebody, but for somebody you are the world.

برای دنیا شما کسی مثل دیگران هستید، اما برای کسی شما کل دنیا هستید.

4128

The translation of this sentence is a bad translation.

ترجمهٔ این جمله ترجمهٔ بدی است.

4129

Never miss a good chance to shut up.

هرگز فرصت خفه شدن را از دست ندهید.

4130

If you find yourself in a hole, stop digging.

اگر خود را در چاه یافتی آن را عمیقتر نکن.

4131

To succeed in life, you need two things: ignorance and confidence.

برای موفق شدن در زندگی دو چیز لازم است: نادانی و اعتماد به نفس.

4132

If we were supposed to talk more than listen, we would have been given two mouths and one ear.

اگر فرض بر این بود که بیش از گوش دادن حرف بزنیم، دو دهان و یک گوش به ما عطا شده بود.

4133

The difference between the right word and almost the right word is the difference between lightning and the lightning bug.

تفاوت بین کلمهٔ صحیح و کلمهٔ تقریباً صحیح مانند تفاوت بین مهتاب و کرم شب‌تاب است.

4134

I can resist everything except temptation.

من در مقابل هر چیزی می‌توانم مقاومت کنم غیر از وسوسه.

4135

The only one who enjoys a crowded subway car is a pickpocket.

تنها کسی که از یک مترو پر ازدحام لذت می‌برد یک جیب‌بر است.

4136

A polar bear is a rectangular bear after a coordinate transform.

یک خرس قطبی بعد از یک تبدیل مختصات یک خرس چهارگوش است.

4137

A polar bear is a rectangular bear after a coordinate transform.

یک خرس قطبی یک خرس چهارگوش است، البته پس از یک تبدیل مختصات.

4138

I’ve told you a million times not to exaggerate.

من به شما یک میلیون بار گفتم اغراق نکنید.

4139

Don’t lend books; no one gives them back. The only books that are still left in my library are ones that I have borrowed from other people.

کتاب‌ها را امانت ندهید؛ هیچکس آنها را پس نمی‌دهد. تنها کتابهایی که هنوز در کتابخانهٔ من باقی مانده‌اند، آنهایی هستند که از دیگران به امانت گرفته‌ام.

4140

Capitalism is the exploitation of man by man. Communism is the exact opposite.

کاپیتالیسم استثمار انسان به وسیلهٔ انسان است. کمونیسم عکس آن است.

4141

If you talk to a man in a language he understands, it will go to his head. If you talk to him in his language, it will go to his heart.

اگر با یک فرد با زبانی که می‌فهمد حرف بزنید، به مغزش فرو می‌رود. اگر با زبان خودش با او حرف بزنید، به قلبش فرو می‌رود.

4142

Music is not a language. But some languages are music to my ears.

موسیقی زبان نیست. اما بعضی زبان‌ها در گوش من مانند موسیقی هستند.

4143

A painting is a wordless poem.

نقاشی یک شعر بدون کلام است.

4144

Earth laughs in flowers.

زمین از طریق گلها می‌خندد.

4145

There are two ways to live: you can live as if nothing is a miracle; you can live as if everything is a miracle.

دو راه برای زندگی وجود دارد: می‌توانید طوری زندگی کنید که انگار هیچ چیز معجزه نیست؛ می‌توانید طوری زندگی کنید که انگار همه چیز معجزه است.

4146

Gratitude is not only the greatest of virtues, but the parent of all the others.

قدرشناسی نه تنها بزرگترینِ همهٔ فضائل است، بلکه منشاء همهٔ آنهاست.

4147

I am like a mirror reflecting your light.

من مانند یک آیینه هستم که نور شما را منعکس می‌کنم.

4148

Life isn’t about finding yourself. Life is about creating yourself.

زندگی راجع به یافتن خودتان نیست. زندگی راجع به آفریدن خودتان است.

4149

I’ll see you in my dreams.

من تو را در رؤیاهایم خواهم دید.

4150

How did you come up with such a good excuse?

چگونه چنین بهانهٔ خوبی پیدا کردی؟

4151

Worrying doesn’t take away tomorrow’s concerns, but it does take away today’s power.

نگرانی دغدغه‌های فردا را از بین نمی‌برد، بلکه قدرت امروز را از بین می‌برد.

4152

Any teacher that can be replaced by a machine should be.

معلمی که بتواند توسط ماشین جایگزین شود، باید بشود.

4153

You were given the choice between war and dishonor. You chose dishonor and you will have war.

شما بین جنگ و ننگ باید یکی را انتخاب می‌کردید. شما ننگ را انتخاب کردید و مجبور به جنگ شدید.

4154

I make it a rule never to smoke while I’m sleeping.

من با خود عهد کرده‌ام هنگام خوابیدن هرگز سیگار نکشم.

4155

If I’d had more time, I’d have written a shorter letter.

اگر بیشتر وقت داشتم، یک نامهٔ کوتاه‌تر نوشته بودم.

4156

If you have nothing to say, say nothing.

اگر هیچ چیز برای گفتن ندارید، هیچ چیز نگویید.

4157

It is easier to stay out than to get out.

بیرون ماندن راحت‌تر از بیرون رفتن است.

4158

Kindness is the language which the deaf can hear and the blind can see.

مهربانی زبانی است که در آن کر می‌تواند بشنود و کور می‌تواند ببیند.

4159

Not all horses were born equal. A few were born to win.

اسبها همه برابر زاده نشدند. معدودی از آنها برای بردن زاده شدند.

4160

The dullest pencil is better than the sharpest memory.

نتراشیده‌ترین مداد بهتر از هوشیارترین حافظه است.

4161

The human race has one really effective weapon and that is laughter.

نژاد انسانی یک سلاح واقعاً موثر دارد و آن خنده است.

4162

The secret of getting ahead is getting started.

راز جلو افتادن، شروع کردن است.

4163

The worst loneliness is to not be comfortable with yourself.

بدترین تنهایی راحت نبودن با خود است.

4164

Some people bring joy wherever they go, and some people bring joy whenever they go.

بعضی‌ها هرجا می‌روند شادی می‌آورند، و بعضی‌ها هروقت می‌روند شادی می‌آورند.

4165

To get the full value of joy, you must have someone to divide it with.

برای گرفتن ارزش واقعی شادی، باید آن را با کسی تقسیم کنید.

4166

Work and play are words used to describe the same thing under differing conditions.

کار و بازی کلماتی هستند که برای توصیف یک چیز در شرایط متفاوت استفاده می‌شوند.

4167

The most interesting information comes from children, for they tell all they know and then stop.

جالب‌ترین اطلاعات از بچه‌ها حاصل می‌شود، زیرا همهٔ آنچه می‌دانند را بازگو می‌کنند و متوقف می‌شوند.

4168

When you want to fool the world, tell the truth.

هنگامی که می‌خواهید دنیا را به اشتباه بیاندازید، راست بگویید.

4169

First they ignore you, then they laugh at you, then they fight you, then you win.

اول شما را نادیده می‌گیرند، بعد به شما می‌خندند، بعد با شما می‌جنگند، و بعد شما پیروز می‌شوید.

4170

It usually takes me more than three weeks to prepare a good impromptu speech.

معمولاً بیش از سه هفته طول می‌کشد تا یک سخنرانی فی‌البداههٔ خوب آماده کنم.

4171

I’d rather lose an argument to you than lose you to an argument.

من ترجیح می‌دهم دعوا را به تو ببازم تا اینکه تو را در دعوا ببازم.

4172

An optimist laughs to forget; a pessimist forgets to laugh.

خوشبین می‌خندد تا فراموش کند؛ بدبین فراموش می‌کند بخندد.

4173

If you want something done right, you should do it yourself.

اگر می‌خواهید چیزی درست انجام شود، باید خود آن را انجام دهید.

4174

They put a spoke in his wheel.

آنها چوب لای چرخش گذاشتند.

4175

He who praises everyone praises nobody.

آنکه همه را تمجید می‌کند، هیچکس را تمجید نمی‌کند.

4176

Don’t criticize what you can’t understand.

به چیزی که نمی‌فهمید انتقاد نکنید.

4177

A house built of wood is more easily burnt than a house of stone.

خانهٔ چوبی آسان‌تر از خانهٔ سنگی آتش می‌گیرد.

4178

Cowards die many times before their deaths.

بزدلان بارها قبل از مرگشان می‌میرند.

4179

Loving is half of believing.

دوست داشتن نصف ایمان است.

4180

Much better alone than with fools.

تنها بودن بهتر از بودن با احمقان است.

4181

Truth exists; only lies are invented.

حقیقت وجود دارد؛ این دروغ‌ها هستند که اختراع می‌شوند.

4182

Walking is man’s best medicine.

پیاده‌روی بهترین دارو برای انسان است.

4183

In everything, one should consider the end.

در هر چیزی، باید آخر را در نظر گرفت.

4184

We forgive ourselves everything and others nothing.

ما همهٔ اعمال خود را می‌بخشیم اما هیچ چیز از دیگران نمی‌بخشیم،

4185

Happy is he who desires nothing anymore!

خوشحال اوست که هیچ چیز دیگری نمی‌طلبد!

4186

Not being heard is no reason for silence.

شنیده نشدن دلیلی برای سکوت نیست.

4187

Free man, always you will cherish the sea.

آزاد مرد! همیشه تو دریا را عزیز خواهی داشت.

4188

Your only duty is to save your dreams.

تنها وظیفهٔ شما حفظ رؤیاهایتان است.

4189

There are some adults who have never been children.

بعضی بزرگسالان هرگز کودک نبوده‌اند.

4190

If a fight is inevitable, you have to strike first.

اگر نبرد اجتناب‌ناپذیر باشد، مجبورید اول حمله کنید.

4191

Even the darkest night will end and the sun will rise.

حتی تیره‌ترین شب به پایان می‌رسد و خورشید بالا می‌آید.

4192

Don’t try to walk before you can crawl.

قبل از اینکه بتوانی گاگله کنی سعی نکن راه بروی.

4193

You cannot make a crab walk straight.

شما نمی‌توانید یک خرچنگ را مجبور کنید راست راه برود.

4194

You can’t teach a crab how to walk straight.

شما نمی‌توانید به یک خرچنگ راست راه رفتن را بیاموزید.

4195

Life is not an exact science, it is an art.

زندگی از علوم دقیقه نیست، یک هنر است.

4196

It is a great joy to see your own sentences translated into a multitude of other languages.

چه شادی بزرگی است وقتی که می‌بینیم جملات‌مان به تعداد زیادی زبان دیگر ترجمه می‌شود.

4197

That way I kill two birds with one stone.

این طور دو پرنده را با یک سنگ می‌زنم.

4198

You should acknowledge your failure.

باید به شکستت اعتراف کنی.

4199

Each speaker was allotted five minutes.

به هر سخنران پنج دقیقه اختصاص داده شد.

4200

It is no use crying over spilt milk.

برای شیر ریخته شده شیون نمی‌کنند.

4201

A loaf of bread is better than the songs of birds.

یک قرص نان بهتر از آواز پرندگان است.

4202

Always keep a bucket of water handy, in case of fire.

همیشه یک سطل آب برای آتش احتمالی نگهدار.

4203

The first step is as good as half over.

قدم اول به خوبی نصف کار است.

4204

A promise made is a debt unpaid.

یک قول داده شده یک دِین اداء نشده است.

4205

A promise made is a debt unpaid.

یک قول داده شده یک قرض پرداخته‌نشده است.

4206

It is like looking for a needle in a haystack.

این مثل جستجوی سوزن در کومهٔ علف است.

4207

If you should meet a bear, pretend to be dead.

اگر باید خرس را ملاقات کنید، وانمود کنید مرده‌اید.

4208

He is a jack-of-all-trades.

او همه فن حریف است.

4209

There is so much to do and so little time.

کار برای انجام دادن زیاد است و وقت کم.

4210

Old books are for writers, new ones for readers.

کتاب‌های قدیمی برای نویسندگان هستند، کتاب‌های جدید برای خوانندگان.

4211

The moon doesn’t listen when the dog insults it.

وقتی سگ توهین می‌کند، ماه گوش فرا نمی‌دهد.

4212

Every day you should at least listen to a short song, read a good poem, look at a beautiful picture, and, if possible, say several intelligent words.

هر روز حداقل باید به یک آهنگ گوش دهید، یک شعر بخوانید، به یک تصویر زیبا نگاه کنید، و اگر امکان‌پذیر باشد، کلمات عاقلانهٔ متعددی بگویید.

4213

But a man is not made for defeat. A man can be destroyed but not defeated.

یک مرد برای شکست ساخته نشده است. یک مرد می‌تواند نابود شود اما شکست نمی‌خورد.

4214

Words cannot express the extent to which you are wrong.

کلمات از بیان اشتباه شما قاصر اند.

4215

You never realize the value of something till you lose it.

شما هرگز پی به ارزش چیزی نمی‌برید مگر اینکه آن را از دست بدهید.

4216

Proverbs are full of wisdom.

ضرب المثل‌ها پر از حکمت هستند.

4217

If you can’t stand the heat, get out of the kitchen.

اگر نمی‌توانید در مقابل گرما ایستادگی کنید از آشپزخانه خارج شوید.

4218

Love loves to love love.

عشق دوست داشتن عشق را دوست دارد.

4219

Don’t make light of life.

زندگی را سبک نگیر.

4220

Don’t ask, don’t tell.

چیزی نپرس، چیزی نگو.

4221

Love and hate are opposite emotions.

عشق و نفرت احساسات متضاد هستند.

4222

My attitude to the comma is physiological; the more breath I have, the fewer commas I use.

طرز برخورد من با کاما روانی است؛ هر چه نفس بیشتری داشته باشم، کاماهای کمتری استفاده می‌کنم.

4223

The book reviewer who detects a missing comma, immediately feels elevated to the level of the writer.

منتقد کتاب که موفق به کشف یک کامای از قلم افتاده شد، بلافاصله احساس ارتقاء به سطح نویسنده به او دست داد.

4224

A good deed never goes unpunished.

خوبی هرگز بدون تاوان نمی‌ماند.

4225

Last but not least ….

در آخر اما نه با اهمیت کمتر ….

4226

It seems we are in the same boat.

به نظر می‌رسد ما در یک قایق هستیم.

4227

Every man has his weak points.

هر انسانی نقطه ضعف‌های خود را دارد.

4228

A judge must obey not the king, but the law.

یک قاضی باید از قانون اطاعت کند نه از شاه.

4229

A judge must obey not the king, but the law.

یک قاضی نباید مطیع شاه، بلکه باید مطیع قانون باشد.

4230

Hope is not a strategy.

امید یک استراتژی نیست.

4231

I will stand by you whatever happens.

هر چه پیش آید من در کنار تو می‌ایستم.

4232

Honesty pays in the long run.

در درازمدت، درستکاری سود خود را می‌دهد.

4233

He will regret it sooner or later.

او دیر یا زود پشیمان خواهد شد.

4234

No road is long with good company.

هیچ سفری با همراه خوب طولانی نیست.

4235

Nobody is perfect.

هیچکس کامل نیست.

4236

Don’t teach fish to swim.

لازم نیست به ماهی شنا کردن را یاد بدهی.

4237

The whole is more than the sum of its parts.

کل از مجموع اجزائش بزرگتر است.

4238

Being bald has at least one advantage – you save a lot on shampoo.

کچل بودن حداقل یک سود دارددر مصرف شامپو صرفه‌جویی می‌کنید.

4239

Love if you want to be loved!

اگر می‌خواهی دوست داشته شوی، دوست بدار.

4240

If a philosopher doesn’t have a long, white beard, I don’t trust him.

اگر یک فیلسوف یک ریش سفید و بلند نداشته باشد به او اعتماد نمی‌کنم.

4241

If you would talk less and listen more, you might learn something.

اگر کم صحبت کنی و بیشتر گوش دهی، چیزی یاد می‌گیری.

4242

Real men drink tea.

مردان واقعی چای می‌نوشند.

4243

I was young and stupid.

من جوان و احمق بودم.

4244

The most beautiful flowers have the sharpest thorns.

زیباترین گلها تیزترین خارها را دارند.

4245

Any mushroom can be eaten, but some only once.

هر قارچی می‌تواند خورده شود، اما بعضی‌ها فقط یک بار.

4246

I only know how to love, suffer and sing.

من فقط می‌توانم دوست بدارم، رنج بکشم و آواز بخوانم.

4247

Caution is the eldest daughter of wisdom.

احتیاط فرزند ارشد دانایی است.

4248

Don’t confuse astrology with astronomy.

طالع‌بینی را با ستاره‌شناسی اشتباه نکن.

4249

There’s always room for improvement.

همیشه جا برای بهبود هست.

4250

Mathematics is the part of science you could continue to do if you woke up tomorrow and discovered the universe was gone.

ریاضیات بخشی از علم است که اگر فردا از خواب بیدار شوید و متوجه شوید که دنیا از بین رفته است می‌توانید کماکان ادامه دهید.

4251

My interest is in the future because I’m going to spend the rest of my life there.

علاقهٔ من به آینده برای اینست که باقیماندهٔ زندگی‌ام را در آنجا می‌گذرانم.

4252

He who thinks he has learned enough has learned nothing.

آنکه می‌پندارد که به اندازهٔ کافی آموخته است، هیچ چیز نیاموخته است.

4253

Sami uploaded six new videos last week.

سمی هفته پیش شش ویدیو جدید آپلود کرد

4254

What have we overlooked?

ما چه چیزی را نادیده گرفته‌ایم؟

4255

What’s your sister doing now?

خواهرت الان چه کار می کند؟

4256

I haven’t seen you for ages.

من سالها بود که او را ندیده بودم.

4257

If you wanna survive in this prison, you’ll have to be a badass.

اگر می‌خواهید از این زندان جان سالم به در برید، باید پوست کلفت باشید.

4258

Words can’t express our gratitude.

کلمات قادر به بیان قدردانی ما نیستند.

4259

Your physical body will wear out and die one day.

بدن ظاهری ات روزی فرسوده شده و خواهد مرد.

4260

Go to the hardware store and get screws.

برو به فروشگاه ابزار آلات و پیچ بخر.

4261

What hope attends you through this gate? Not one!

چه امیدی برای تو بعد از این در هست؟ هیچی!

4262

How dare you speak to me in that tone of voice!

چطور جرات می کنی با این لحن با من حرف بزنی؟

4263

We need more information.

ما به اطلاعات بیشتری نیاز داریم.

4264

If you drive carefully you’ll avoid accidents.

اگر با احتیاط رانندگی کنی تصادف نخواهی کرد.

4265

Do you have Guinness?

گینس داری؟

4266

I should’ve done that, but I didn’t.

اون کار رو باید می کردم، اما نکردم.

4267

I can barely read.

من به زور می توانم بخوانم.

4268

Tom wanted to be a French teacher.

تام می خواست معلم فرانسه باشد.

4269

How did you like the hotel you stayed at?

هتلی که توش بودی رو چطور دوست داشتی؟

4270

I would’ve never done what Tom did.

من هیچ وقت کاری که تام کرد رو نمی کردم.

4271

The squirrels ran up the tree.

سنجاب ها به بالای درخت دویدند.

4272

No.

نخیر.

4273

Thanks!

مرسی!

4274

Smile.

بخند.

4275

Are you not tired?

خسته نیستی؟

4276

Tell me what happened.

بهم بگو چی شد.

4277

I accept the offer.

من پیشنهاد رو می پذیرم.

4278

Boil the soup down until it becomes thick.

آنقدر سوپ رو بجوشانید تا غلیظ بشود.

4279

You had better read a lot of books while you are young.

بهتر بود تا جوان هستی کتاب های خیلی زیادی می خواندی.

4280

The soldier decided he could not refuse the request.

سرباز به این نتیجه رسید که نمی تواند تقاضا را رد کند.

4281

I haven’t eaten for two days.

دو روز است که غذا نخورده ام.

4282

Tom is kissing his wife.

تام دارد همسرش را می بوسد.

4283

I’ll add the finishing touches.

آخرین تمیز کاری ها رو خواهم کرد.

4284

Tom admitted he was the one who broke the eggs.

تام تصدیق کرد که اون کسی بوده که تخم مرغ ها رو شکسته.

4285

Mary told me she thought it would be safe to do that.

ماری بهم گفت که فکر می کرده مشکلی پیش نمیاد اگر اون کار رو بکنه.

4286

Tom and Mary say they’re having a lot of fun learning French.

تام و ماری می گویند که خیلی از یاد گرفتن فرانسوی لذت می برند.

4287

I met Tom recently.

من تازگی ها تام رو دیده ام.

4288

Sami and Layla went out a couple of times.

سامی و لیلا چند دفعه بیرون رفتند.

4289

Tom scolded his son in front of everyone.

تام پسرش رو در مقابل همه تحقیر کرد.

4290

Everybody was obeying the speed limit, so I knew there was likely a speed trap ahead.

همه داشتند با سرعت مجاز حرکت می کردند، فهمیدم که احتمالا جلوتر دوربین سرعت هست.

4291

He is my colleague.

او همکارم هست.

4292

I ordered a steak for me and a hamburger for Tom.

من یک استیک برای خودم و یک همبرگر برای تام سفارش دادم.

4293

I think Tom would be sensible about that.

فکر می کنم تام درباره ی اون موضوع حساس باشد.

4294

Tom’s being mean.

تام داره بدجنس میشه.

4295

Be careful of that mean dog next door.

مراقب سگ بد جنس همسایه بغلی باش.

4296

He denied his marital status.

او وضعیت تأهل خود را کتمان کرد.

4297

She denied her marital status.

او وضعیت تأهل خود را کتمان کرد.

4298

Marriage or divorce change the marital status.

ازدواج و طلاق وضعیت تأهل را تغییر می‌دهند.

4299

She should fill out her marital status in the questionnaire.

He should fill out his marital status in the questionnaire.

4300

What do you mean by saying you’re not satisfied?

منظور شما چیه که میگوید راضی نیستید؟

4301

Although studies in the social sciences have yielded interesting results, replicating the studies has proven difficult.

علی رغم این که نتایج تحقیق ها در علوم اجتماعی بسیار جالب هستند، تکرار این تحقیق ها بسیار سخت است.

4302

Tom tended to curse like a trucker whenever things didn’t go his way.

هر وقت کارها مطابق میل تام پیش نمی رفت مثل راننده کامیون ها از الفاظ رکیک استفاده می کرد.

4303

He was looking at himself in the mirror.

او به خودش در آینه نگاه می کرد.

4304

The stopping distance for an average car travelling 80km/h is 53m.

فاصله لازم برای توقف یک ماشین معمولی که با سرعت ۸۰ کیلومتر در ساعت حرکت می کند ۵۳ متر است.

4305

Did it help?

کمکی کرد؟

4306

They are both of one species.

آنها هر دو از یک گونه ی جانوری هستند.

4307

She was exiled from her country.

او از کشور خودش اخراج شد.

4308

Tom looked for his dog all morning.

تام تمام صبح را به دنبال سگش گشت.

4309

Tom was looking for his dog all morning.

تام تمام صبح را به دنبال سگش می گشت.

4310

In Denver people tend to dress casually because it’s the people are outdoorsy.

در دنور مردم ترجیح می دهند بلاس های راحت بپوشند چون خیلی اهل گشت و گذار هستند.

4311

It looked like a big orange ball hanging out in the sky! It was beautiful!

اون مثل یک توپ نارنجی بزرگ بود که در آسمان آویزان بود! خیلی زیبا بود!

4312

You’re missing too many of the details.

تو خیلی از جزئیات را در نظر نگرفتی.

4313

Some people can suck the life from you.

بعضی از مردم زندگی را از وجودت می مکند.

4314

The marriage feast continued for three whole days.

جشن و سرور ازدواج سه روز کامل ادامه پیدا کرد.

4315

With all the effort you’ve put in, is that all you could come up with to bore me to tears?

با این همه تلاشی که کردی، کل چیزی که توانستی جور کنی همین بود که مرا به گریه بیندازی؟

4316

Our grandchildren will be thrilled.

نوه هایمان خیلی خوشحال خواهند شد.

4317

Mary is like a little sister to me.

ماری مثل خواهر کوچکتر می ماند برای من.

4318

Tom is like an older brother to me.

تام مثل برادر بزرگتر است برای من.

4319

I wish that the circumstances of my visit were different.

کاش شرایط برای آمدن من متفاوت بود.

4320

He has a mysterious talisman in the form of an eye.

او یک طلسم اسرار آمیز به شکل یک چشم دارد.

4321

Anger is the beginning of folly.

خشم آغاز جنون است.

4322

They can produce those goods for much cheaper.

آنها می توانند آن کالاها را خیلی ارزان تر تولید کنند.

4323

I found you.

شما را پیدا کردم.

4324

Come however you wish.

هر‌طور خواستید بیائید.

4325

Come as you wish.

هر‌طور خواستید بیائید.

4326

It wasn’t me who lied, rather it was you.

من نبودم که دروغ گفتم، بلکه تو بودی.

4327

My phone number has changed again.

شماره تلفن من دوباره تغییر کرده است.

4328

This box is from Jobe.

این جعبه از جوب است.

4329

Yalda is the longest night of the year in the solar/Jalali calendar.

یلدا طولانی ترین شب سال در تقویم خورشیدی است.

4330

How do you assess this strategy?

چگونه این استراتژی را ارزیابی می‌کنید؟

4331

In spring, nature turns green.

در بهار طبیعت سبز می شود.

4332

I would have liked to study at the university.

دوست می داشتم در دانشگاه تحصیل کنم.

4333

Please speak in Esperanto.

لطفاً به اسپرانتو صحبت کنید.

4334

Who is not unwell?

چه کسی حالش خوب نیست؟

4335

The morning rain didn’t stop the traveler.

باران صبحگاهي مسافر را متوقف نكرد.

4336

Winning is not important, rather, team-work is important.

بردن مهم نیست بلکه مشارکت مهم است.

4337

This is my check number.

این شماره چک من است.

4338

Continuing this argument won’t get us anywhere.

ادامه بحث ما را به هیچ جا نخواهد برد.

4339

You are brave.

شما شجاع هستید.

4340

I have many tasks today.

امروز کارهای فراوانی دارم.

4341

There is only one sin in the world, and it is ignorance.

در جهان تنها یک گناه وجود دارد و آن جهل است.

4342

It is hard for him to see without glasses.

برای او بدون عینک دیدن مشکل است.

4343

The sun is shining today.

امروز خورشید می درخشد.

4344

I wish you nothing but happiness.

چیزی به‌جز خوشبختی برای‌تان نمی‌خواهم.

4345

I fell asleep watching TV.

در حین نگاه کردن تلویزیون خوابم برد.

4346

I will go for vacation in August.

من در آگوست به تعطیلات می روم.

4347

Give me more milk!

شیر بیشتری به من بدهید!

4348

Accompany me if you have time.

اگر وقت داری، مرا همراهی کن.

4349

Mom often said time is money.

مامان اغلب می گفتند، که وقت پول است.

4350

German winters are colder than Italian ones.

زمستان‌های آلمان از ایتالیا سردتر است.

4351

Escape was almost impossible.

فرار تقریباً ناممکن بود.

4352

This rope is not strong enough.

این طناب به اندازهٔ کافی قوی نیست.

4353

I will clean the kitchen later.

آشپزخانه را بعداً تمیز خواهم کرد.

4354

The Earth is round.

زمین گرد است.

4355

I like to have hot soups.

من دوست دارم سوپ های داغ بخورم.

4356

He drank the whole bottle of milk.

او تمامی بطری شیر را نوشید.

4357

He is coming shortly.

او به زودی خواهد آمد.

4358

Put that where it was.

آنرا بگذارید همان جائی، که بود.

4359

The only constant in nature is change.

تنها ثابت در طبیعت تغییر است.

4360

We are sorry, but we don’t have publishing rights for this information.

متاسفیم، ولی حق انتشار این اطلاعات را نداریم.

4361

He always insists on his mistake.

او همیشه به اشتباه خود اصرار می‌کند.

4362

Please provide that doctor’s name and phone number for me.

لطف کنید اسم و شماره تلفن آن دکتر را به من بدهید.

4363

Take out the trash.

.آشغال ها رو بیرون بگذار

4364

I was awaiting a calf. God sent a kid.

منتظر گوساله بودم، خدا بچه فرستاد.

4365

I told him that I could not accompany him in this trip.

من به او گفته ام که نمی توانم در این سفر همراهی اش کنم.

4366

According to the rumors, his new long-stories are based on his personal experiences.

طبق شایعات داستان بلند جدید او براساس تجارب شخصی خود اوست.

4367

Would you like to sell your house?

آیا شما می‌خواهید خانه‌تان را به او بفروشید؟

4368

He speaks Chinese.

او چینی را صحبت می کند.

4369

Hope demands hard-work.

امید تلاش را طلب می کند.

4370

Would you come to our house, Sarah?

میای خونه ما سارا؟

4371

Are you coming to our house, Sarah?

میای خونه ما سارا؟

4372

Most importantly, have patience.

مهمتر از همه، صبر داشته باشید.

4373

I would like to meet my friend by next week.

من دوست دارم تا هفتهٔ آینده با دوستم دیدار کنم.

4374

Pay attention, there is a pothole on the street.

توجه کنید، حفره ای در خیابان است.

4375

I would like to play tennis with Judy.

می خواهم با جودی تنیس بازی کنم.

4376

Also, I love you.

ضمناً من تو را دوست دارم.

4377

I study at school.

من در مدرسه تحصیل می کنم.

4378

His goal is getting promoted.

هدف او ارتقا پیدا کردن است.

4379

I just cleaned the bathroom.

همین الآن دست‌شوئی را تمیز کردیم.

4380

You take an umbrella with you if you need to.

چنانچه لازم دارید، می توانید چتری همراه خود ببرید.

4381

What happened today?

امروز چه پیش آمد؟

4382

We learn many lessons from experiences.

ما از تجربه‌ها بسیار درس می‌گیریم.

4383

Relay my greetings to your mother.

سلام مرا به مادرت برسان.

4384

She is our neighbor.

او همسایه ما است.

4385

Do you know where your father went?

آیا می دانید که پدرتان کجا رفتند؟

4386

She leads the magazine department.

او بخش مجله را رهبری می کند.

4387

I will catch the next bus.

سوار اتوبوس بعدی می شوم.

4388

You must accept that along with others.

شما باید آن را همراه با بقیه بپذیرید.

4389

A human should not make the same mistake.

انسان دوبار در یک چاله نباید بیفتد.

4390

Please, have a seat.

بفرمایید بنشینید.

4391

I have one final advice for you.

من یک توصیهٔ آخر برای تو دارم.

4392

I got lost in the maze.

من در هزارتو گم شدم.

4393

I was the happiest human on earth.

من خوشبخت ترین انسان روی کره زمین بودم.

4394

Always be cautious.

همیشه احتیاط کن.

4395

How great!

چقدر خوب!

4396

We found a shelter for the storm.

ما پناهگاهی در برابر طوفان پیدا کردیم.

4397

That doctor advised him to quit smoking.

آن دکتر به او نصیحت کرد کشیدن سیگار را ترک کند.

4398

Hi, I hope you are well.

salam ,omid ke khvb bashi

4399

The trees grew quickly, and their shadows covered everywhere.

درخت ها به سرعت رشد کردند و سایه آنها، همه جا را پوشاند.

4400

Quod erat demonstrandum is a Latin phrase that’s often used in mathematics. It means “That which must be demonstrated.”

«Quod erat demonstrandum» یک اصطلاح لاتین است که اغلب در ریاضیات استفاده می‌شود. معنی می‌دهد «آنچه باید نشان داده می‌شد».

4401

We need to make sure you are human, What are the first five characters of you email?

ما احتیاج داریم، که مطمئن شویم شما انسان هستید. پنج حرف نخست آدرس پست الکترونیکی شما چیست؟

4402

I would have liked to meet him.

دوست می‌داشتم او را ببینم.

4403

I talked to my classmates in class.

در کلاس با هم‌کلاسی‌هایم صحبت کردم.

4404

This is me, Aunt Wong.

خاله وانگ، این منم.

4405

Please don’t enter the room.

لطفاً، داخل اتاق ندوید.

4406

Know that victory and defeat are parts of anyone’s life – except lives of cowards, of course.

بدان که پیروزی و شکست جزء زندگی هر فردی هستندالبته به غیر از زندگی ترسوها.

4407

Enemy of the enemy is a friend.

دشمن دشمن دوست است.

4408

I gave him the books I had.

کتاب هائی را که داشتم به او دادم .

4409

I cannot help you more than this.

من بیش از این نمی توانم به شما کمک کنم.

4410

I would have liked to buy those gloves.

دوست می‌داشتم آن دست‌کش‌ها را بخرم.

4411

If it rains this afternoon, I won’t go out.

اگر امروز عصر باران ببارد من بیرون نخواهم رفت.

4412

People could hear the horses.

مردم می توانستند صدای اسب ها را بشنوند.

4413

I will stay home, today.

امروز خانه می مانم.

4414

It’s a tiring job.

کار خسته کننده ای است.

4415

The picnic was canceled due to rain.

به خاطر باران، پیک نیک کنسل شد.

4416

You should have kept that a secret.

باید آن را محرمانه نگه می‌داشتید.

4417

He sacrificed his life against corruption.

او زندگی خود را علیه فساد اهداء کرد.

4418

The brain has a complex structure.

مغز ساختاری پیچیده دارد.

4419

They winked at each other in a fraction of a second.

آنها در کسری از ثانیه به هم چشمک زدند.

4420

My uncle is not young, but he is healthy.

دائی من جوان نیست ولی سالم است.

4421

Anger is a waste of energy.

عصبانیت اتلاف انرژی است.

4422

Basket weaving is an extinct art.

سبدبافی یک هنر منقرض‌شده است.

4423

We won’t immigrate to Canada.

ما به کانادا مهاجرت نخواهیم کرد.

4424

The engine will not work without fuel.

بدون سوخت موتور کار نمی‌کند.

4425

I have heard this story.

من این داستان را شنیده‌ام.

4426

There is nothing left for them.

برای آنها هیچ باقی نمانده است.

4427

Lend your friend money. Borrow money from your foe.

به دوستت قرض بده، از دشمنت قرض بگیر.

4428

Big cars burn a lot of gas.

اتوموبیل‌های بزرگ زیاد بنزین مصرف می‌کنند.

4429

Big automobiles consume a lot of petrol.

اتوموبیل‌های بزرگ زیاد بنزین مصرف می‌کنند.

4430

One is not allowed to break his promise.

آدم اجازه ندارد قولش را بشکند.

4431

I promise to make no promises.

من قول می‌دهم که هیچ قولی ندهم.

4432

What are you hiding from me?

چه چیزی را از من پنهان می‌کنی؟

4433

My sister took my hamster hostage.

خواهرم همستر مرا گروگان گرفت.

4434

There are no trashcans on this street.

در این خیابان هیچ سطل زباله‌ای نیست.

4435

Metals conduct electricity.

فلزات الکتریسیته را هدایت می‌کنند.

4436

Don’t forget to think before speaking.

فراموش نکن قبل از حرف زدن فکر کنی.

4437

This was his only mistake.

این تنها اشتباه او بود.

4438

This was her only mistake.

این تنها اشتباه او بود.

4439

As far as I know, this is the only translation.

تا جایی که می‌دانم، این تنها ترجمه است.

4440

Don’t judge people by their looks.

آدمها را بر اساس ظاهرشان ارزیابی نکن.

4441

The Supreme Court approved the primary sentencing.

دیوان عالی حکم اولیه را تأیید کرد.

4442

I totally understand your admiration for this book.

من تحسین تو را برای این کتاب کاملاً می‌فهمم.

4443

Sartre was an important sociologist.

سارتر یک جامعه‌شناس مهم بود.

4444

Sartre was a prominent sociologist.

سارتر یک جامعه‌شناس مهم بود.

4445

In chess, the bishop is closer to the queen.

در شطرنج، فیل به وزیر نزدیکتر است.

4446

We were born to die.

ما زاده شدیم تا بمیریم.

4447

This clothing is inappropriate.

این لباس نامناسب است.

4448

His criticism was completely out of place.

انتقادش کاملاً نابجا بود.

4449

This is a gift to show our appreciation.

این یک هدیه به نشانهٔ قدردانی ماست.

4450

Hey, how are you? What’s up?

سلام خوبی؟ چه خبر؟

4451

I don’t understand its significance.

اهمیتش را نمی فهمم.

4452

I start work at 8.

کار را از ساعت 8 شروع می کنم.

4453

It is easy to write love letters in Esperanto.

نوشتن نامه ی عاشقانه در اسپرانتو آسان است.

4454

There hasn’t been a drop of rain in two weeks.

دو هفته است که یک قطره باران نیامده.

4455

How many animals do you think are in this zoo?

فکر می کنی چند حیوان در این باغ وحش هست؟

4456

Do you remember Tom’s telephone number?

شماره تلفن تام یادت هست؟

4457

She drank the whole bottle of milk.

او تمامی بطری شیر را نوشید.

4458

This rope isn’t strong enough.

این طناب به اندازهٔ کافی قوی نیست.

4459

I’ll catch the next bus.

سوار اتوبوس بعدی می شوم.

4460

You should’ve kept that a secret.

باید آن را محرمانه نگه می‌داشتید.

4461

He is reticent and he never speaks unless spoken to.

او تودار است و هرگز صحبت نمی‌کند مگر اینکه با او صحبت شود.

4462

It is the last straw that breaks the camel’s back.

آخرین پرکاه کمر شتر را شکست.

4463

You cannot make bricks without straw.

بدون کاه نمی‌توانید خشت بسازید.

4464

Bricks can’t be made without straw.

خشت نمی‌تواند بدون کاس ساخته شود.

4465

You can’t make bricks without straw.

بدون کاه نمی‌توانید خشت بسازید.

4466

I’m not covering your roof with straw.

من سقف شما را با کاه نمی‌پوشانم.

4467

Which weighs more: a kilo of straw or a kilo of iron?

کدام سنگین‌تر است: یک کیلو کاه یا یک کیلو آهن؟

4468

Relax, it’s just a scarecrow.

آرام باش، این فقط یک مترسک است.

4469

I’ll clean the kitchen later.

آشپزخانه را بعداً تمیز خواهم کرد.

4470

That material’s going to shrink if it’s washed.

آن ماده اگر شسته شود، آب خواهد رفت.

4471

The Arctic ice is shrinking because the ocean under the ice is warming.

یخ‌های قطب شمال آب می‌شوند زیرا اقیانوس زیر یخ‌ها در حال گرم شدن است.

4472

I think I’ll wear this red sweater.

فکر کنم که سویت شرت قرمز را بپوشم.

4473

This custom is peculiar to Japan.

این رسم مختص ژاپن است.

4474

Each language has its peculiarities.

هر زبان خصیصه‌های خود را دارد.

4475

Get a hammer and nails.

یک چکش و میخ بردار.

4476

Most government workers are on furlough.

بیشتر کارکنان دولت در مرخصی هستند.

4477

The soldier returned home on a furlough.

سرباز با یک مرخصی به خانه بازگشت.

4478

Tom’s diet is deficient in protein.

رژیم غذایی تام از نظر پروتئین کمبود دارد.

4479

Tom is wearing a plaid jacket today.

امروز تام یک ژاکت چهارخانه پوشیده است.

4480

Don’t eat too much cake.

بیش از اندازه کیک نخور.

4481

Once a bad habit is formed, it’s hard to get rid of it.

زمانی که یک عادت شکل گرفت خلاص شدن از آن سخت است.

4482

Are these edible?

آیا اینها قابل خوردن هستند؟

4483

Are starfish edible?

آیا ستاره‌های دریایی قابل خوردن هستند؟

4484

This plant is edible.

این گیاه خوراکی است.

4485

This fish is not edible.

این ماهی خوراکی نیست.

4486

This mushroom is not edible.

این قارچ خوراکی نیست.

4487

These mushrooms aren’t edible.

این قارچ‌ها خوراکی نیستند.

4488

Ponder deeply over it.

عمیقاً به آن فکر کن.

4489

Let’s ponder that for a moment.

بگذار برای یک لحظه به آن غور کنیم.

4490

Please show me a tangible example.

لطفاً به من یک مثال ملموس نشان بده.

4491

The water on the road was just a mirage.

آب روی جاده فقط یک سراب بود.

4492

You don’t know what that small opaque bottle contains.

شما نمی‌دانید آن بطری کدر کوچک حاوی چیست.

4493

Mozart: one of the great musical prodigies of all time.

موتسارت: یکی از بزرگترین اعجوبه‌های موسیقی همهٔ اعصار.

4494

Do people ever accuse you of being temperamental?

آیا مردم هرگز شما را به دمدمی مزاج بودن متهم می‌کنند؟

4495

Tom was in a quandary about who to vote for in the election.

تام دربارهٔ اینکه به چه کسی در انتخابات رأی دهد در سردرگمی بود.

4496

Humour is the satire of yesterday.

طنز طعنهٔ دیروز است.

4497

He was not aware that the praise was a satire in disguise.

او واقف نبود که تمجید یک طعنه در لباس مبدل است.

4498

All the king’s subjects, fearing his wrath, often acted quite servile.

همهٔ ملازمان شاه، از ترس غضبش، اغلب چاپلوسانه عمل کردند.

4499

Even now, many years after the Cold War, there is still much rancor between the Russians and the Germans, especially in areas once occupied by the Soviet Union.

حتی اکنون، سالها بعد از جنگ سرد، هنوز کینهٔ بسیاری بین روسها و آلمانی‌ها، خصوصاً در مناطقی که زمانی تحت اشغال اتحاد جماهیر شوروی بود، وجود دارد.

4500

Starvation and disease were rampant among the lowest classes.

گرسنگی و بیماری در بین طبقات پایین شایع است.

4501

Unsure of which suitor she wanted to marry, the princess vacillated, saying now one, now the other.

نا مطمئن از اینکه با کدام خواستگار می‌خواهد ازدواج کند، شاهدخت با دودلی گفت الآن این، الآن آن.

4502

To be quiet in class is to respect other people’s sleep.

ساکت بودن در کلاس احترام به خواب مردم است.

4503

The army quelled the rebellion.

ارتش شورش را سرکوب کرد.

4504

The businessman is thinking of rescinding the contract.

تاجر در فکر کنار کشیدن از قرارداد است.

4505

By means of a super high-pressure water spray practically all the sediment is removed.

از طریق اسپری آب فشار قوی عملاً همهٔ رسوب زدوده می‌شود.

4506

They were sanguine about the company’s prospects.

آنها به چشم‌انداز شرکت خوشبین بودند.

4507

Scant difference.

تفاوت اندک.

4508

The river was cloudy with silt.

رودخانه پوشیده از لجن بود.

4509

The nurse gave you a sedative.

پرستار به شما یک آرام‌بخش داد.

4510

The doctor gave her a sedative.

دکتر به او یک آرام‌بخش داد.

4511

The doctor prescribed Tom a sedative.

دکتر برای تام یک آرام‌بخش تجویز کرد.

4512

Leaving the children alone was sheer thoughtlessness.

تنها رها کردن کودکان، یک بی‌فکری محض بود.

4513

It was sheer torture.

آن یک شکنجهٔ محض بود.

4514

We survived by sheer luck.

ما با خوش‌شانسی محض نجات یافتیم.

4515

It is a sheer waste of time.

این یک اتلاف وقت محض است.

4516

Tears shimmered in her eyes.

اشکها در چشمانش درخشید.

4517

The ocean waves shimmer in the sunlight.

امواج اقیانوس در نور آفتاب می‌درخشند.

4518

The silk dress shimmers in the light.

لباس ابریشمی در نور برق می‌زند.

4519

Raisins are shrivelled grapes.

کشمش‌ها انگورهای چروکیده هستند.

4520

The fox scampered off after a few seconds.

روباه بعد از چند ثانیه گریخت.

4521

Confide in me.

به من اعتماد کن.

4522

I’d like to confide in you.

من دوست دارم به تو اعتماد کنم.

4523

He didn’t trust his brother enough to confide in him.

او به برادرش به اندازه کافی اعتماد نکرد تا او را محرم خود سازد.

4524

He confided in me things he would tell no one else.

او چیزهایی را با من در میان می‌گذارد که به هیچکس دیگر نمی‌گوید.

4525

That flower is edible.

این گل خوردنی است.

4526

This plant isn’t edible.

این گیاه خوردنی نیست.

4527

I recommend learning about edible plants that are native to your area.

من مطالعه دربارهٔ گیاهان خوراکی که بومی محلتان هستند را توصیه می‌کنم.

4528

There are more than twenty thousand known species of edible plants in the world.

بیش از بیست هزار گونهٔ شناخته شده از گیاهان خوراکی در جهان وجود دارد.

4529

She fought for the emancipation of women.

او برای رهایی زنان جنگید.

4530

He promised the slaves that they would be emancipated.

او به بردگان قول داد که رها خواهند شد.

4531

I hate zealots.

من از متعصبین متنفرم.

4532

Plagiarism is a serious transgression of academic ethics.

تقلب یک تخطی جدی از اخلاقیات دانشگاهی است.

4533

Is Tom lucid?

آیا تام هشیار است؟

4534

Many drivers have a cavalier attitude towards the rules of the road.

بعضی از رانندگان رفتار چهارپا سواری نسبت به قوانین جاده دارند.

4535

It wasn’t an aberration.

این غیر عادی نبود.

4536

The car turned abruptly.

ماشین ناگهانی پیچید.

4537

The music stopped abruptly.

آهنگ ناگهانی متوقف شد.

4538

The taxi abruptly turned left.

تاکسی ناهگانی به چپ پیچید.

4539

Don’t make abrupt moves.

حرکت ناگهانی نکن.

4540

I need a lot more protein than a sedentary person.

من بیش از یک فرد کم تحرک به پروتئین نیاز دارم.

4541

His poor reading ability impedes his progress in the class.

مهارت ضعیف خواندنش سنگ پای پیشرفتش در کلاس است.

4542

His poor reading ability impedes his progress in the class.

مهارت ضعیف قرائتش سنگ پای پیشرفتش در کلاس است.

4543

That’s a blatant lie.

این یک دروغ آشکار است.

4544

They’re all clamoring to get their money back.

آنها همه برای برگشت پولشان ضجه می‌زنند.

4545

Blackbeard was a notorious English pirate.

ریش سیاه یک دزد دریایی انگلیسی بدنام بود.

4546

This district is notorious for air pollution.

این محله به خاطر هوای آلوده بدنام است.

4547

The store is notorious for charging high prices.

این فروشگاه به خاطر تحمیل قیمت‌های بالا بدنام است.

4548

What was at first a natural disaster rapidly became a man-made debacle.

آنچه در ابتدا یک بلای طبیعی بود به سرعت به یک فروپاشی ساختهٔ دست بشر تبدیل شد.

4549

After us, the Deluge.

سیلاب به دنبال ما.

4550

The town was deluged with tourists in summer.

در تابستان شهر غرق از جهانگردان بود.

4551

This is a mere figment of your imagination.

این صرفاً ساختهٔ خیالت است.

4552

There really was an Alice, but Wonderland is a figment of the imagination.

آلیس واقعی بود، اما سرزمین عجایب ساختهٔ خیال بود.

4553

The weather is fickle.

هوا ناپایدار است.

4554

Those ideas were the harbinger of democracy.

این افکار پیشقراول دموکراسی بودند.

4555

Tom found a hoard.

تام یک گنجینه یافت.

4556

A miser hoards money not because he is prudent but because he is greedy.

یک کنس پول می‌اندوزد نه به خاطر اینکه محتاط است بلکه برای اینکه حریص است.

4557

Nobody’s infallible.

هیچکس معصوم نیست.

4558

Only God is infallible.

فقط خدا منزه از خطاست.

4559

The rock star’s induction into the Hall of Fame was predicted by all.

پیوستن ستارهٔ راک به تالار مشاهیر توسط همگان پیشبینی شد.

4560

This article is full of legal jargon.

این مقاله پر از اصطلاحات حقوقی است.

4561

That’s an obsolete model.

آن یک مدل منسوخ شده است.

4562

This computer is obsolete.

این کامپیوتر منسوخ شده است.

4563

The economist is not laconic.

اکونومیست موجز نیست.

4564

They understood my plight.

آنها شرایط بحرانی مرا فهمیدند.

4565

He was not sympathetic to my plight.

او نسبت به شرایط بحرانی من دلسوز نبود.

4566

When cleaning the classroom, a few students carry the podium.

هنگام نظافت کلاس، چند دانش‌آموز تریبون را حمل می‌کنند.

4567

I sang on the podium.

من روی جایگاه آواز خواندم.

4568

Mustafa Kemal Atatürk proclaimed the Turkish Republic in 1923.

مصطفی کمال آتاتورک جمهوری ترک را در سال ۱۹۲۳ اعلان کرد.

4569

Have you ever pruned a tree?

تا به حال یک درخت را هرس کرده‌اید؟

4570

I can’t prune this tree. It’s too tall.

من نمی‌توانم این درخت را هرس کنم. زیاد بلند است.

4571

Older people are more prone to injury.

افراد مسن‌تر بیشتر در معرض جراحت هستند.

4572

Young people are prone to fall into temptation.

افراد جوان در معرض قرار گرفتن در وسوسه هستند.

4573

One is more prone to make mistakes when one is tired.

وقتی خسته هستیم بیشتر در معرض ارتکاب به اشتباه هستیم.

4574

He was prone to anger.

او در معرض خشم بود.

4575

He is prone to getting excited.

او در معرض هیچان‌زده شدن بود.

4576

Violators will be ticketed.

تخطی‌کنندگان جریمه خواهند شد.

4577

Tom was ticketed for passing on a yellow line.

تام به سبب عبور از خط زرد جریمه شد.

4578

He abstained from smoking.

او از سیگار کشیدن خودداری کرد.

4579

When you doubt, abstain.

هنگامی که شک دارید، امتناع کنید.

4580

Athletes usually abstain from smoking.

ورزشکاران معمولاً از استعمال دخانیات اجتناب می‌کنند.

4581

When it was time to vote, he abstained.

هنگامی که زمان رأی دادن بود، او از از رأی دادن خودداری کرد.

4582

Can you abstain from smoking for a week?

آیا می‌توانی برای یک هفته از سیگار کشیدن اجتناب کنی؟

4583

You have the right to abstain from serving as witnesses.

شما حق دارید از انجام وظیفه به عنوان شاهد امتناع کنید.

4584

I had to abstain from smoking while I was in the hospital.

من مجبور بودم هنگامی که در بیمارستان بودم از سیگار کشیدن اجتناب کنم.

4585

You’re belligerent.

شما مخاصمه طلب هستید.

4586

Tom is belligerent.

تام ستیزه جو است.

4587

Everybody is hoarding their cash.

هر کسی پولش را ذخیره می‌کند.

4588

Tom found a hoard.

تام یک اندوخته یافت.

4589

Their mirth made the old vault ring again.

سرور آنها ناقوس قدیمی را دوباره به صدا در آورد.

4590

The English are a taciturn people.

انگلیسی‌ها آدم‌های کم حرفی هستند.

4591

The English are a taciturn people.

انگلیسی‌ها آدم‌های کم گویی هستند.

4592

No one ever seizes power with the intention of relinquishing it.

هیچکس قدرت را با انگیزهٔ واگذاری آن تصاحب نمی‌کند.

4593

The feud continues.

دعوا ادامه دارد.

4594

You have more energy than me.

شما انرژی بیشتری از من دارید.

4595

Tom is fastidious.

تام ایرادگیر است.

4596

Tom is scrupulous in matters of business.

تام در موارد حرفه‌ای مو را از ماست می‌کشد.

4597

Tom is scrupulous in matters of business.

تام در موارد حرفه‌ای موشکافانه است.

4598

Tom is a paragon of honesty.

تام الگوی اخلاص است.

4599

Tom is a paragon of honesty.

تام اسوهٔ اخلاص است.

4600

The flood of 1342 was the biggest deluge in the history of central Europe.

سیل ۱۳۴۲ بزرگترین سیلاب در تاریخ اروپای مرکزی بود.

4601

Resistance is futile.

مقاومت بیهوده است.

4602

It’s futile.

بیهوده است.

4603

Your efforts are futile.

تلاشهایت بیهوده هستند.

4604

When it comes to chocolate, resistance is futile.

وقتی که کار به شکلات می‌رسد، مقاومت بی‌فایده است.

4605

This sentence is egregiously wrong.

این جمله به طرز فاحشی غلط است.

4606

Do you suffer from constipation?

آیا از یبوست رنج می‌بری؟

4607

The landlord changed the locks.

صاحبخانه قفلها را عوض کرد.

4608

Our landlord has lowered the rent.

صاحبخانهٔ ما اجاره را پایین آورد.

4609

The truth is opaque and consequently imperceptible.

حقیقت تار است و نتیجتاً نامرئی است.

4610

I’m adamant that you should go.

من مصرم که تو باید بروی.

4611

It’s sheer madness.

این دیوانگی محض است.

4612

She accomplished the task through sheer will.

او تکلیف را از طریق ارادهٔ محض به سرانجام رساند.

4613

Impatience is a definite impediment to success.

بیصبری مانع بی چون و چرای پیشرفت است.

4614

They’re all figments of your imagination.

آنها همگی ساخته‌های خیالت هستند.

4615

You may be disappointed if you fail, but you are doomed if you don’t try.

اگر شکست بخورید ممکن است مأیوس شوید، اما اگر تلاش نکنید محکوم به شکست می‌شوید.

4616

He lied readily.

او به آسانی دروغ گفت.

4617

He readily agreed to it.

او به آسانی با آن موافقت کرد.

4618

He readily agreed to it.

او بی درنگ با آن موافقت کرد.

4619

I am acquainted with him.

من با او آشنا هستم.

4620

I have some acquaintance with chemistry.

من با شیمی آشنایی مختصری دارم.

4621

I am acquainted with your father.

من با پدر شما آشنا هستم.

4622

My business acquaintances know this number.

آشناهای حرفه‌ای من این شماره را می‌دانند.

4623

I am acquainted with the author.

من با نویسنده آشنا هستم.

4624

I want to make her acquaintance.

من می‌خواهم با او آشنا شوم.

4625

He has a lot of acquaintances.

او آشناهای زیادی دارد.

4626

Leave your ivory tower.

برج عاج خود را برون شو.

4627

Do not answer hastily.

عجولانه پاسخ نده.

4628

Do not eat hastily.

با عجله غذا نخور.

4629

This letter was full of mistakes because it had been written too hastily.

این نامه پر از اشتباه است زیرا بسیار با عجله نوشته شده است.

4630

Are you fond of music?

آیا شما دیوانهٔ موسیقی هستید؟

4631

Children are fond of cake.

کودکان دیوانهٔ شیرینی هستند.

4632

What vile behavior!

چه رفتار زشتی

4633

Everyone, say cheese.

همه بگن هلووو

4634

Good day!

روز خوش

4635

Good day!

روز به خیر

4636

Good day!

وقت به خیر

4637

Beautiful day.

روز خوبیه

4638

Is this a dream?

آیا این یک رؤیاست؟

4639

Is this a dream?

آیا این یک خیالست؟

4640

May I help you?

آیا می‌توانم تو را کمک کنم.

4641

It happens.

پیش می‌آید.

4642

Do you eat rice every day?

آیا هر روز برنج می‌خوری؟

4643

What’s the cause?

علت چیست؟

4644

What’s the cause?

سبب چیست؟

4645

I took that picture a week ago.

من آن عکس را یک هفته پیش گرفتم.

4646

Where is the problem?

مشکل کجاست؟

4647

Please take off your shoes.

لطفاً کفشهایت را در بیاور.

4648

Can you prove it?

آیا می‌توانی آن را اثبات کنی؟

4649

Don’t lie.

دروغ نگو.

4650

Do you smoke?

آیا سیگار می‌کشی؟

4651

I fell asleep while reading.

من در هنگام خواندن به خواب رفتم.

4652

Can I use your pen?

آیا می‌توانم از خودکارت استفاده کنم؟

4653

I bought a red sports car.

من یک ماشین اسپورت قرمز خریدم.

4654

Everyone’s laughing.

همه می‌خندند.

4655

My little brother is watching TV.

برادر کوچک من تلویزیون تماشا می‌کند.

4656

Be yourself.

خودت باش.

4657

I saw an airplane.

من یک هواپیما دیدم.

4658

Get away!

دور شو!

4659

Let’s go by bus.

بگذار با اتوبوس برویم.

4660

Their wedding is tomorrow.

عروسی آنها فرداست.

4661

It’s nearly three o’clock.

نزدیک ساعت سه است.

4662

We made pancakes for breakfast.

ما برای صبحانه پنکیک درست کردیم.

4663

Who’ll cook?

چه کسی آشپزی می‌کند؟

4664

Is it important?

آیا مهم است؟

4665

You’re impatient.

شما بی‌صبر هستید.

4666

You’re impatient.

شما نابردبار هستید.

4667

Do you know where he lives?

آیا می‌دانی او کجا زندگی می‌کند؟

4668

She was brave.

او شجاع بود.

4669

I don’t have a dog.

من سگ ندارم.

4670

Drive safely.

با احتیاط بران.

4671

When did you get married?

کی ازدواج کردید؟

4672

There is no choice.

انتخابی وجود ندارد.

4673

You are a good cook.

شما آشپز خوبی هستید.

4674

Where’ve you been?

کجا بوده‌اید؟

4675

Birds sing.

پرندگان آواز می‌خوانند.

4676

Do it quickly.

آن را سریع انجام بده.

4677

He reached his goal.

او به هدفش رسید.

4678

I still want to go.

من هنوز می‌خواهم بروم.

4679

I hate working.

من از کار کردن متنفرم.

4680

I went home.

من به خانه رفتم.

4681

This book is old.

این کتاب قدیمی است.

4682

A sponge absorbs water.

یک ابر آب را جذب می‌کند.

4683

Is everybody ready?

آیا همه آماده‌اند؟

4684

I agreed with her.

من با او موافقم.

4685

You’re driving too fast.

شما زیاد تند می‌رانید.

4686

You’re funny.

شما بامزه هستید.

4687

Don’t tell anyone.

به همه نگو.

4688

We’ll help.

ما کمک خواهیم کرد.

4689

Are you vegetarian?

آیا گیاه‌خوار هستید؟

4690

He turned traitor.

او خیانتکار شد.

4691

That ornate silver platter is my favorite!

آن سینی نقره‌ای مزین مورد علاقهٔ من است.

4692

I am not acquainted with him.

من با او آشنا نیستم.

4693

I was compelled to leave school.

من مجبور شدم مدرسه را ترک کنم.

4694

I was compelled to go there.

من مجبور شدم به آنجا بروم.

4695

He compelled us to come earlier.

او نا را مجبور کرد زودتر بیاییم.

4696

He was compelled to sign the contract.

او مجبور شد قرارداد را امضاء کند.

4697

You’re very perceptive.

شما بسیار گیرا هستید.

4698

Layla planned to rob a bank.

لیلا سرقت از یک بانک را برنامه‌ریزی کرد.

4699

Fadil killed Layla in cold blood.

فاضل لیلا را با خونسردی کشت.

4700

Layla was a forensic archaeologist.

لیلا یک پزشک باستان‌شناس قانونی بود.

4701

Fadil was intoxicated.

فاضل مست بود.

4702

The teacher burst into tears.

معلم غرق اشک شد.

4703

They explored the desert in quest of buried treasure.

آنها کویر را در جستجوی گنج کاوش کردند.

4704

You won’t mollify him with that explanation.

شما او را با آن توضیح تسکین نمی‌دهید.

4705

You won’t mollify him with that explanation.

شما او را با آن توضیح آرام نمی‌کنید.

4706

You need to be proactive.

شما احتیاج دارید پیش‌فعال باشید.

4707

I loosened my shoelaces.

من بند کفشم را شل کردم.

4708

I can’t tie my shoelaces.

من نمی‌توانم بند کفشم را ببندم.

4709

My shoelace got caught in the escalator.

بند کفشم در پله برقی گیر کرد.

4710

I learned to tie my shoelaces by myself at the age of five.

من بستن بند کفشم را در سن پنج سالگی یاد گرفتم.

4711

Protestants don’t venerate saints.

پروتستان‌ها قدیس‌ها را تکریم نمی‌کنند.

4712

Mary tried to mollify Tom by singing him a lullaby.

مری تلاش کرد با خواندن یک لالایی تام را تسکین دهد.

4713

Some say the new film is not a visual tour de force like others in its genre, but it is worth seeing for other reasons.

بعضی می‌گویند که فیلم جدید مانند دیگر فیلمهای در ژانر خود زبردستی تصویری نیست، اما به دلایل دیگر ارزش دیدن دارد.

4714

My office is near Starbucks.

اداره‌ام نزدیک استارباکس است.

4715

My tie is orange.

کراواتم نارنجی است.

4716

I won’t die.

نخواهم مرد.

4717

I won’t die.

من نخواهم مرد.

4718

Go through fire and water.

از میان آتش و آب بگذر.

4719

She sings like a nightingale.

او مانند بک بلبل آواز می‌خواند.

4720

Nightingales will not sing in a cage.

بلبل‌ها در قفس آواز آواز نمی‌خوانند.

4721

The song of nightingales is very beautiful.

آواز بلبل‌ها بسیار زیباست.

4722

Tom did not drink water.

تام آب ننوشید.

4723

I’m afraid of spoons.

از قاشق‌ها می‌ترسم.

4724

I’m afraid of knives.

از چاقوها می‌ترسم.

4725

I’m afraid of forks.

از چنگال‌ها می‌ترسم.

4726

I have never been to the United States.

هرگز در آمریکا نبوده‌ام.

4727

That was on the news.

آن در اخبار بود.

4728

Mennad bought a Confederate flag.

مناد یک پرچم ایالات مؤتلفه خرید.

4729

Sami’s house has a beautiful garden.

خانهٔ سامی باغ زیبا دارد.

4730

Sami’s house has a beautiful garden.

خانهٔ سامی باغ زیبایی دارد.

4731

Sami’s house has a beautiful garden.

خانهٔ سامی یک باغ زیبا دارد.

4732

Send me a message.

برایم پیامی بفرست.

4733

Subscribe to our YouTube channel.

در کانال یوتیوب ما ثبت نام کنید.

4734

Now Mennad knows.

اکنون مناد می‌داند.

4735

I have a headache this morning.

امروز صبح سرم درد می‌کند.

4736

Tom emancipated one of his slaves.

تام یکی از بردگانش را رها کرد.

4737

The ugly duckling turned into a beautiful swan.

جوجه اردک زشت به یک قوی زیبا تبدیل شد.

4738

Woe to him!

وای بر او!

4739

Mennad has to wear a hat.

مناد باید کلاه بپوشد.

4740

I am valuable.

گرانبها هستم.

4741

God is one.

خدا یکیست.

4742

Give me the screwdriver.

به من یک پیچ گوشتی بده.

4743

He dug a hole using a shovel.

او با استفاده از بیل یک چاه کند.

4744

Tom is very tall.

تام خیلی قد بلند است.

4745

The publishers of that newspaper are very liberal.

ناشران آن روزنامه بسیار آزاد اندیش هستند.

4746

The publishers of that newspaper are very liberal.

ناشران آن روزنامه بسیار لیبرال هستند.

4747

The new edifice of the theatre looks very splendid.

عمارت جدید تئاتر بسیار با شکوه به نظر می‌رسد.

4748

I’ve got blisters.

من تاول زدم.

4749

You need anti-blister socks.

شما به جورابهای ضد تاول احتیاج دارید.

4750

I got blisters from the burn.

من از سوختگی تاول زدم.

4751

I have blisters on my hands.

من روی دستانم تاول دارم.

4752

I have blisters on my feet.

من روی پایم تاول دارم.

4753

A fox was caught in the snare.

یک روباه در تله گیر افتاد.

4754

A fox is not caught twice in the same snare.

روباه در یک تله دو بار گیر نمی‌افتد.

4755

Let it dry.

بگذار خشک بشود.

4756

I am more famous.

من مشهورترم.

4757

The next day the wreck of the ship was discovered on the shore.

روز بعد لاشهٔ کشتی در ساحل پیدا شد.

4758

I practice what I preach.

من به آنچه موعظه می‌کنم عمل می‌کنم.

4759

Behaviour is the highest form of preaching.

رفتار اعلاترین شکل موعظه است.

4760

Many metals make good catalysts.

بسیاری از فلزات کاتالیزور خوبی هستند.

4761

The examination compelled me to study hard.

امتحان مرا مجبور کرد سخت مطالعه کنم.

4762

We were compelled to put off our departure.

ما مجبور شدیم عزیمت خود را به تعویق بیندازیم.

4763

War compelled soldiers to go to the front.

جنگ سربازان را مجبور می‌کند به جبهه بروند.

4764

The rain compelled us to put off the gathering.

باران ما را مجبور کرد که گردهمایی را لغو کنیم.

4765

I was compelled to do all the work alone.

من مجبور شدم همهٔ کار را تنها انجام دهم.

4766

No one may be compelled to belong to an association.

هیچکس نمی‌تواند مجبور شود عضو یک انجمن شود.

4767

That’s a very compelling story.

آن یک داستان توجه بر انگیز است.

4768

It wasn’t my fault.

تقصیر من نبود.

4769

The calendar is hanging on the wall.

تقویم به دیوار آویزان است.

4770

I’m dying of hunger.

من دارم از گرسنگی می‌میرم.

4771

I only had a cursory look at it.

من تنها یک نگاه گذرا به آن داشتم.

4772

Bedouins live in the desert.

بدویان در بیابان زندگی می‌کنند.

4773

She had to say farewell to her hometown.

او مجبور بود به شهر خود بدرود بگوید.

4774

Gratitude is the sign of noble souls.

قدرشناسی نشانهٔ روح نجیب است.

4775

I have no words to express my gratitude.

من نمی‌توانم قدرشناسی‌ام را با کلمات بیان کنم.

4776

A man can make mistakes, but only an idiot persists in his error.

یک مرد می‌تواند اشتباه کند، اما فقط یک ابله به اشتباهش اصرار می‌کند.

4777

A man can make mistakes, but only an idiot persists in his error.

یک مرد می‌تواند اشتباه کند، اما فقط یک ابله در اشتباهش پافشاری می‌کند.

4778

The face is the mirror of the soul.

روی آئینهٔ روح است.

4779

That’s an old trick.

آن یک ترفند قدیمی است.

4780

I learned a new trick.

من یک ترفند نو یاد گرفتم.

4781

Shore crabs hide under rocks.

خرچنگهای ساحل زیر صخره‌ها پنهان می‌شوند.

4782

European green crabs are invading North America.

خرچنگهای سبز اروپایی آمریکای شمالی را تصرف می‌کنند.

4783

Mary’s cat is missing.

گربهٔ مریم گم شده است.

4784

The volunteer firefighters fought the blaze bravely, with scant regard for their own safety.

آتش‌نشانان داوطلب، بدون اندک توجهی به ایمنی خودشان، شجاعانه با آتش‌سوزی جنگیدند.

4785

I was born in a Muslim-majority country.

در یک کشور اکثریت مسلمان متولد شدم.

4786

My shirt is dirty.

پیراهنم کثیف است.

4787

I don’t speak French or English.

فرانسوی یا انگلیسی صحبت نمی‌کنم.

4788

You are no longer a baby.

دیگر کودک نیستی.

4789

You are no longer a baby.

تو دیگر کودک نیستی.

4790

You will have to face it.

مجبوری با آن مواجه شوی.

4791

Ramadan is the month of the Quran.

رمضان ماه قرآن است.

4792

Meat is very expensive nowadays.

امروزه گوشت خیلی گران است.

4793

I’m Azerbaijani.

من آذربایجانی‌ام.

4794

It looks like a machine translation.

آن به ترجمه ماشینی شباهت دارد.

4795

Don’t tell me what to do.

به من نگو چه کار کنم.

4796

Who is your English teacher?

معلم زبان انگلیسیتان کیست؟

4797

Don’t forget rule number three.

قانون شماره سه را فراموش نکن.

4798

Does anyone know French?

آیا کسی فرانسوی می‌داند؟

4799

We’re a peace-loving nation.

ما ملت صلح دوستی هستیم.

4800

Falcons are birds of prey.

بازها پرندگان شکاری هستند.

4801

Measure twice, cut once.

دو بار اندازه بگیر، یک بار ببر.

4802

How are earthquakes measured?

زمین لرزه‌ها را چگونه اندازه می‌گیرند؟

4803

Can you measure the length?

آیا می‌توانی طول را اندازه بگیری؟

4804

I suggest you go by train.

پیشنهاد می‌کنم با قطار بروی.

4805

No place is safe.

هیچ مکانی امن نیست.

4806

Fight oppression, claim your freedom.

با ستم بجنگ، آزادی‌ات را طلب کن.

4807

He was a burden to his parents.

او سربار خانواده‌اش بود.

4808

The shoe fell off the horse’s hoof.

نعل از سم اسب افتاد.

4809

We need to ration water and food.

ما مجبوریم آب و غذا را جیره‌بندی کنیم.

4810

We’ll have to ration the fresh water.

ما مجبوریم آب تازه را سهمیه‌بندی کنیم.

4811

We have used our ration of coal for the week.

ما جیرهٔ زغال سنگ هفتگی خود را مصرف کردیم.

4812

The truth is bitter.

حقیقت تلخ است.

4813

Did Spot go, too?

آیا اسپوت هم رفت؟

4814

She proposed giving a party.

او پیشنهاد کرد یک سور بدهد.

4815

Who will give the party?

کی سور خواهد داد؟

4816

She is giving a party tonight.

او امشب یک سور می‌دهد.

4817

It was a national scandal.

این یک رسوایی ملی بود.

4818

That scandal cost him his reputation.

آن افتضاح به قیمت آبرویش تمام شد.

4819

My brother worked in Tehran for a few years.

برادرم چندین سال در تهران کار کرد

4820

Hunting is forbidden now.

الآن شکار ممنوع است.

4821

Everything has an end.

هر چیزی یک فرجام دارد.

4822

The quality, not the longevity, of one’s life is what is important.

آنچه مهم است، کیفیت است و نه طول عمر فرد.

4823

This simple test can predict your longevity.

این آزمایش ساده می‌تواند طول عمر شما را پیشبینی کند.

4824

A chain is only as strong as its weakest link.

یک زنجیر فقط به اندازهٔ ضعیفترین حلقه‌اش استحکام دارد.

4825

Partridge meat is better than chicken meat.

گوشت کبک از گوشت مرغ بهتر است.

4826

This is a gold mine.

این یک کان زر است.

4827

This is a gold mine.

این یک معدن طلاست..

4828

That business was a gold mine.

بیزینس معدن طلاست.

4829

Those people didn’t tell us anything about you.

آنها راجع به تو چیزی به ما نگفتند.

4830

Call me whenever you want.

هروقت تونستی بهم زنگ بزن

4831

He’s a great artist.

او بازیگر خوبی است(مرد)

4832

I hope that I don’t regret this.

امیدوارم از این کار پشیمان نشوم.

4833

Drink plenty of water.

زیاد آب بنوش!

4834

That’s pure conjecture.

آن گمان محض است.

4835

They are filibustering to prevent the bill from passing.

آنها تعلل می‌کنند تا مانع آمدن لایحه شوند.

4836

The dog’s dead.

اين سگ مرده است.

4837

Carrots and turnips are edible roots.

هویج و شلغم ریشه‌های خوراکی هستند.

4838

Two, four, six, etc. are even numbers.

۲، ۴، ۶ و غیره اعداد زوج هستند.

4839

Sport transcends borders.

ورزش فراتر از مرز است.

4840

The nail pierced the wall.

میخ دیوار را سوراخ کرد.

4841

Discriminating against people because of their race is a mistake.

تبعیض علیه مردم به خاطر نژادشان یک خطاست.

4842

Tom faces a conundrum.

تام با یک معما مواجه است.

4843

You must not indulge in drinking.

تو نباید در نوشیدن زیاده‌روی کنی.

4844

Young parents often indulge their children.

والدین جوان اغلب کودکان خود را نازپرورده می‌کنند.

4845

Write a report.

یک گزارش بنویس.

4846

I’m a baker.

من نانوا هستم.

4847

I’m a cat lover.

من عاشق گربه ها هستم.

4848

He got over the shock of his father’s death.

او بر شوک مرگ پدر خودش غلبه کرد.

4849

Their house is very modern.

خانه آنها خیلی مدرن است.

4850

Tom was attacked by an unknown man in the subway.

تام را در مترو مردِ مجهولی حمله کرد.

4851

He went to Paris, where he lived for five years.

او به پاریس رفت، که در آن به مدّتِ پنج سال زندگی کرد.

4852

Do you think I’m too tall?

فکر می‌کنی، که خیلی بلند هستم؟

4853

Do you think I’m too tall?

فکر می‌کنید، که خیلی بلند هستم؟

4854

I’m not a student.

دانشجو نیستم.

4855

I’m not a student.

دانش‌آموز نیستم.

4856

They’re here.

آنان اینجاند.

4857

They’re here.

آن‌ها اینجاند.

4858

They’re here.

آن‌ها اینجا هستند.

4859

We are here.

ما اینجایم.

4860

We are here.

ما اینجا هستیم.

4861

Are there many flowers in the garden?

در باغ زیادی گل وجود دارد؟

4862

I have a beer belly.

من شکمِ آبجویی دارم.

4863

I have a beer belly.

شکمِ آبجویی دارم.

4864

I like your computer.

کامپیوترت را دوست دارم.

4865

I have three computers.

سه کامپیوتر دارم.

4866

I use that computer.

آن کامپیوتر را استفاده می‌کنم.

4867

The computer is broken.

کامپیوتر خراب است.

4868

The computer is broken.

کامپیوتر خرابه.

4869

Restart your computer.

کامپیوترتان را بازآغازی کنید.

4870

I made supper.

شام پختم.

4871

Judaism is beautiful.

یهودیت زیباست.

4872

Free Rojava!

روژاوای آزاد!

4873

Tom will swim.

تام شنا خواهد کرد.

4874

Islam is beautiful.

اسلام زیباست.

4875

Nobody knows everything.

هیچ‌کس همّه چیز را نمی‌داند.

4876

No one knows everything.

هیچ‌کس همّه چیز را نمی‌داند.

4877

No-one knows everything.

هیچ‌کس همّه چیز را نمی‌داند.

4878

Tom isn’t writing.

تام دارد نمی‌نویسد.

4879

They have no proof.

اثبات ندارند.

4880

They don’t have proof.

اثبات ندارند.

4881

She’s a fascist.

او فاشیست است.

4882

He’s a fascist.

او فاشیست است.

4883

They’re a fascist.

او فاشیست است.

4884

She’s a fascist.

او فاشیسته.

4885

He’s a fascist.

او فاشیسته.

4886

They’re a fascist.

او فاشیسته.

4887

Germany is a big country.

آلمان کشوَرِ بزرگیست.

4888

It’s not a virus.

آن ویروس نیست.

4889

It isn’t a virus.

آن ویروس نیست.

4890

Why am I alone?

چرا تنهام؟

4891

Why am I alone?

چرا تنها هستم؟

4892

The lumber is still green.

الوار هنوز سبز است.

4893

I am Hungarian.

من مجارستانی هستم.

4894

I’m Hungarian.

من مجارستانی هستم.

4895

They cried.

او گریست.

4896

Her skin is pure white.

پوستش سفید خالص است.

4897

His skin is pure white.

پوستش سفید خالص است.

4898

Why are you so interested in history?

چرا اینقدر به تاریخ علاقه دارید؟

4899

I’m really not interested in history.

من واقعاً علاقه ای به تاریخ ندارم.

4900

Fadil retired to his room.

فاضل را به اتاق خود بردند.

4901

It isn’t going to be difficult to do this.

انجام این کار دشوار نخواهد بود.

4902

I’ve been in Bosnian refugee camps.

من در اردوگاه های پناهندگان بوسنیایی بودم.

4903

Just help me with this baggage.

فقط براي اين چمدان به من كمك كند.

4904

He doesn’t know what he has to do.

او نمی داند چه کاری باید انجام دهد.

4905

He’s not my real father.

پدر واقعی من نیست.

4906

I’ve never been to my uncle’s house.

من هیچ وقت در خانه عمو نبوده ام.

4907

My mother never punished me.

مامان هیچ وقت منو تنبیه نکرد.

4908

My mother never punished me.

مادرم هرگز مرا تنبیه نکرد.

4909

I just did my job.

من فقط کارم را انجام دادم.

4910

I know that Tom is a very valuable client.

من میدونم که تام مشتری ارزشمندی است

4911

Tom lay in bed staring up at the ceiling.

تام در رختخواب خوابیده بود و به سقف نگاه می کرد.

4912

Tom lay in bed staring up at the ceiling.

توماس روی تخت دراز کشیده بود و به سقف نگاه می کرد.

4913

A foolish head makes for weary feet.

بخاطر سر نا بخرد پاها درد و رنج می کشند.

4914

When you don’t have brains, your feet get no rest.

بخاطر سر نا بخرد پاها درد و رنج می کشند.

4915

I’m Mojtaba.

من مجتبی هستم

4916

Practise.

تمرین

4917

Jealousy is the death of love.

حسادت مرگ عشق است.

4918

The sun melts the snow.

خورشید برف را ذوب می‌کند.

4919

Jimmy is easy for me to get along with.

تعامل کردن با جیمی برایم آسان است.

4920

Had I arrived earlier, I could have seen Kelly.

اگر زودتر رسیده بودم، کلی را می توانستم ببینم.

4921

No one would want to hurt me.

کسی نبود که بخواهد به من آسیب بزند.

4922

I like Esperanto better than German.

من اسپرانتو را بیشتر از آلمانی دوست دارم.

4923

How often do you replace your toothbrush?

هر چند وقت یک بار مسواکت را تعویض می‌کنی؟

4924

Installing a towel rack is super easy.

نصب کردن یه جا حوله‌ای خیلی خیلی راحته.

4925

May I borrow the hair dryer?

می‌تونم سشوار رو قرض بگیرم؟

4926

Tom tossed his dirty clothes in the hamper.

تام لباس‌های کثیفش را داخل سبد رخت چرک پرت کرد.

4927

He likes smoking in the toilet.

اون دوست داره تو دستشویی سیگار بکشه

4928

Mum, there’s no toilet paper left!

مامان، اینجا دسنمال توالتی باقی نمونده.

4929

That toilet brush belongs in the bathroom, not in the kitchen.

این فرچه توالت متعلق به حمام هست، نه برای تو آشپزخانه.

4930

Could you place your bags on the scale, please?

میشه لطفاً چمدانهایتان را روی ترازو بذارید؟

4931

I use a flashlight to illuminate dark areas.

من برای روشن کردن جاهای تاریک از یک چراغ قوه استفاده می‌کنم.

4932

Tom hid the gun under a bunch of oily rags in his garage.

تام زیر یک دسته از لباس‌های روغنی کهنه توی گاراژش اسحله را پنهان کرد.

4933

Tom fixed the circuit breaker.

تام مدار شکن (فیوز) را درست کرد.

4934

The sponge takes in a lot of water.

اسفنج آب زیادی را به خودش می‌گیرد.

4935

Tom took the broom out of the hall closet.

تام جارو را از کمد دیواری داخل راهرو برداشت.

4936

Please put the dustpan in the broom closet.

لطفاً خاک انداز را درون کمد جارو بذار.

4937

I iron my clothes almost every day.

من تقریبا هر روز لباسهایم را اتو میزنم.

4938

We go abroad every summer.

ما همیشه تابستان‌ها به خارج می‌رویم.

4939

Where did you go swimming?

برای شنا کردن کجا می‌ری؟

4940

Is it windy enough to go sailing?

آیا باد به اندازه کافی برای رفتن به قایقرانی هست؟

4941

Shall we go sightseeing around town?

آیا باید به گشت و گذار در اطراف شهر برویم؟

4942

Tom plans to go camping next weekend.

تام برنامه ریزی کرده برای تعیطلات آخر هفته بعدی به کمپ بره.

4943

I sometimes go by bus and sometimes I walk.

من بعضی وقتها با اتوبوس میرم و بعضی وقتها پیاده

4944

I told them not to go by plane.

من بهشون گفتم که با هواپیما نرن.

4945

We plan to go by train.

ما برنامه ریزی کردیم که با قطار بریم.

4946

Does this bus go to the beach?

آیا این اتوبوس به ساحل می‌رود؟

4947

You can cut wood with a hand saw, or with a jigsaw.

شما می‌توانید چوب را با یک اره دستی یا یک اره عمود بر برش دهید.

4948

Could you give me the 12mm wrench please?

میشه لطفاً آچار 12 میلی متری به من بدید؟

4949

I’m using the hammer right now.

من الان دارم از چکش استفاده می‌کنم

4950

I need a tape measure to install the towel rack.

من برای نصب جا حوله ای به یک متر نیاز دارم.

4951

I used this workbench to construct a birdhouse.

من از این میز کار برای ساخت خانه پرنده استفاده کردم.

4952

My toolbox is in the back of my truck.

جعبه ابزام پشت وانتم هست.

4953

Don’t use the knife as a screwdriver.

از چاقو به عنوان یک پیچ گوشتی استفاده نکنید.

4954

Tom loves to go out at night.

تام خیلی دوست داره که شب بیرون بره.

4955

Have a good time.

اوقات خوبی داشته باشید.

4956

Did everyone have a good time?

آیا به همه خوش گذشته؟

4957

The house is new.

خانه نو است.

4958

He spends money like water.

اون مثل آب خوردن پول خرج می‌کنه.

4959

Tom spends very little time with his family.

تام زمان خیلی کمی را با خانواده‌اش می‌گذراند.

4960

I want to stay in a hotel near the airport.

من میخواهم در یک هتل نزدیک فرودگاه اقامت کنم.

4961

This toilet paper is like sandpaper.

این دستمال توالت شبیه سنباده هست!

4962

Tom cut the wrong wire.

تام سیم اشتباه را برید

4963

The waitress brought Tom a glass of water.

پیشخدمت برا ی تام یک لیوان آب آورد.

4964

He works as a busboy.

اون به عنوان یک کمک پیشخدمت کار می‌کنه.

4965

Mary dried her hands on her apron.

ماری دستهایش را با پیشبندش خشک کرد.

4966

The wind is blowing.

باد می وزد.

4967

He was lost.

سرگردان شده بود.

4968

Tom was drinking chocolate milk with a straw.

تام شیر کاکائو را با یک نی نوشید

4969

What’s your favorite soft drink?

نوشیدنی غیر الکلی مورد علاقه تو چی هست؟

4970

I like to walk in the mountains.

من پیاده روی در کوه را دوست دارم.

4971

One day he set off on a long walk around the town.

روزی او عازم یک پیاده روی طولانی در اطراف شهر شد.

4972

It was windy yesterday.

دیروز هوا بادی بود.

4973

I didn’t believe a word of what Tom said.

یک کلمه از چیزی که تام گفت را باور نکردم.

4974

I didn’t believe a word of what Tom said.

یک کلمه از چیزی که تام گفت رو باور نکردم.

4975

He can’t fight.

او نمیتواند بجنگد.

4976

He can’t fight.

اون نمیتونه بجنگه.

4977

Fresh tea is better than stale tea.

چای تازه از چای مانده بهتر است

4978

I’m working as a bartender now.

من در حا حاضر به عنوان یک متصدی بار در حال کار هستم.

4979

I never drink beer before lunch.

من هیچ وقت قبل از ناهار آبجو ننوشیدم.

4980

Could you put your cup on a coaster?

میشه فنجانتون رو بذارید روی یک زیر لیوانی؟

4981

Tom put his lunch tray on the table.

تام سینی غذایش را روی میز گذاشت.

4982

He left you a message.

او برایت پیغام گذاشت.

4983

The weather is extremely hot.

هوا به شدت گرم است.

4984

I really want to know what your thoughts are about me.

خیلی دوست دارم بدونم در مورد من چی فکر میکنی

4985

Ali has a friend.

علی یک دوست دارد.

4986

Committers of crimes against humanity must be sentenced in fair courts.

جنایتکاران علیه بشریت باید در محاکم ذیصلاح محاکمه و مجازات شوند.

4987

Me and my mother have eleven markers.

من و مادرم یازده ماژیک داریم.

4988

I have absolute faith in you.

من به تو ایمان کامل دارم.

4989

I’ve persuaded Tom to do that.

من تام را متقاعد کردم که آن کار را انجام دهد.

4990

Tom moved out of his parents’ house.

تام از پدر و مادرش جدا شد (مستقل شد).

4991

It’s rush hour.

الان ساعت شلوغیه.

4992

I never hurt Tom.

من هیچوقت تام رو اذیت نکردم.

4993

We’re all stupid, just on different subjects.

ما همه احمقیم، هر کدام در یک زمینه.

4994

She left you a message.

او برایت پیغام گذاشت.

4995

Wherever you go, I’ll follow.

هر جا که بروی، من دنبالت می آیم.

4996

I have many friends who speak Portuguese well.

من دوستان زیادی دارم که میتوانند به خوبی پرتغالی حرف بزنند.

4997

Look at this mess!

عجب خر تو خریه!

4998

It’s too loud I can’t hear you.

صدا به صدا نمیرسه.

4999

Brain drain has caused a lot of damage to the country.

فرار مغز ها ضرر بسیاری بر کشور وارد کرده است.

5000

What do we have for dinner tonight?

امشب شام چی داریم؟